زندگینامه ارنست هولتسر + عکس

زندگینامه ارنست هولتسر + عکس

 

زندگینامه ارنست هولتسر + عکس

 

ارنست هولتسر (۱۸۳۵–۱۹۱۱) مهندس آلمانی و از عکاسان پیشگام نیمهٔ دوم قرن نوزدهم میلادی بود. وی در دوران حکومت ناصرالدین‌شاه قاجار به ایران آمد و در حدود بیست سال در اصفهان بود و عکس‌های ارزشمندی از این شهر تهیه کرد.

«ارنست هولتسر » در هفتم ژانویه‌ی 1835 م. (1214 ه.ش.) در دهکده‌ی «کلاین شمالکالدن» در تورینگن  آلمان چشم به جهان گشود. او در یک مدرسه‌ی فنی، در رشته‌ی «مخابر‌ه‌ی پیام از طریق دستگاه تلگراف» تحصیل کرد که در آن روزگار، نخستین گام‌های خود را برمی‌داشت. او از آن‌جا که کارشناس زبده‌ی فن خود به شمار می‌رفت، در هجدهم ژوئیه‌ی 1863م (1242 ه.ش.) به استخدام دولت انگلستان درآمد و مأموریت یافت که در ایران،علاوه بر نظارت بر سیم‌کشیِ خطوط تلگراف، این فن را در مدرسه‌ی دارالفنون به مأموران و مهندسان دولتی آموزش دهد. در سال 1863 م. (1242 ه.ش.) همزمان با سلطنت ناصر‌الدین‌شاه قاجار، هولتسرِ جوان، همراه با دیگر اعضای هیأت مهندسیِ تلگراف دولت انگلستان طی سفری دشوار و طولانی، پس از عبور از برلین، پترزبورگ و آستاراخان، وارد ایران شد و پس از توقفی کوتاه در تهران، در خطوط تلگراف بخش‌های کوهرود- مرغاب، کاشان و سرانجام در اصفهان به کار مشغول گردید و در قریه‌ی کوچک جلفای نو  اقامت گزید. آمدن او به اصفهان همزمان با زمامداری ظل‌السطان، پسر ناصرالدین‌شاه در اصفهان بود. (دمندان، 1377، ص 143 ؛ هولتسر، 1382، ص 14-15).

 

هولتسر در سال 1870 م. (1249 ه.ش.) با «مریم حق‌نظر»، یکی از ارامنه‌ی تهرانیِ مقیم جلفا ازدواج کرد. همسر او یازده فرزند به دنیا آورد که تنها چهار تن از آنان زنده ماندند. هولتسر هفتم ژانویه‌ی 1890 م. (1269 ه.ش.) پس از بیست و هفت سال خدمت بازنشسته شد و پس از بازنشتگی، از سال 1897م. (1276 ه.ش.) تا 1908 م. (1286 ه.ش.) در برلین اقامت گزید، اما از آن‌جا که اصفهان را به منزله‌ی وطن دوم خود برگزیده بود، مجدداً با خانواده‌اش به ایران بازگشت و در سن 76 سالگی، در سوم ژوئیه‌ی1911 م. (1290 ه.ش.) در جلفا به دیار باقی شتافت و درگورستان ارامنه‌ی جلفا، در دامنه‌ی کوه صفه به خاک سپرده شد (هولتسر، 1382، ص 16-17).

هولتسر در مدت اقامتش در جلفای اصفهان در دو خانه به سر برد که یکی از آن‌ها هنوز پابرجاست. او از خانه‌ها، چندین عکس گرفته که در مجموعه‌‌اش موجود است (دمندان، 1377، ص 143).

 

فرجام صندوق‌های چوبی

پس از مرگ هولتسر دارایی او به دخترش «لینا» رسید که در اکتبر سال 1903 م. (1282 ه.ش.) با «اسکندرخان داویدخانیان»، از ارامنه‌ی جلفا ازدواج کرده بود. در آن هنگام، لینا در تهران به سر می‌برد و دو دختر به  نام‌های «ریکولتا » و «هیلدگادر » داشت. پس از جنگ جهانی دوم، ریکولتا همسر یک آلمانی شد و درست یک سده پس از ورود پدربزرگش به ایران، همراه با بازمانده‌ی متعلقات او به آلمان کوچید. او در «مانستر»، واقع در «وست‌فالایا» اقامت گزید و پنج صندوق بزرگ چوبیِ هولتسر را در زیرزمین خانه‌اش جای داد. در سال 1969 م. (1347 ه.ش.)، ترکیدن لوله‌ها و جاری شدن آب، ساکنین خانه را بر آن داشت که صندوق‌ها را بیرون بیاورند و باز کنند. از آن‌جا که صندوق‌ها با دوراندیشی هولتسر قلع‌اندود شده بودند آسیبی به محتویات آن‌ها وارد نشد. در صندوق‌ها تعداد قابل ‌توجهی جعبه‌‌ی چوبی بود که صدها شیشه‌ی نگاتیو قدیمی و کتابچه‌های حاوی دستور‌العمل‌های شیمیایی و یادداشت‌ها و خاطرات روزانه‌ی هولتسر در آن‌ها قرار داشت (هولتسر، 1382، ص 23).

افسوس که طبق فهرستی که پسر هولتسر، «امیل » گردآورده، بیش از 3000 شیشه‌ی عکاسی وجود داشته که تنها حدود 1000 قطعه از آن‌ها بر جای مانده است. دیگر نگاتیوها را پیش‌تر، دستیار هولتسر، طی جنگ جهانی اول از بین برده و از آن‌ها به مثابه‌ی شیشه‌ی گل‌خانه استفاده کرده بود(هولتسر، 1382، ص 23-24).

حال زمان آن فرا رسیده بود که با چاپ عکس‌های بی‌نظیر هولتسر دیدگان همگان افسون شود. چاپ این گنجینه، نخست به همت «رولاند هن » یکی از دوستان خانوادگی ریکولتا آغاز شد، اما مرگ او در سال 1970 م. (1348 ه.ش.) مانع از ادامه‌ی کار شد تا آن‌که «هلموت ویتس»، یکی از دوستان «هن» که در «کومون فیلم» آلمان غربی کار می‌کرد، عهده‌دار این مهم شد. به سال 1976 م. (1354 ه.ش.)، برای نخستین بار مجموعه‌ای شامل صد قطعه عکس در جلفای اصفهان به نمایش درآمد (هولتسر، 1382، ص23-24).

در شماره‌ی چهلم (فروردین 1351 ه.ش./ مارس 1972 م.) ماه‌نامه‌ی کاوه که در زمینه‌ی ایران‌شناسی و فرهنگ، به زبان‌های فارسی و آلمانی در آلمان منتشر و در ایران نیز توزیع می‌شد مطلب کوتاهی به قلم «ضیاء رضوی» با عنوان «کشف یک گنجینه‌ی پربهای تاریخی» به چاپ رسید و در شماره‌ی بعدیِ مجله نیز تعداد دیگری از تصاویر این مجموعه به همراه توضیحات بیشتر آورده شد. سرانجام، مرکز مردم‌شناسی ایران، بخش مهمی از تصاویر و یادداشت‌ها را تحت عنوان کتاب «ایران در یکصد و سیزده سال پیش» در سال 1355 ه.ش. برای ارائه در جشنواره‌ی جهان اسلام (لندن-1976 م.) منتشر کرد. متن کتاب و تصاویر آن توسط محمد عاصمی، صاحب‌امتیاز و مدیر مسئول مجله‌ی کاوه تهیه، ترجمه و تنظیم شد (هولتسر، 1382، ص 6). در این کتاب 419 قطعه عکس از اصفهان و پیرامون آن منتشر شد و جلد دوم آن‌که قرار بود حاوی مقداری مطالب و یادداشت از آغاز مسافرت او به ایران و عکس‌هایی از شهرهای تهران، قم، کاشان و مناطق دیگر باشد هرگز چاپ نشد (ذکاء، 1376، ص 253).

پس از گذشت چندین دهه، عکس‌ها و یادداشت‌های هولتسر بار دیگر در قالب کتابی با عنوان «هزار جلوه‌ی زندگی» به همت «مرکز اسناد و مدارک میراث فرهنگی» در سال 1382 ه.ش. به چاپ رسید. طبق گفته‌ی «فریبا فرزام» رئیس وقت مرکز اسناد و مدارک میراث فرهنگی از 1009 قطعه عکس موجود در آرشیو مرکز اسناد، قریب نیمی از تصاویر برای ارائه در کتاب برگزیده شد، زیرا همه‌ی مجموعه از کیفیت خوبی برخوردار نبود. در کتاب هزار جلوه‌ی زندگی علاوه بر عکس‌های اصفهان، شهرها و روستاهای اطراف آن که پیش‌تر در کتاب اصفهان در یکصد و سیزده سال پیش آورده شده بود تصاویر مکان‌های دیگری نیز به آن‌ها افزوده شده است (هولتسر، 1382، ص7 و 9).

 

ره‌آورد هولتسر

هولتسر در اوایل دهه‌ی 1870 م. (1249 ه.ش.) بر آن شد که ماحصل تجاربش در ایران را به گونه‌ای ثبت و ضبط کند. در این سال‌ها، عکاسی پیشرفت قابل توجهی کرده بود. او اسباب و لوازم مورد نیاز عکاسی را از آلمان به ایران آورد و به عکاسی پرداخت و در مدت اقامتش در ایران هزاران عکس تهیه کرد که اغلب آن‌ها در فاصله‌ی سال‌های 1873 م. (1251 ه.ش.) تا 1897 م. (1276 ه.ش.)، از اصفهان و جلفا گرفته شده‌اند. او با نگارش یادداشت‌ها و شرح عکس‌ها برای تکمیل این مجموعه کوشید (هولتسر، 1382، ص 16 و 24).

    یحیی ذکاء، هولتسر و هنر عکاسی‌اش را چنین توصیف می‌کند:

«هولتسر مردی تیزبین و کوشا و در کار خود وارد بود و با این‌که تحصیلات دانشگاهی نداشت و به فرهنگ و تاریخ مردم ایران سخت بیگانه بود، لیک آدمی جستجوگر و عکاسی هنرمند بود. هولتسر با عکاسی و عکس‌های هنرمندانه، از پیرامون خود و از شهر و مردم اسپهان در اواخر قرن سیزده و اوایل قرن چهاردهم هجری قمری یادگارهایی بس گرانبها و جالب باقی گداشته است.» (ذکاء، 1376، ص251)

 

    انگیزه‌‌ی هولتسر از نگارش یادداشت‌هایی پیرامون اصفهان به گفته‌ی خودش چنین است:

«ایران و اصفهان در آستانه‌ی یک تحول فرهنگی قرار گرفته‌اند و از چند سال به این طرف بسیاری عوامل بیگانه و اغلب به سبک اروپایی دارند در این کشور نفوذ می‌کنند. عمارات کهن، عادات و آداب (حتی طرز لباس پوشیدن) تدریجاً از بین می‌روند، به طوری که تا چند سال دیگر بسیاری از آن‌چه را که شاردن و تاورنیه به وصف آوردهاند، پیدا نتوان کرد و در این صورت گفته‌های آن‌ها مورد تردید قرار خواهند گرفت و مردود خواهند شد.» (هولتسر، 1355، پیش‌گفتار)

    از گفته‌ی هولتسر درمی‌یابیم که او با این کار درصدد جلوگیری از فراموشی فرهنگ و تمدن زمانه‌ی خویش است و به درستی پیش‌بینی می‌کند که تا چندی دیگر بسیاری از میراث این سرزمین نابود خواهند شد. علاقه‌ی وی در زنده نگاه‌ داشتن یاد و خاطره‌ی آثار تاریخی به خوبی در یادداشت‌هایش مشهود است:

 

«طی دوران اقامت خود فرصت یافتم از مناظر و ساختمان‌ها و میدان‌های جالب عکس‌برداری کنم و خوشحالم که این عکس‌ها یادگاری از بسیاری عمارات کهن است که بعدها خراب شدند و از بین رفتند.» (هولتسر، 1355، پیش‌گفتار)

    این شیفتگی و شیدایی هولتسر در زمانه‌ای که مردمش نسبت به میراث ملی خود بی‌تفاوت‌اند بسیار ستودنی است. چه اندوهناک و دردناک است که یک بیگانه چنین مفتون و دلباخته‌ی دیرینه‌های این سرزمین باشد آن‌گاه کسانی که هستی‌شان از این خاک است قدر و منزلت فرهنگ و هنر خویش را ندانند. او از بی‌مهری اصفهانیان نسبت به داشته‌های تاریخی بی‌نظیر و باشکوه‌شان روایت تلخی می‌کند:

«دریغا طولی نخواهد کشید، [که] از یادگارهای این دوره‌ی جالب [صفویان] آثار زیادی باقی نخواهد ماند. طوفان، درخت‌های چهارباغ را از جا می‌کند و جای آن‌ها چیزی کاشته نمی‌شود. باد و بوران و یخ‌بندان ساختمان‌های کهن را می‌ترکاند. کسی آن‌ها را تعمیر نمی‌کند و سنگ و آجرهای آن‌ها برای ساختمان خانه‌های نو به کار می‌روند. مسجدهای کهن برای اهالی کنونی بزرگ هستند و نمی‌توانند آن‌ها را تعمیر کنند و نگه دارند. مردم ترجیح می‌دهند که قسمت‌های جدیدی بسازند و قسمت‌های کهنه را به حال خود واگذارند که در هم بریزند. مردم به ساختمان‌های نو علاقه‌مندند … بسیاری از جدول‌های کهن در حال نابودی هستند.» (هولتسر، 1355، ص 4)

    به قول محمد عاصمی: «فراهم‌آورنده‌ی این ‌یادداشت‌ها نه مستشرق است نه ایران‌شناس، نه نویسنده و مسافر و سیاح و نه سیاستمدار…» (هولتسر، 1355، پیش‌گفتار) اما انگار دغدغه‌ی تمام آنان را در سر و گوشه‌ای از رسالت هر کدام را بر عهده دارد.

    یحیی ذکاء در زمینه‌ی موضوع عکس‌ها و اهمیت‌شان چنین می‌نویسد:

«عکس‌های او شامل موضوع‌هایی از قبیل: خانه و خانواده‌ی خود عکاس در جلفای اسپهان و خانه‌ها و کلیساهای جلفا و کشیشان و تارک‌دنیاهای ارمنی و آموزشگاه‌ها و عروس و دامادهای ارمنی، رجال ارمنی جلفا، منظره‌ی عمومی شهر اسپهان و کوچه‌ها و باغ‌ها و مسجدها و پل‌ها و کبوترخان‌ها و امام‌زاده‌ها، میدان نقش جهان و عالی قاپو عمارت چهلستون و هشت بهشت و نمکدان و هفت‌دست باغ زرشک و منارجنبان و ظل‌السلطان [حاکم وقت شهر اصفهان] و خانه و ارتشیان او و حکام و رجال اسپهان و علما و بازرگانان و پیشه‌وران و کسبه و زردشتیان و افغانی‌ها و کشتزارها و گله‌ها و کجاوه‌ها و کاروان‌ها و زنان و مجالس تعزیه و تعزیه‌گردان‌ها و زورخانه و پهلوان‌ها و مراسم عروسی و میوه‌ها و ده‌ها … است که قسمت‌هایی از آن‌ها را با گزارش‌ها و اطلاعاتی توأم کرده که از منابع مهم مطالعات مردم‌شناسی منطقه‌ی اسپهان در نیمه‌ی دوم دوران ناصری می‌باشد.» (ذکاء، 1376، ص 251-252).

هولتسر در ۳ ژوئیهٔ ۱۹۱۱ در جلفای اصفهان درگذشت.

موضوع فیلم خانواده ارنست به کارگردانی و نویسندگی محسن دامادی مرتبط با اوست.

 

زندگینامه ارنست هولتسر + عکس

 

زندگینامه ارنست هولتسر + عکس

مشاهده بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

دکمه بازگشت به بالا