دوباره غم.هیموعزیزیان
دلتنگم،دلتنگ آن لحظاتی که می توانستی بمانی اما بی رحمانه ترکم کردی.
دلتنگ آن آرزوهایی که می توانستی برآورده یشان کنی اما نکردی.
دلتنگ آن رویا هایی که می شد به واقعیت تبدیلشان کنی ولی پشت پا زدی.
دلتنگ آن آرامشی که می توانستی هدیه دهی به من اما پشت گوش انداختی .
من دلتنگم،دلتنگ عطر تنت توی مشامم
تن صدایت در درون گوشم و حصار دستانت به دور کمرم،آری من دلم تنگ است.
دلتنگ را دوباره بخوان،دلتنگ یعنی
“دلی که بریده است”
“دلی که مرده است”
“دلی که باخته است ”
و در آخر
“دلی که سوخته است”
دلتنگ یعنی دیگر چیزی را برای ازدست دادن نداشته باشی.
دلتنگ یعنی حتی رنگ های شاد را هم خاکستری ببینی.
دلتنگ یعنی سخن ازعشق به میان آیدو تو پوزخند بزنی.
و در آخر اعتراف می کنی که خدایا
“من اورا از تو طلبکارم ”
#هیموعزیزیان