زندگینامه شیخ کلینی – Sheikh Koleini
شیخ ابوجعفر محمّد بن یعقوب بن اسحاق رازی معروف به کُلِـینی، شیخ کلینی، ثقهالاسلام کلینی (ولادت در سال ۲۵۸ هجری قمری / ۲۴۹ شمسی ) صاحب کتاب الکافی -یکی از کتب اربعه- و مشهورترین فقیه و محدث شیعه در نیمه اول قرن ۴ (قمری) است.
او از مشهورترین فقها و محدثان امامیه (شیعی) است که در عصر غیبت صغرا میزیست. در نیمه دوم قرن سوم هجری، عصر امام حسن عسکرى علیهالسلام متولد شد و با چهار سفیر و نماینده خاص امام زمان علیهالسلام که در طول غیبت کوتاه (صغری) آن حضرت، رابط بین شیعیان و امام زمان علیهالسلام بودند هم عصر بود و بسیاری از احادیث و اخبار را از مصدر اصلی و دست اولش اخذ کردهاست.
با آنکه آن 4 بزرگوار از فقها و محدثین بزرگ شیعه بودند ولی به دلیل محدودیتها و ممنوعیتهای اجتماعی آنان، مسئولیت فرهنگی و علمی تشیع بر دوش کلینی بود که میتوانست به طور آشکار به ترویج مذهب شیعه امامیه و نشر معارف و فضائل اهلبیت بپردازد. مکان ولادت وی در روستای کلین، در 38 کیلومتری شهر ری و ناحیه جنوب غربی جادهی قم به تهران، نزدیک حسنآباد کنونی است. میراث ارزشمند این عالم بزرگ، کتاب گرانقدر الکافی میباشد که شیخ 20 سال از عمر خود را صرف تألیف آن نمودهاست. این عالم نامدار پس از عمری مجاهدت در راه اسلام در سال 329 ق، در سن 70 سالگی وفات فرمود و پیکرش در باب الکوفه بغداد به خاک سپرده شد. مزار وی امروزه در سمت شرقی بغداد در مسجد جامع صفویه (آصفیه) قرار دارد.
نسب و خاندان
در آن روزگار، لقب «ثِقه الاسلام»؛ یعنى دانشمندى که مورد وثوق و سند وثاقت اسلام و مسلمین است، آن قدر اهمیت داشته که براى اولین بار، کلینى سرآمد دانشمندان و فقها و محدثان شیعه را بدان منسوب کردهاند. آرامگاه پدر کلینى، یعنى یعقوب بن اسحاق که از بزرگان شیعیان آن روز و از راویان حدیث بوده هم اکنون در قریه «کلین» بوده و زیارتگاه مردم آن سامان است.
عُلانِ رازى (دایى کلینى) هم از علمای برجسته بوده که علامه کلینی نام دارد و خود محمد بن یعقوب کلینی و همان کلینی معروف از این دایی خود گاهی اوقات نقل حدیث میکند. در احوالات علامه کلینی که همان دایی کلینی معروف است آمده که پدر ایشان نیز از علما بوده است؛ و جمعى دیگر از فقها و محدثان شیعه، همچون محمد بن عصام (شاگرد کلینى) هم از آن قریه بودهاند. پس آنچه معلوم میشود این است که کلینی از مادری که در خانوادهای اهل علم بودند، به دنیا آمده و پدر ایشان هم از علما بوده است. لذا کلینی در خانوادهای علمی و حدیث شناس به دنیا آمده و بزرگ شده است.
تحصیلات و استادان و مشایخ حدیثی
کلینی تحصیلاتش را در زادگاهش کلین و در میان خانوادهای فرهیخته و اهل علم آغاز کرد. مراحل ابتدایی علوم اسلامی را نزد پدر و دایی خود، “علی بن محمد بن ابراهیم علان” استاد حدیث، گذراند. بعد از دوران کوتاهی که با منابع رجالی و حدیثی آشنا شد، برای ادامه تحصیل خود به شهر ری رفت. شهر ری تا اواخر قرن سوم تحت نفوذ اهل سنت قرار داشت و در آن عصر به نقطه برخورد آراء و نظرات فرقههایی چون اسماعیلیه و مذاهبی چون شافعی، حنفی و شیعی مبدل شده بود و در واقع قلب ایران محسوب میشد.
در آن موقع هر چند شهر ری بیشتر مردمانش شافعی و حنفی مذهب بودند ولی به خصوص روستاهای آن شیعیان دلباخته اهلبیت و مرکز شیعهنشین بود و اکثر اهل تسنن آن شهر، به دلیل اخلاق و رفتار اسلامی شیعیان، همیشه تحت تأثیر آنان بودند، از این رو ری به شهر شیعهنشین معروف بود. فرقه اسماعیلیه هم باانگیزه تسلط بر ایران بیشتر از همه در این نقطه بودند و به ترویج تفکر و آراء خود پرداخته بودند.
کلینی در محضر استاد “ابوالحسن محمد بن اسدی کوفی” ساکن ری حدیث را آموخت و همان زمان که قرمطیان با عقاید التقاطی خود که مخلوطی از عقاید زرتشت، مانوی و اسلامی بود و به مبارزه با عقاید و مقدسات مسلمین پرداخته بودند، آنها را به نقد کشید و کتاب «الرد علی القرامطه» را نوشت و در دسترس شیعیان گذاشت. قرامطه جریانی منشعب از فرقه اسماعیلیه بودند و پیروی فردی به نام حمدان بن اشعث ملقب به قرمط را میکردند.
به گفته نجاشی، کلینی در زمان خود پیشوای علمای شیعه و چهره درخشان آنها در ری و موثقترین آنها در حدیث و ضبط آن بوده است.
ویژگی عصر شیخ کلینی (ره)
عـصـر کلـینی را میتوان عصر بروز و خودنمایی فرقههای مختلف نامید. شیخ کلینی در این زمان، در کنار گذراندن تحصیلات و علوم خود، نه تنها با عقاید و نظرات مذاهب و گرایشهای مختلف آشنا شد، بلکه به ماهیت برخی از حرکتهایی که میرفت تشیع را از مسیر خود منحرف کند پی برد و به مقابله با آنها پرداخت. او درد را شناخت و برای درمان آن، هدفش را انتخاب و تصمیم گرفت که به نوشتن احادیث بپردازد. به بیان دیگر میتوان عصر کلینی را “عصر حدیث” هم نامید. چون در آن زمـان هـر یک از گـروههـا بـا فـرستادن افراد مختلف به بلاد و سرزمینهای اسلامی سعی میکردند هر طور که شده، احادیثی هرچند جعلی و ساختگی برای حقانیت طریقت خود جمعآوری کنند تا با دلایلـی مـحـکم، مردم را به سوی خود بخوانند و سعی میکردند تا مردم را با عقاید ضاله و انحرافی خود همراه نمایند. لذا در آن زمان تلاش فوقالعادهای بین مردم، برای جمعآوری حدیث وجود داشت، به طوری کـه هـر شـش کـتاب مـرجع اهل سنت (صحاح ستّه) در همین عصر جمعآوری و به رشتهی تحریر درآمد.
بـا توجه به اینکه ری در آن زمان یکی از مهمترین شهرهای بلاد اسـلامی بود، سران فرقهها بر این گمان بودند که اگر ری را در دست بگیرند، دیگر کار بر آنها سهل شده و به راحتی میتوانند مردمان دیگر بلاد را هم با خود همراه سازند؛ از این رو در عصری که شیخ کلینی در ری تحصیل میکرد، فرق مختلف هم در جهت تبلیغات و هم در تلاش برای تصرف ری، رقابت عجیبی باهم داشتند.
همین دلایل سبب شد تا شیخ کلینی (رحمهالله علیه)، آن عالم وارسته، با توجه به احساس مسئولیتی که نسبت به حفظ دین مردم میکرد، تصمیم به جمعآوری احادیث و معارف اهلبیت بگیرد تا مردم با اسـتعانت به فرمایشات معصومین (علیهمالسلام) راه نجات را بیابند و از انحرافات نجات پیدا کنند. از اینرو، شیخ کمر همت بست تا با سفر به بلاد و شهرهای مختلف اسلامی، این گنجهای نهفته در ذهن راویان حدیث را در یک جا جمع کند تا مردم دنیا برای همیشه بتوانند با استفاده از معارف اهلبیت (علیهمالسلام) راه حقیقت را بیابند و از گمراهی مصون بمانند. اولین مقصد سفر شیخ، شهر مقدس قم بود.
در زمان شیخ کلینی، آنچنان جهل در بین مردم رسوخ کرده بود که آنهایی که خود را مسلمان مینامیدند، در قوانین اسلام، بر اساس خواستهی دل و روش آبا و اجدادشان عمل میکردند؛ و برای فهم حقایق به عقل و خرد خود اکتفا مینمودند.
علاوه بر عامهی مردم، علما و دانشمندان نیز سخت در مضیقه بودند، چون به علت عدم حضور امام معصوم (علیهالسلام)، آنها به سرچشمهی علم و حکمت دسترسی نداشتند و از طرف دیگر هیچ منبع موثق دیگری که بتوان با استناد به آن همهی مسائل و احکام دین را پاسخ داد، در اختیارشان نبود؛ لذا حتی علماء جواب بسیاری از مسائل مردم را نمیتوانستند بدهند.
سفرهای شیخ کلینی و علتشان
کلینی برای تکمیل علوم و اهدافش، راهی قم شد. حاکم شهر در آن زمان “احمد نامی” بود که خود از علما و دانشمندان شیعه بود. مردی متقی که در علم حدیث هم استاد بود و آنچنان به حفظ مـعـارف خـاندان عصمت و طهارت (علیهمالسلام) اهمیت میداد که اگر میشنید کسی در شهر حدیثی غلوآمیز به زبان آورده و یا حدیثی در تضعیف خاندان عصمت (علیهمالسلام) بیان کرده، او را از شهر تبعید میکرد.
علاوه بر حاکمیت شیعه که امتیازی بزرگ در این شهر بود، حضور در جمـع مـردم قـم کـه اکثـراً احـادیث بسیاری از اهلبیت (علیهمالسلام) میدانستند، برای شیخ بسیار مفید بود، چون با ثبت و نوشتن آن احادیث به هدفش (جمعآوری احادیث) نزدیک میشد.
البته علاوه بر اینها قم در آن زمان یک امتیاز خاص هم داشت و آن هم حضور جمعی از علما و دانشمندانی بود که از صحابه و شاگردان امام عسکری (علیهالسلام) بودند که از جملهی آنها میتوان ” احمد بن ادریس قمی” و “عبدالله بن جعفر حمیری” را نام برد.
این علمای وارسته همگی تربیتشدهی مکتب خاندان عصمت و طهارت (علیهمالسلام) و حدیث شناسانی بودند که به خاطر معاصر بودن با امامان معصوم (علیهمالسلام)، بیواسطه از امام معصوم (علیهالسلام) نقل حدیث میکردند.
فراگیری علوم در محضر شاگردان اهل بیت
شیخ کلینی (رحمهالله علیه) در مدت اقامتش در قم نزد این بزرگواران زانوی شاگردی به زمین زد تا با استفاده از علوم و معارف آن اساتید، هم عطش خود را برای دانستن معارف خاندان عصمت و طهارت (علیهمالسلام) سیراب کند و بر کمالاتش بیفزاید و هم با ثبت و ضبط آن احادیث از قول صحـابـهی امـام عسکری (علیهالسلام)، گـام مهمی در جهت گردآوری احادیث و روایات خاندان عصمت و طهارت (علیهمالسلام) بردارد.
در آنجا از هر مسجد و حسینیهای که راویان و محدثان، نقل حدیث میکردند، حدیث میشنید. او با بسیاری از آخرین افراد محدثانی که از زبان امام عسگری و یا امام هادی علیهماالسلام، بدون واسطه حدیث شنیده بودند، ملاقات کرد.
کلینی بخش مهمی از عمر خود را در شهر قم، شهر محدثان و راویان شیعه سپری کرد و از محضر محدثان نامداری چون «احمد بن ادریس قمی» از یاران امام عسکری (علیهالسلام) نیز بهره برد. وی همچنین از محضر استادان بزرگ دیگری نیز بهرهمند شد که در میان همه آنها، کسی که نامش با کلینی و کلینی با او جاودانه بود، «علی بن ابراهیم قمی» است، محدثی که 7140 روایت کرده و کتاب تفسیرش، پایه تفسیر تشیع است. کلینی این محدث گرانقدر را لحظهای رها نکرد، در مسجد و درس و بستر بیماری و… همواره با او بود. ظاهر قضیه این است که «علی بن ابراهیم» از پدرش نقل حدیث میکرده است و در ترجمه پدر “علی بن ابراهیم” که “ابراهیم بن هاشم” است، میگویند که «اول من نشر حدیث الکوفیین بقم» یعنی اولین کسی بود که روایات روات کوفی را در قم پخش کرد.
از دیگر مشایخ کلینی میتوان از محمد بن یحیی عطار قمی نیز نام برد.
اما شیخ هدف بزرگتری داشت که برای تحقق آن میبایست به دیگر بلاد اسلامی هم سفر میکرد، لذا بر خلاف میل باطنی خود با شهر قم وداع کرد و عازم سرزمین عراق شد.
سفر به بغداد
شیخ کلینی برای کسب بیشتر علوم از قم به کوفه مهاجرت کرد؛ زیرا کوفه در آن زمان یکی از مراکز بزرگ علمی بود که اشخاص، برای تبلیغ مذهب و عقیده خود آزادانه به آنجا میرفتند. “ابن عقده”(نام کاملش احمد بن محمد بن سعید همدانى کوفى) یکی از این افراد بود و از حافظان بزرگ حدیث. اگر چه مذهبش «زیدی جارودی» بود اما زهد و پارسایی او را موثق ساخته بود و همه مذاهب در نقل حدیث به او اعتماد داشتند. کلینی از او استفادههای زیادی کرد. در کوفهی آن زمان علما و دانشمندان بزرگی، مجالس نقل حدیث داشتند که در آن برای طالبان علم و جویندگان حقیقت، احادیث و روایات خـانـدان عـصـمت (علیهمالسلام) را بیان میکردند. لذا حضور در کوفه فـرصت مغتنمی برای شیخ شد تا با ثبت و ضبط احادیثی که در کوفه آموخت، مجموعهی احادیث خود را غنیتر کند.
بسیاری از محدثین ما توصیف به کوفی شدهاند. این به خاطر عظمت حوزه حدیثی است که در کوفه قرار داشته است. شاید بشود گفت مانند حوزه علمیه قم که در عصر حاضر به این وسعت است، حوزه حدیثی کوفه نیز در آن عصر به همین عظمت بوده است. به هر حال یا عدهای میآمدند و اخذ حدیث میکردند و یا عدهای میآمدند تا نقل روایت کنند.
کلینی پس از بهره بردن از اساتید مختلف به بغداد که در آن زمان یکی از مهمترین مراکز علمی-فرهنگی به شمار میرفت و آرا و عقاید اکثر مذاهب اسلامی در آن جریان داشت و همچنین آخرین نایب امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، “علی بن محمد سمری” در این شهر زندگی میکرد؛ وارد شد و چون دیگر فردی گمنام نبود و تصویری از یک شیعه واقعی در اذهان مردم هر دیار گذاشته بود لذا در مدتی کوتاه شیعه و سنی در مشکلات دینی به او مراجعه میکردند و در فتاوا به او روی میآوردند و در این خصوص مورد وثوق و اعتماد هر دو فرقه بود و همین سبب شد که به او لقب «ثقه الاسلام» دادند. او نخستین دانشمند اسلامی است که به این لقب خوانده شد و حقا که شایسته این لقب هم بود.
کلینی سالهای آخر عمر خویش را در بغداد به سر برد و در آنجا به تدریس و تعلیم “الکافی” پرداخت. این امر زمینه انتشار و شهرت الکافی را در مرکز علمی آن عصر فراهم آورد.
نگاهی اجمالی به اساتید شیخ کلینی
احمد بن محمد بن عیسى
احمد بن ادریس قمى
احمد بن محمد بن سعید همدانى، معروف به ابن عقده
احمد بن محمد بن عاصم کوفى
احمد بن مهران
اسحاق بن یعقوب
حسن بن حنیف
حسن بن فضل بن یزید یمانى
حسین بن حسن حسینى اسود
حسین بن حسن هاشمى حسنى علوى
حسین بن على علوى
حسین بن محمد بن عمران اشعرى قمى
حمید بن زیاد نینوایى
داوود بن کوره قمى
سعد بن عبدالله بن جعفر حمیرى
على بن ابراهیم قمى
على بن حسین سعدآبادى
على بن عبدالله خدیجى اصغر
على بن محمد بن ابراهیم بن ابان رازى (دایى وى، معروف به عُلانِ رازى)
على بن محمّد بن ابى قاسم بندار
عبداللّه بن احمد بن عبداللّه برقى
على بن موسى بن جعفر کمیدانى
قاسم بن علاء
ابوالحسن محمّد بن عبداللّه اسدى کوفى (ساکن رى)
محمّد بن حسن صفار
محمّد بن على بن معمر کوفى
محمّد بن یحیى عطار
جمعاً 35 نفر و غیر اینان.
آثار و تألیفات
تألیفات شیخ کلینی عبارتند از:
کتاب رجال (این کتاب در دانش رجال بوده است)
کتاب رد علی القرامطه (در رد جریان قرامطه نوشته شده بود. آنها فرقهای از اسماعیلیه بودند.)
کتاب رسایل ائمه (شامل نامههایی از ائمه به فرزندان و یاران خود بود)
کتاب تعبیر الرویا (احادیث مستندی درباره خواب و تعبیر خواب)
کتاب ما قیل فی الائمه من الشعر (شامل اشعاری که شعرا در فضایل ائمه علیهمالسلام سروده بودند)
کتاب کافى: (کتاب باعظمت کافى که مهمترین اثر کلینى و بلکه جامعه شیعه است مشتمل بر سه بخش است: اصول کافى، فروع کافى و روضه کافى)
از آثار ارزشمند مرحوم کلینی تنها کتاب الکافی ایشان به دست ما رسیده است. اثری که مؤلف 20 سال از عمر خویش را صرف تألیف آن نمود. الکافی جامعترین و مهمترین کتاب در میان کتب اربعه شیعه است.
الکافی؛ کتاب ارزشمند و اثر ماندگار شیخ کلینی
کتاب کافی نخستین کتاب از کتب چهارگانه و معتبر حدیث و منبع فقه شیعه است که نه تنها بزرگترین اثر کلینی است، بلکه در جامعهی اسلامی، در زمینه حدیث، کتابی معتبرتر از این کتاب تألیف نشده است. این کتاب تقریباً از یازده قرن پیش تا کنون، مدرک و مرجع محدثین و فقها و مستند مجتهدین بزرگ شیعه در استنباط احکام شرعی است.
الکافی حدود 16000 حدیث دارد و در سه بخش اصلی تنظیم گردیده است: اصول، فروع، روضه. اصول و فروع کافی دارای بخشهای متعددی است که با تعبیر کتاب از یکدیگر متمایز شدهاند اما روضه باب بندی ندارد و روایات یکی پس از دیگری ذکر شده است.
اصول الکافی:
شامل مباحث اعتقادی و اخلاقی است که در 8 بخش سامان یافته است. بخشهای هشتگانه اصول کافی عبارتند از:
کتاب العقل و الجهل، کتاب فضل العلم، کتاب التوحید، کتاب الحجه، کتاب الایمان و الکفر، کتاب الدعاء، کتاب فضل القرآن، کتاب العشره.
مرحوم کلینی در اصول کافی با چینشی دقیق و منطقی ابتدا با استناد به روایات متعدد به اهمیت عقل و جایگاه آن در شناخت معارف پرداخته است. سپس به فضیلت علمآموزی و آداب آن مبادرت نموده است تا اهمیت معرفت و آگاهی را در اثبات مبانی اعتقادی روشن سازد؛ آن گاه به مهمترین اصل اعتقادی یعنی توحید و مباحث مربوط به خداشناسی پرداخته است. سپس در کتاب الحجه، ابتدا مباحث نبوت و در پی آن مباحث امامت را ذکر کردهاست و پس از تحکیم اصول اعتقادی، در نیمه دوم اصول کافی، مباحث اخلاقی و تربیتی را آورده است. مباحثی از قبیل:
تواضع، حلم، قناعت، غیبت، فضیلت دعا، فضیلت قرآن، آداب معاشرت و…
مطالب این بخش از اصول کافی بسیار جذاب و متنوع و برای همگان قابل استفاده است. از این رو مکرر به فارسی ترجمه و در اختیار عموم قرار گرفته است.
فروع الکافی:
این بخش به روایات فقهی از قبیل نماز، زکات، روزه، حج و غیره اختصاص دارد که به دلیل تخصصی بودن مطالب معمولاً مورد استفاده فقیهان قرار میگیرد.
روضه الکافی:
این بخش با 597 حدیث، شامل مباحث گوناگونی همچون خطبهها و نامههای ائمه علیهمالسلام، مواعظ، داستانها و مطالب تاریخی است و به دلیل همین تنوع موضوعی، به روضه یعنی بوستان نامگذاری شده است.
مزایا و ویژگیهای الکافی
شیخ کلینی، نویسنده این کتاب، دوران نواب اربعه و بخشى از زمان امام حسن عسکری علیهالسلام را درک کردهاست.
نویسنده این کتاب، به جهت نزدیکى زمانى با نویسندگان اصول، توانسته روایاتى را باواسطههای کمتر نقل کند؛ از همین رو بخشى از روایات کافى با سه واسطه نقل شده است.
داراى عناوینى کوتاه و گویا است که محتواى روایات باب را نشان میدهد.
روایات بدون دخل و تصرف نقلشده و توضیحات مصنف با روایتها مشتبه نمیشود.
مصنف سعى میکند حدیث درستتر و روشنتر را، در اول باب قرار داده و سپس احادیث مبهم و مجمل را ذکر کند.
یکی از امتیازات کافی این است که کلینی سلسله سند را تا به امام، در هر حدیث نقل میکند و آن جا که صدر سند را حذف کردهاست، جایی است که از کتاب دیگر نقل کرده و سلسله سند را به آن کتاب حواله میدهد. تمام سند حدیث در آن ذکرشده و از این جهت با تهذیب و استبصار و من لایحضره الفقیه متفاوت است.
روایاتى را نقل میکند که با عنوان باب سازگار است و از نقل احادیث معارض خوددارى کردهاست. روایات را در غیر ابواب خود قرار نداده است.
از تنظیم و تبویب دقیق و منطقى برخوردار است؛ از عقل و جهل و سپس علم و آن گاه توحید شروع میکند؛ در واقع برخى از مباحث معرفتشناسی را در مرحله نخست قرار داده و سپس به مباحث توحید و امامت میرسد، آنگاه روایات اخلاقى را نقل کرده تا به فروع و احکام میرسد و در پایان مجموعه متنوعی از احادیث را جمع نموده است.
جامعیت کافى نسبت به مباحث عقیدتى، اخلاقى و فقهى از دیگر امتیازهاى آن است.
ویژگیهای مربوط به شیوه گزارش متن احادیث در الکافی
ذکر نص حدیث و پرهیز از نقل به معنا
عدم ذکر احادیث متعارض و اکتفا به ذکر روایات مطابق با نظر فقهی خود
تقطیع متن در بعضی موارد
شرح و بیان برخی احادیث توسط خود مؤلف
ذکر طرق مختلف برای یک روایت
عقلانیت تشیع
کافی در زمانی به تبیین ارزشهای اخلاقی و اسلامی پرداخت که اروپاییان دوران بربریت و وحشیگری را میگذراندند و قبایلشان با قتل و غارت امرار معاش میکردند. زمانی که آنها در جهل غوطهور بودند و از علم چیزی نمیدانستند و عقل و علم را در دادگاههای تفتیش عقاید قرونوسطایی به محاکمه میکشیدند اولین باب از اولین کتاب تشیع با عنوان عقل و علم و آنگاه توحید و حجت، ارزشهای الهی و انسانی را آموزش میداد.
کتاب کافی را هر کسی از دیدگاه خود بررسی کردهاست. بر کافی هم فیلسوف شرح نوشته است هم عارف و هم فقیه و این خود نشانه بزرگی و جامع بودن کافی است. شرحهای مهم کافی عبارتند از: مرآت العقول از علامه مجلسی که با دیدی فقهی نگاشته شده است. شرح صدرالمتألّهین معروف به ملاصدرا که نگرش او نگرشی فلسفی و عرفانی به احادیث است. کتاب وافی نوشته ملا محسن فیض کاشانی. شرح ملا صالح مازندرانی.
شاگردان
بسیاری از فقها و محدثین بنام شیعه که مشاهیر علماى ما بودهاند از جمله شاگردان کلینى به شمار میروند:
احمد بن ابراهیم، معروف به ابن ابى رافع صمیرى
احمد بن احمد کاتب کوفى
احمد بن على بن سعید کوفى
ابو غالب احمد بن محمد زرارى
جعفر بن محمد بن قولویه قمى
على بن محمد بن موسى دقاق
محمد بن ابراهیم نعمانى معروف به ابن ابى زینب که از شاگردان مخصوص و نزدیکان او بود و کتاب الکافى او را نسخهبرداری کردهاست.
محمد بن احمد صفوانى مقیم بغداد که او نیز از شاگردان مخصوص او بود و کتاب الکافى را رونوشت کرده و از کلینى علم و ادب آموخته و به دریافت اجازه قرائت حدیث، نایل آمده است.
محمد بن احمد سنانى زاهرى مقیم رى
محمد بن على ما جیلویه
محمد بن محمد بن عصام کلینى
هارون ابن موسى تلعکبرى شیبانى
احمد بن محمد بن على کوفى
عبدالکریم بن عبداللّه بن نصر بزاز تنیسى
ابوالفضل محمد بن عبدالله بن مطلب شیبانى
وفات
آنچه از تاریخ وفات ایشان و همچنین از سال اتمام غیبت صغری که همین سال 329 ق، است به دست میآید، نشان میدهد رشد و نمو کلینی در غیبت صغری بوده است.
حجتالاسلام مسعودی گفت: اگر فرض کنیم که کلینی مثلاً حدود 70 سال داشته، تقریباً همان زمان غیبت صغری میشود؛ زیرا آن سالی که آن توقیع مبارک از طرف امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف، به «علی بن محمد سمری» رسید و حضرت به ایشان فرمودند که شما دیگر برای خودت جانشین انتخاب نکن و از دنیا خواهی رفت و غیبت صغری تمام میشود، شعبان سال 329 است. اگر نقل وفات کلینی در سال 329 را قبول کنیم که اتفاقاً کلینی هم در شعبان از دنیا رفته معلوم میشود در اتمام غیبت صغری کلینی هم از دنیا رفته است.
سرانجام کلینی درحالیکه حدوداً بیش از 70 سال از عمرش میگذشت و پس از 20 سال تلاش در تدوین کتاب الکافی، در شعبان سال 329 هجری قمری، سالی که سال «تناثر نجوم» یعنی فروریختن ستارهها نام گرفته است؛ چشم از جهان فروبست. ” ابو قیراط محمد بن جعفر حسنی”، یکی از بزرگان بغداد بر پیکرش نماز خواند و در باب الکوفه بغداد به خاک سپرده شد. مزار وی امروزه در سمت شرقی بغداد در جامع صفویه (آصفیه) قرار دارد.
شبهات وهابیت در مورد کتاب الکافی
در برخی سایتها و شبکههای وهابی و نیز توسط گروههای ضاله و ضد شیعی شبهاتی مبنی بر تأیید تحریف قرآن از جانب شیعیان و علمای آنهاست و سند مدعای آنان برخی احادیث وارد شده در برخی کتب حدیثی شیعه است و آنان با طرح یکسری مطالب مشوش و غیر مستدل و نیز سفسطه در بحث، دست آخر به این نتیجه رسیدهاند که طبق حدیثی از پیامبر اسلام (صلیالله علیه و آله) که راویان شیعی آن را نقل کردهاند، آنچه از احادیث که با نص قرآن مغایرت دارد را باید به سینه دیوار کوبید و وانهاد. لذا نتیجهگیری که این گروه ضاله و منحرف کرده این است که: کتاب کافی را نیز باید وانهاد. اینک این سؤال مطرح میشود که:
احادیثی در کتب معتبر شیعه وجود دارد که با عقاید حقه ما شیعیان مطابق نیست. از جمله در مورد تحریف قرآن و یا وجود سورههایی همچون ولایت و… آیا این مطالب صحت دارد و اگر همین است آیا جواب چیست؟
اگر واقعاً کذب بودن این روایات برای انسانهای عادی واضح و روشن است چطور علمای بزرگ به این مسئله توجه نداشتهاند یا اصلاً چرا این نوع مطالب در کتبشان جمع شده است؟
پاسخ اول:
همان طور که میدانید، کتابهایی همچون بحار الأنوار و کافی و… کتابهای روایی است که نویسندۀ آن نهایت تلاش خود را کردهاست تا تمامی روایات منقول و منسوب به ائمه دین را در آن جمع آوری و در اختیار آیندگان قرار دهد. خود ایشان نیز ادعا نکردهاند که تمامی این روایات نقلشده در این کتاب روایات صحیحه هستند.
بررسی روایت و این که صحیح است یا غیر صحیح، به عهدۀ محقق و خوانندۀ آن است.
در مورد تحریف قرآن، روایات فراوانی هم در کتابهای شیعه و بیشتر از آن در کتابهای اهل سنت یافت میشود.
روایاتی از این باب حتی اگر صحیحه هم باشند؛ از آن جایی که با عقاید و ضروریات مذهب ما سازگاری ندارند، از نظر ما مردود و غیرقابلقبول است؛ با این که بسیاری از روایاتی که اهل سنت بر ضد شیعه در مورد تحریف قرآن به آنها استناد میکنند، روایات ضعیف و مردودی هستند که از نظر سندی و دلالی اشکالات زیادی دارند.
مسأله مهم دیگر آن است که برخی از این دسته از روایات نیز که در کتابهایی مثل کافی نقل شده است، هیچ دلالتی بر تحریف قرآن ندارند؛ چرا که امام علیهالسلام آنها را به عنوان تفسیر آیۀ مورد نظر بیان فرمودهاند؛ اما دشمنان شیعه به خاطر جهالت و عدم درک این مسأله، آن را حمل بر تحریف قرآن کردهاند؛ یعنی مطالبی که از قول معصوم روایت شده به عنوان بخشی از کلمات و حروف قرآن نیست بلکه تفسیر امام معصوم علیهالسلام از آن آیه بوده است.
پاسخ دوم:
چند نکته کلی در مورد میزان صحت روایات کافی:
اول: شیخ کلینی خودشان به صحت تمامی احادیثی که در کافی آوردهاند معتقد نیستند زیرا در مقدمه کافی زمانی که از تعارض اخبار سخن میگویند، بیان میکنند که آن روایتی معتبر و صحیح است که با کتاب خدا موافق باشد لذا قطعاً روایت دیگر از صحت و اعتنا خارج خواهد شد.
دوم: بنا بر فرض که روایات کافی، تماماً صحیح هم باشد، این دلیل نمیشود که ما روایتی را به صرف مطرحشدن در کتابی – ولو کافی- بپذیریم درحالیکه روایات معارض بسیاری دارد و از همه مهمتر با قرآن کریم در تعارض است.
سوم: روش کلینی در کافی اینگونه بوده است که احادیث صحیح و قوی و روشنتر را اول بابها میآورده و به ترتیب پس از آن احادیث ضعیفتر و یا مجمل را در اواخر بابها ذکر نموده است و اولاً روایت مذکور در باب نوادر ذکر شده است و ثانیاً آخرین حدیث این باب است که گویای این واقعیت است که از نظر جناب کلینی این روایت از اتقان و صحت لازم برخوردار نیست.
چهارم: از روایات صحیح کافی تنها همین قدر استفاده میشود که در تفسیر و تأویل قرآن، تحریف رخ داده است نه در خود قرآن.
روایتی از کافی به عنوان نمونه در این خصوص
علی بن الحکم، عن هشام بن سالم، عن ابیعبدالله قال: ان القران الذی جاء به جبرئیل الی محمد سبعه عشر الف آیه.
علی بن الحکم از هشام بن سالم از امام صادق نقل کردهاست: همانا قرآنی که توسط جبرئیل بر محمد نازل شد هفده هزار آیه بوده است.
در خصوص این روایت، صاحبنظران مطالب و توضیحات مختلفی نقل کردهاند:
برخی گفتهاند: ممکن است بسیاری از آیات قرآن منسوخ القرائت باشند و در زمان پیامبر (صلیالله علیه و آله) و به دستور آن حضرت، آیات نازله قرائت آنها نسخ و از قرآن حذف شده باشد و لذا صحت این روایات با درستی و صحت و قطعیت قرآن موجود تعارض و مخالفتی ندارد.
ملا محسن فیض در وافی این روایت را بدون عشر آورده است پس نسخه اصلی کافی که در نزد او بوده این لفظ را نداشته است لذا احتمالاً نسخهبرداران و کاتبان احادیث و یا راویان، لفظ” عشر” را سهواً بدان افزودهاند.
بنابراین، این روایت از ابتدا هم در کافی به صورت صحیح و با لفظ ” سبعه الف”[هفت هزار] موجود بوده است – که ملا محسن فیض کاشانی بدان دسترسی داشته و در کتاب خود ” وافی” از آن استفاده کردهاست.
توضیح اینکه کتاب”وافی“ مشتمل بر احادیث چهار کتاب معتبر حدیث شیعه (کتب اربعه) – که کافی یکی از آنهاست – و توضیح و حل مشکلات و تفسیر آیات آنها میباشد.
با این توضیح مشخص میشود که روایت مورد بحث در نسخه قدیمیتری از کافی که نزد ملا محسن فیض بوده و وی از روی احادیث کتاب ” وافی” را تنظیم نموده است، دارای لفظ ” سبعه عشر ” نبوده بلکه فقط لفظ “سبعه” را داشته و این مسئلهای است که با واقعیت تطبیق میکند و قرآن کنونی ما نیز تقریباً همان هفت هزار آیه را دارد.
در بررسی احادیث و پژوهش در صحت و سقم آنها، یکی از فاکتورهایی که نباید مورد غفلت قرار گیرد بحث استنساخ و نسخهبرداری و کتابت و یا نقل احادیث است که باید مورد مداقه [دقت] قرار گیرند به ویژه که یک روایت با تغییر در برخی جزئیات در نسخههای مختلفی وارد شده باشد، مانند مورد فوق که اگر در منابعی که به نسخ قدیمیتر دسترسی داشتهاند به صورت دیگری بود، نباید سریعاً صورت ظاهری را حمل بر صحت نماییم بلکه باید بررسی دقیقتری صورت گیرد.
بنابراین در پاسخ به این سؤال به صورت خلاصه باید عرض کرد که لفظ “عشر” به احتمال بسیار قوی، در نسخ قدیمیتر کافی موجود نبوده و بعدها بر اثر اشتباهات کاتبان بدان افزوده شده است و حتی در صورت صحت روایت هم به دلیل اینکه با قرآن کریم و آیات حفظ و تحدی، در تعارض است آن را وا مینهیم.
پاسخ سوم:
ما هنگامى مىتوانیم عقیده تحریف را به کلینی (ره) نسبت دهیم که:
اول: احادیث نقلشده غیرقابل تأویل باشد.
دوم: کلینى صحت روایات را تعهد کرده باشد.
سوم: هیچ حدیث معارضى در برابر احادیث تحریف وجود نداشته باشد.
ولى مىدانیم که اثبات اینها بسى دشوار است.
از سوى دیگر مرحوم مجلسی (ره) در شرح کافى به ضعف اسناد بیشتر روایات تحریف تصریح کردهاست. شاید به همین دلیل بعضى قرآنپژوهان معاصر، نسبت تحریف به کلینى را قول زور و بىانصافى مىدانند و هرگز نقل احادیث را دلیل بر پذیرش آنها نمىدانند. بر فرض که مرحوم کلینی (ره) تمامى روایات منقول خود را توثیق کرده باشد این نشان نمىدهد که کلینی (ره) به تحریف قرآن باور داشته است؛ زیرا چه بسا مثل خود فیض (ره) و صدوق (ره) این احادیث را تأویل مىکرده است.
پاسخ چهارم:
اولاً: ما ادعا نمیکنیم که همه روایات کتاب کافی صحیح است . در نتیجه معتقدیم که در الکافی روایات نامعتبر نیز وجود دارد.
ثانیاً : بین اصطلاح تحریف در کلام ما و تحریف در لسان مرحوم کلینی خلط شده است :
در قرآن داریم که :
یحَرِّفُونَ الکَلِمَ عَن مَوَاضِعِهِ( سوره مائده آیه 41)
یعنی معنی آیه را از آن چیزی که نشان میدهد بر میگردانند . نه اینکه قرآن را تحریف میکنند.
روایاتی که در اصول کافی دلالت بر تحریف میکنند اگر از جهت سندی صحیح باشند به همین روش جواب داده میشود . مثلاً
قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ ما کانَ لَکُمْ أَنْ تُؤْذُوا رَسُولَ اللَّهِ (فِی عَلِی وَ الْأَئِمَّهِ ) کَالَّذِینَ آذَوْا مُوسی فَبَرَّأَهُ اللَّهُ مِمَّا قالُوا
اصول الکافی ، ج1 ص414 ، بَابٌ فِیهِ نُکَتٌ وَ نُتَفٌ مِنَ التَّنْزِیلِ فِی الْوَلَایهِ .
کلام خداوند متعال که سزاوار شما نیست که رسول خدا را آزار دهید ( در علی و ائمه) مانند کسانی که موسی را اذیت نمودند پس خداوند او را از آنچه میگفتند مبرا کرد.
در این روایت جدا از اینکه سنداً صحیح است یا نه میتوان پاسخ داد که :
مقصود از “قول الله عزوجل” در روایت ، آیه قرآن نیست ( چون بسیاری از روایات احادیث قدسیه هستند از جانب خدا بر رسولش نازلشدهاند اما قرآن نیستند ).
این روایات هم چنین مطالبی را بیان میکند. یعنی وقتی این آیه نازل شد بر رسول خدا وحی کردیم که مقصود علی و ائمه هستند اما اکنون اهل تسنن آن را تحریف معنوی کردهاند . یعنی موضوع دیگری را به عنوان شأن نزول مطرح کردند.
به اعتراف علمای اهل تسنن اعتقاد به تحریف قرآن اعتقاد شیعه نیست
اعتقاد به تحریف اعتقاد شیعه نیست و در نظر شیعه هیچ جایگاهی ندارد . و حتی بسیاری از علمای اهل تسنن به این مطلب اعتراف کردهاند:
شیخ محمد أبوزهره :
القرآن بإجماع المسلمین هو حجه الإسلام الأولی و هو مصدر له ، و هو سجل شریعته ، و هو الذی یشتمل علی کلها و قد حفظه الله تعلی الی یوم الدین کما وعد سبحانه اذ قال : «انا نحن نزلنا الذکر و إنا له لحافظون» و إن إخواننا الامامیه علی اختلاف منازعهم یرونه کما یراه کل مؤمنین .
الامام الصادق ، محمد ابوزهره ، ص296 .
برادران شیعه ما با وجود اختلاف در مذهب با ما، قرآن را همانطور میبینند که باقی مسلمانان میبینند
دکتر محمد عبدالله دراز :
و مهما یکن من أمر فإن هذا المصحف هو الوحید المتداول فی العالم الاسلامی ، بما فیه فرق الشیعه ، و منذ ثلاثه عشر قرناً من الزمان
مدخل إلی القرآن الکریم ، ص40_39
هرچه هم که باشد پس این قرآن همان قرآن پخش در همه عالم است که شیعه هم در بین آنهاست (یعنی شیعه هم این قرآن را قبول دارد ) و در مدت 13 قرن
شیخ رحمهالله الهندی :
القرآن المجید عند جمهور علماء الشیعه الامامیه الاثنی عشریه محفوظ من التغییر و التبدیل، و من قال منهم بوقوع النقصان فیه، فقوله مردود غیر مقبول عندهم .
اظهار الحق ، تعلیق الدکتور أحمد حجازی ، ص431 .
قرآن مجید نزد مشهور علمای شیعه از تحریف و تغییر حفظ شده است و کسی که بگوید که در قرآن نقصی وارد شده است قول وی قبول نیست
شیخ محمد الغزالی :
سمعت من هؤلاء یقول فی مجلس علم : إنّ للشیعه قرآنا آخر یزید و ینقص عن قرآننال المعروف فقلت له : أین هذا القرآن ؟ و لماذا لم یطّلع الإنس و الجن علی نسخه منه خلال هذا الدهر الطویل ؟ لماذا یساق هذا الافتراء…
دفاع عن العقیده و الشریعه ، ص 253 ، 264 طبع مصر عام 1975 الطبعه الرابعه.
شنیدم از ایشان که در جلسه علمی میگفتند شیعه قرآن دیگری دارد که از قرآن ما مطالبی کمتر و بیشتر دارد .پس گفتم این قرآن کجاست؟ و چرا هیچ یک از انسانها یا اجنه در این مدت طولانی یک نسخه از آن را پیدا نکرده است؟ چرا این تهمت را میزنید؟
و…
و اما اگر بنا باشد که به خاطر ذکر روایاتی با ظاهر تحریف حکم به کفر نویسنده بکنیم ، پس در ابتدا باید حکم به کفر بخاری مسلم و… و تمامی بزرگان مصنفین اهل تسنن بکنیم. زیرا همه آنها روایاتی را آوردهاند که دال بر تحریف است :
روایات اهل سنت از تحریف قرآن
در کتب معتبر اهل تسنن روایت زیر را میبینیم که صریحاً دال بر تحریف است:
عن ابن عباس، قال: قال عمر: إِنَّ اللَّهَ بَعَثَ مُحَمَّدًا صَلَّى اللَّهُ عَلَیهِ وَسَلَّمَ بِالْحَقِّ وَأَنْزَلَ عَلَیهِ الْکِتَابَ فَکَانَ مِمَّا أَنْزَلَ اللَّهُ آیهُ الرَّجْمِ فَقَرَأْنَاهَا وَعَقَلْنَاهَا وَوَعَینَاهَا رَجَمَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیهِ وَسَلَّمَ وَرَجَمْنَا بَعْدَهُ فَأَخْشَى إِنْ طَالَ بِالنَّاسِ زَمَانٌ أَنْ یقُولَ قَائِلٌ وَاللَّهِ مَا نَجِدُ آیهَ الرَّجْمِ فِی کِتَابِ اللَّهِ فَیضِلُّوا بِتَرْکِ فَرِیضَهٍ أَنْزَلَهَا اللَّهُ وَالرَّجْمُ فِی کِتَابِ اللَّهِ حَقٌّ عَلَى مَنْ زَنَى إِذَا أُحْصِنَ مِنْ الرِّجَالِ وَالنِّسَاءِ إِذَا قَامَتْ الْبَینَهُ أَوْ کَانَ الْحَبَلُ أَوْ الِاعْتِرَافُ ثُمَّ إِنَّا کُنَّا نَقْرَأُ فِیمَا نَقْرَأُ مِنْ کِتَابِ اللَّهِ أَنْ لَا تَرْغَبُوا عَنْ آبَائِکُمْ فَإِنَّهُ کُفْرٌ بِکُمْ أَنْ تَرْغَبُوا عَنْ آبَائِکُمْ أَوْ إِنَّ کُفْرًا بِکُمْ أَنْ تَرْغَبُوا عَنْ آبَائِکُمْ
صحیح البخاری، ج8، ص25و 26 و صحیح مسلم، ج5، ص116و مسند احمد، ج1، ص40 و 55. و السنن الدارمی، عبدالله بن بهرام الدارمی ، ج2، ص179و سنن ترمزی، ج2، ص442 و المحلى ، ابن حزم ، ج 11 ، ص 236 .
از ابن عباس نقلشده که گفت : عمر گفت: خداوند رسول خدا را به حق فرستاد و بر او کتاب را نازل کرد. پس در بین آنچه بر وی نازل شده بود آیه سنگسار بود .پس ما آن را خواندیم فهمیدم و با تمام وجود درک کردیم.رسول خدا سنگسار کرد.و ما هم سنگسار نمودیم.پس ترسیدم که اگر مدتی بر مردم بگذرد کسی بگوید که قسم به خدا ما این آیه را در کتاب خدا نمیبینیم .پس به سبب ترک یکی از واجبات الهی به گمراهی بیفتند .و…
الشعرانی از بزرگان اهل تسنن نیز میگوید :
ولولا ما یسبق للقلوب الضعیفه ووضع الحکمه فی غیر اهلها لبینت جمیع ما سقط من مصحف عثمان.
الکبریت الاحمر على هامش الیواقیت والجواهر ، ص143.
اگر نبود مشکلاتی که برای قلبهای ضعیف پیش میآید و اگر نبود اینکه علم در غیر جایگاهش قرار میگرفت ، تمامی مواردی را که از قرآن عثمان کم شده است مطرح میکردم!!!
آلوسی ، مفسر شهیر اهل تسنن نیز بعد از ذکر روایات تحریف میگوید :
والروایات فی هذا الباب اکثر من ان تحصى.
روح المعانی ، ج1 ، ص24 .خ
روایات در این باب بیشتر از آن است که شمرده شود.
و فخرالدین الرازی در تفسیرش میگوید:
نقل فی الکتب القدیمه ان ابن مسعود کان ینکر کون سوره الفاتحه من القرآن وکان ینکر کون المعوذتین من القرآن .
مفاتیح الغیب ، ج 1 ، ص169 .
در کتابهای قدیمی دیدهام که: ابن مسعود میگفت فاتحه الکتاب ( سوره حمد) و سوره فلق و ناس از قرآن نیست!!!
امتیاز شیعه بر وهابیت و سلفیت
با توجه به روایات منقول بالا، مشاهده میشود که در کتب اهل سنت هم روایاتی دال بر تحریف قرآن آمده اما شیعه هرگز این مسئله را به برادران اهل تسنن اطلاق عمومی نمیدهد و معتقد است که سنی و شیعه هر دو به عدم تحریف قرآن اعتقاد دارند و لذا این ادعای وهابیون افراطی که میگویند اگر راست میگویید این کتاب (الکافی) را به سینه دیوار بکوبید جواب داده شد که
اولاً: این سخن پیامبر (صلیالله علیه و آله) در مورد حدیث جعلی است و نه تمام کتابی که آن یک حدیث در آن وارد شده چه آنکه خود مرحوم کلینی هم به صحت تمامی احادیث اذعان نداشته و احادیث صحیح را از غیر آن جدا کرده.
ثانیاً: با وجود چنین احادیثی در کتب اهل سنت، باز شیعه مدعی نیست کل کتاب صحیح بخاری را به دیوار کوبیده و وانهند بلکه فقط بحث بر سر همان یک حدیث است.
پس بهتر است افراطیون از وهابی و سلفی و بهایی و سایر فرق ضاله سخن را از روی خویشتنداری و به دور از سفسطه و مغلطه و فاقد اصول منطقی بیان کنند.
اصل مهم کلام شیعه، ایراد سخن از روی منطق و آن هم برای هدایت و خیرخواهی است و نه اصرار بر گمراهی همچون وهابیت.
صیانت قرآن از تحریف در احادیث «الکافى»
در این قسمت مقالهای از سایت حدیث قرار داده میشود که در این مقاله، برخى از روایات مندرج در کتاب الکافى، تحت عنوان «باب فیه نکت و نتف من التنزیل فى الولایه» که از برخى از روایات آن، لزوم تحریف قرآن حاصل میشود، مورد کنکاش سندى و متنى قرار گرفته است. از این رو، نگارنده، نخست به بررسى مفهوم تحریف از لحاظ لغوى و اصطلاحى پرداخته و سپس اقسام تحریف (اعم از تحریف لفظى و معنوى) را مورد بررسى قرار میدهد. آن گاه ضمن بررسى مفهوم و سند روایات باب یادشده، به این سؤال پاسخ میدهد که آیا روایات این باب که در برخى از آنها لفظ «هکذا نزلت» وجود دارد، موجب قول به تحریف قرآن کریم میشود یا خیر؟
وى پس از بررسى دوازده روایت در این باب، اسناد آنها را ضعیف و غیرقابلاعتماد دانسته و برخى از راویان در سلسله اسناد این روایات را نیز ضعیف ارزیابى کرده و ادلّه عقلى و نقلى عدم تحریف قرآن را نیز بیان میکند. در ادامه، وى به مفهوم برخى از این روایات میپردازد و به این نتیجه میرسد که ظهور این روایات هیچگونه تلازمى با مقوله تحریف قرآن ندارد. مضمون بسیارى از این روایات، حاکى از آن است که قسمتى از آیات قرآن که در باب ولایت حضرت على علیهالسلام یا سایر امامان بوده، حذف شده است که نگارنده، با مطرح کردن مسئله تأویل در مقابل تفسیر ظاهرى و مسئله تحریف معنوى از قرآن، به شبهات وارده در این بخش نیز پاسخ میدهد.
جهت سهولت در دسترسی هر بخش مقاله به لینک صفحه آن ارجاع داده میشود خلاصه مقاله به این شرح است:
اول:
قرآن کریم، نزد تمام فرقههای اسلامى و به ویژه متفکّران و دانشمندان آنها، به عنوان محور اساسى در حوزه معارف دین و رکن اصلى در بیان روح، شعار و برخى کلیات اعتقادى، اخلاقى، فقهى و حقوقىِ شریعت، از جایگاه ویژهای برخوردار است. از طرفى نیز به عنوان آخرین پیام الهى که از سوى آخرین فرستاده خدا براى هدایت بشر به سوى تکامل ابلاغشده، مطرح است؛ از این رو، هیچ گروهى از فرقههای اسلامى و هیچ یک از دانشمندان متفکّر اسلامى، تحریف آن و گرفتار کم و زیادشدن آن را نمیپذیرد؛ امّا متأسفانه، دیده میشود که هر از چند گاهى، برخى از فرقههای اسلامى، بعضى دیگر را متّهم میکنند که شما بر اساس مضمون تعدادى از روایتهای گزارششده در کتب حدیثیتان، قائل به تحریف قرآن هستید. در این میان، شیعه نیز از این اتّهام، به دور نبوده و درحالیکه هیچ یک از بزرگان شیعه در طول تاریخ تشیع، به تحریف (به معناى خاص مورد بحث) اعتقادى نداشتهاند، هر چند گاه یک بار، انگشت اتّهام به سوى علماى شیعه و برخى روایات موجود در کتب حدیثى شیعه، اشاره رفته است.
دوم:
معنای تحریف
تحریف به دو گونه معنا میشود که مجمل آن در اینجا بیان و توضیحات بیشتر آن در مقاله ذکر شده است.
تحریف لغوی: تحریف در لغت، به معناى منحرف کردن چیزى از مسیر و جهت اصلى خود آمده است.
تحریف اصطلاحی: تحریف در اصطلاح، به معانى مختلفى بهکاررفته است
اول: تحریف معنوى آیات قرآن کریم
بدین معنا که تفسیر و بیانى غیر از آنچه خداوند اراده نموده، به آیهای نسبت داده شود، بدون آن که در الفاظ و کلمات و تعابیر آن، دست برده شود.
دوم: تحریف به معناى تغییر در برخى حروف و حرکات
از اینگونه تحریف، به «اختلاف قرائات» تعبیر میشود. در این جا به اجمال میپذیریم که قرآن، قرائتهای فراوانى دارد، درحالیکه آنچه مسلّم است و از طرف بزرگان و علماى تمام فرقههای اسلامى پذیرفتهشده، این است که قرآن، با یک قرائت نازلشده و این اختلافات جزئى، در برخى موارد، از طرف قاریان (قرّاء) صورت گرفته است.
سوم: تحریف به معناى زیادشدن چیزى به قرآن اصلى (قرآن نازل)
اضافه شدن بخشى از آنچه امروزه آن را به عنوان قرآن میشناسیم، از سوى بشر به آنچه از طرف بارى تعالى به عنوان وحى بر آخرین پیامبرش نازل شد، گونهای از تحریف است. این معنا از تحریف، با آیات تحدّى، منتفى است.
چهارم: تحریف به معناى کم شدن چیزى از قرآن نازل
بدین معنا که آنچه امروزه (و در سدههای گذشته) به عنوان قرآن در دست ماست، همه آنچه بر پیامبر صلیالله علیه و آله به عنوان وحى نازلشده، نیست و بخشى از آن، از دست رفته است.
سوم:
استدلال بر رد تحریف قرآن
در رد نظریه تحریف به نقصان قرآن کریم (به خصوص نزد شیعه) میتوان به امور زیر استدلال کرد که در این جا آنها را به اجمال بیان میکنیم و توضیحات بیشتر آن در مقاله آمده است:
اول: وعده الهى در حفظ قرآن کریم، به عنوان ذکر نازل گشته
دوم: حدیث ثقلین و حواله دادن پیامبر صلیالله علیه و آله امّتش را جهت رستگار شدن به آنچه در این حدیث مطرح شده است.
سوم: عرضه احادیث به قرآن، به عنوان معیار نقد
چهارم: روایاتى که مضمون آنها کامل بودن قرآن موجود در عصر ائمّه علیهمالسلام است.
پنجم: اتّفاق علماى بزرگ شیعه بر عدم تحریف قرآن
بررسی روایات مورد بحث الکافی
اصل دو حدیث از احادیث را به طور کامل (سند و متن) میآوریم. البته احادیث به طور کامل در این مقاله ذکرشدهاند.
اول: الحُسَینُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِىِّ بْنِ أسْبَاطٍ عَنْ عَلِىِّ بْنِ أبِى حَمْزَهَ عَنْ أبِى بَصِیرٍ عَنْ أبِى عَبْدِ اللّه علیه السلام فِى قَوْلِ اللّه عز و جل وَمَنْ یطِعِ اللّه و رسوله فِى وَلایهِ عَلِىٍّ وَوَلایهِ الأئِمَّهِ مِنْ بَعْدِهِ فَقَدْ فازَ فَوْزاً عَظِیماً هَکَذَا نَزَلَتْ.
دوم: الحُسَینُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عُبَیدِ اللّه عن مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى القُمِّىِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سُلَیمَانَ عَنْ عَبْدِ اللّه بن سِنَانٍ عَنْ أبِى عَبْدِ اللّه علیه السلام فِى قَوْلِهِ وَلَقَدْ عَهِدْنا إِلى آدَمَ مِنْ قَبْلُ کَلِمَاتٍ فِى مُحَمَّدٍ وَعَلِىٍّ وَفَاطِمَهَ وَالحَسَنِ وَالحُسَینِ وَالأئِمَّهِ علیهم السلام مِنْ ذُرِّیتِهِمْ فَنَسِىَ هَکَذَا وَاللّه نزلت عَلَى مُحَمَّدٍ صلى الله علیه و آله.
بررسى و نقد روایات
احادیثى را که در آن شبههای مطرح است، به میدان نقد آورده و جوانب مختلف آن را بررسى میکنیم. احادیث مورد بحث را میتوان در دو مرحله، یعنى «سند» و «متن» مورد بررسى و تحلیل قرارداد.
اول: سند روایات
در بین سیزده حدیث یادشده در مقاله، حتّى یک حدیثِ داراى سندى که بر اساس دیدگاه متأخّران بتوان بر آن اعتماد کرد، وجود ندارد.
دوم: مفهوم روایات
تعبیرى که در این سیزده حدیث ذکرشده در مقاله آمده، تقریباً مشترک است و مضمون آن از دیدگاه منتقد، میتواند ناقص بودن برخى از آیات موجود در قرآن باشد، عبارت «هکذا نزلت» «هکذا واللّه نزلت على محمّد صلى الله علیه و آله» و «نزل جبرئیل علیه السلام بهذه الآیه على محمّد صلى الله علیه و آله هکذا» است. قرآن کریم، به عنوان یک معجزه الهى براى اثبات نبوّت و رسالت پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله، بلکه مهمترین معجزه آن حضرت، از متنى بسیار فصیح و بلیغ برخوردار است و براى هر کسى کاملاً روشن است که اگر آیه به اینگونه که در این احادیث مطرح شده باشد و آن قسمت زیادى، جزء آیه تلقّى شود، آیه از فصاحت و بلاغت میافتد و نه تنها اعجاز خود را از دست میدهد، بلکه دیگر، کمترین شیوایى کلامى نیز ندارد.