آشفته ام-هیمو عزیزیان
آشفته حال و پریشانم
جزتو نیست فردی در خیالم
هراز گاهی می گریم لب می گزم
نمی دانم چگونه ابراز کنم درد حالم
عشق را چشمانم می باراند هر دم
تنها همدم چشمانم شده گوشه ی شالم
به گمانم عاشق گشته ام افسوس
به انتظار رفت هر لحظه و هر روز و هر سالم
بیا و منور کن دل و جان را
خیرات می کنم تمام زر و ثروت و مالم
خدایا ببین چه سوگ وار نشسته ام
قطع کرد عشق،تمام شوق و پرو بالم
یا رب برسان آن گم گشته ی دلم
یاکه در دلم، خوت بشو یار غارم
هیمو عزیزیان