بیوگرافی هیمو عزیزیان شاعر زن ایرانی

زندگی

هیمو عزیزیان متولد 22 خرداد ماه 1378 در بانه کردستان شاعر زن ایرانیست ،سبک شعر های هیمو عزیزیان اکثرا غزل میباشد ،البته گاهی رباعی مینویسد و چهار بیتی ها را هم دوست دارد در بین شاعران به حافظ علاقه دارد و شعر هایش را خوانده و به خاطر سپرده است. مشوق اصلی شاعرشدن هیمو عزیزیان همسرشان بوده اند و در زندگی به ایشان و پسرشان بسیار عشق می ورزند

ناز آن دلبر را دلنوازانه می کشم.
در دل آرام جان را آرام نفس می کشم.
دلبر است و دل بر داشته ام از دنیا
که دلبرانه اش را به روح و جان می کشم.

هیمو عزیزیان یکی از نویسندگان وب سایت بیوگرافی‌ها‌دات‌کام است،شما با مراجعه به آدرس زیر در همین وب سایت میتوانید به شعرها و آثار این شاعر زن ایرانی دسترسی داشته باشید :

https://biographyha.com/cat/himo-azizian

هیمو عزیزیان
هیمو عزیزیان

سبک

از بین شعرهایی که سروده است شعری که درباره کرمانشاه گفته است را بیشتر از همه دوست دارد،او معتقد است که گیاه هرچقدر که روبه آسمان بره،و به عظمتش اضافه بشه هرگز نباید ریشه اش رو فراموش کنه ،هیمو عزیزیان یک بانوی کورد است و به کورد بودن خود افتخار میکند و در شعرهایی که میسراید بسیار از ملیت کورد سخن میگوید

صادق قبادی

هیمو عزیزیان هنگامی که به شعرهای صادق قبادی(خواننده و رپر کورد) گوش میدهد ، علاقه اش برای گفتن و سرودن شعر گل میکند ، اوقات فراغتش را بیشتر مشغول مطالعه کتاب و خانه داری است

وظیفه یک شاعر

هنگامی که از هیمو عزیزیان پرسیدیم وظیفه یک شاعر چیه وی اینگونه جواب داد :

وظیفه ی یک شاعر اینکه مردم رو از خواب بیدار کنه .البته این عقیده ی منه

آرزو

بزرگترین آرزوی این شاعر زن ایرانی این است که قلمش بعد از پایان زندگی اش همچنان به دست پسرش درحال نوشتن باشه و یاد و خاطره اش همچنان زنده باشد ،همچنین برای مردم ایران و به خصوص هم زبانی هایش داشتن یک زندگی آرام و بدون رنج و سختیست

شبکه های اجتماعی

از طریق کانال زیر میتوانید تمامی اشعار خانم عزیزیان را دنبال کنید

https://t.me/joinchat/AAAAAFNwIXOkgoUcJzg3uA

شعرهای هیمو عزیزیان

چندیست بلا پشت بلا می آید
زمین خسته است و از کعبه نجوا می آید.
کرمانشاه لرزید و لرزید اما هنوز
صدای هق هق آسمان می آید.
گویند گمگشته باز گشته به کنعان اما
باز از کلبه ی یعقوب ناله می آید.
آسمانم ابریست و غم دارد امشب
باز آوای دهل از دور می آید
قلم را می کشم بر روی کاغذ
گهگاهی از دفترم سودا می آید.
ساختم کلبه ای از جنس احزان
هنوز که صدای ربنا ربنا می آید.
او که صابر است ؛می دانم اما
از میان ملکوتیان غوغا می آید.
ساقیا بریز پی در پی می را
می نوشم تا که صبر او به سر بیاید.

هیمو عزیزیان-بیوگرافی‌ها‌دات‌کام

مشاهده بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

دکمه بازگشت به بالا