بیوگرافی مهراب قاسم خانی – Mehrab Ghasem Khani
مهراب قاسم خانی در ۱۶ آذرماه سال ۱۳۵۰ در تهران به دنیا آمد.او طراح دکور و نویسنده میباشد. پس از پاورچین با شقایق دهقان ازدواج کرد که حاصل این ازدواج پسری است به نام نویان.
زادروز : ۱۶ آذر ۱۳۵۰
ملیت : ایرانی
پیشه : فیلمنامه نویس، طراح دکور
همسر : شقایق دهقان (همسر دوم)
فرزندان : نیروانا قاسم خانی (از ازدواج اول) – نویان قاسم خانی
فعالیت در تلویزیون
فعالیت جدیاش در صدا و سیما را در سال ۱۳۷۸ و با برنامه ببخشید شما؟ که برنامهای طنز به کارگردانی مهران مدیری بود آغاز نمود. اما به گفته خود او اوج کارهای هنریاش به مجموعه تلویزیونی پاورچین برمیگردد. در زمستان ۱۳۸۲ تا بهار ۱۳۸۳ مجموعه طنز نقطهچین را با نوشتههای خود یاری رساندند.
پس از آن در پاییز و زمستان همان سال به همراه برادر بزرگ خود پیمان قاسم خانی و همسرش شقایق دهقان، مهدی مظلومی را در ساخت طنز کمربندها را ببندیم یاری رساندند.
پس از مدتی در پاییز و زمستان ۱۳۸۴ از فیلمنامهنویسان شبهای برره شد و سال ۱۳۸۵ را با باغ مظفر به پایان رساند.
کار بعدی او در تلویزیون نیز مجددا همکاری با پیمان قاسم خانی در نوشتن فیلمنامه سریال مرد هزار چهره به کارگردانی مهران مدیری بود که نوروز۱۳۸۷ از تلویزیون پخش شد. وی در تابستان و پاییز ۱۳۸۸ سریال مسافران را به کارگردانی رامبد جوان روی آنتن داشت.
یکی از موفق ترین کارهای مهراب، سریال ساختمان پزشکان به کارگردانی سروش صحت بود که تابستان ۱۳۹۰ از شبکه سوم سیما پخش شد.
آخرین کار پخش شده از او سریال پژمان به کارگردانی سروش صحت است.
فعالیت در سینما
او در سال ۱۳۸۸ به همراه برادرش پیمان قاسم خانی فیلمنامه سن پطرزبورگ را برای بهروز افخمی نوشت.
فیلم شناسی
فیلم | کارگردان: | سال |
---|---|---|
پژمان | سروش صحت | 1392 |
دزد و پلیس | سعید آقاخانی | 1391 |
ساختمان پزشکان | سروش صحت | 1389 |
مسافران | رامبد جوان | 1388 |
سن پطرزبورگ | بهروز افخمی | 1388 |
مرد هزار چهره | مهران مدیری | 1387 |
باغ مظفر | مهران مدیری | 1385 |
شبهای برره | مهران مدیری | 1384 |
کمربندها را ببندیم | مهدی مظلومی | 1383 |
نقطهچین | مهران مدیری | 1382 |
پاورچین | مهران مدیری | 1381 |
با نویسندگی میانهای ندارم
میانهام با نویسندگی خوب نیست؛ شاید چون کاملا اتفاقی نویسنده شدم. علاقه اصلی من فیلم و کتاب است که هیچوقت فکر نمیکردم در آینده برای شغل یا کاری که در پیش میگیرم، به دردم بخورد؛ اما برنامه ثابتم بوده و هست. همانطور که مدتها برای سرگرمی نقاشی میکشیدم و بعد دیدم نقاش شدم و بعد هم تحصیلات دانشگاهیام گره خورد به نقاشی! بهنظرم یکسری اتفاقات هستند که میخواهی از کنارشان بگذری و بعد میبینی که با آنها گره خوردهای. اسمش تقدیر است؟ نمیدانم. نویسنده شدنم هم اتفاقی بود. یکبار چیزی به ذهنم رسید که به بچههای نویسنده پیشنهاد دادم و آنها سرشان شلوغ بود. فشار آوردند که خودت بنویس و من هم بدون هیچ اعتمادبهنفسی نوشتم و شد یک قسمت از سریال پاورچین و بعد ادامه پیدا کرد.
زندگی مشترک با شقایق
شقایق میگذارد من زندگی خودم را داشته باشم و در زندگی مشترک خودم باشم. زمانی هست که طرف مقابل را میپذیرید و سعی نمیکنید او را شبیه خودتان کنید و این شرایط ایدهآلی برای یک زندگی مشترک است. من کارهایی انجام میدهم که مطابق سلیقه شقایق نیست؛ ولی مخالفت نمیکند و میگذارد انجامش بدهم. مثلا فوتبال دوست ندارد؛ ولی از فوتبال دیدن من هم ناراحت نمیشود.
سلامت؟!
من اصلا دکتر نمیروم. سرما هم که میخورم، صبر میکنم تا خودش خوب شود. دندانهایم مشکل دارد و ۲ سال است که به دندانپزشکی نمیروم درستش کنم و حالا چند تا دندان نصفه و نیمه در دهانم دارم. البته این قضیه در مورد خانوادهام کاملا فرق میکند و یک جورایی هم نسبت به شرایط خانه مطمئنم؛ چون میدانم شقایق حواسش به سلامت اهل خانه هست.
تفاوتهایمان؟!
سلیقهمان در مورد فیلم متفاوت است. همیشه وقتی میخواهم فیلم بگیرم ۲ دسته را جدا میکنم: فیلمهای شقایقی و فیلمهای محرابی. یا ساعت خوابمان خیلی متفاوت است. شقایق ۰۱ شب میخوابد و من ۶ صبح تازه خوابم میگیرد. خیلی سال است که اینطوری هستیم و تا به حال مشکلی بر سر این اختلاف سلیقهها نداشتهایم. کاملا با هم کنار میآییم. من این شرایط را دوست دارم. اینکه یک رابطه بتواند آنقدر دوستانه باشد که آدم بتواند کنار یک نفر دیگر احساس آسایش و آرامش داشته باشد. اینکه احساس نکنیم باید در خودمان تغییرات اساسی ایجاد کنیم تا مطلوب دل طرف دیگر باشیم و از ترس تنش، خودمان را قایم نکنیم.
نیروانا با همه فرق دارد
نیروانا برایم بهطور کلی با همهچیز فرق دارد. بیشتر از آنکه در موردش احساس پدر بودن داشته باشم، برایش یک دوست هستم و نیروانا هم یکی از صمیمیترین دوستان من است. هیچوقت با هم مشکلی نداشتیم؛ چون آدم پرتحملی در مقابل بچه نیستم و اگر نیروانا طور دیگری بود، شاید من هم پدر دیگری میشدم.
از موقعی که به دنیا آمده، یادم نیست بیخودی لج کرده باشد، بهانه گرفته باشد یا برایمان دردسری درست کرده باشد. خیلی منطقی است و درعین حال حس طنزی دارد که میتوانیم خیلی راحت با هم شوخی کنیم.
زندگی سالم
به نظرم یک زندگی که روابطش، فضای دوروبرش و اتمسفری که در آن زندگی میکنند، سالم باشد، رفتوآمدهایی که به یک خانه میشود، باید الک شده و خالص باشد. این قضیه خیلی برایم مهم است. شاید دوستان زیادی در محیط کار یا بیرون از زندگیام باشند؛ ولی من معتقدم همان چند نفری که بیشتر از ۶- ۵ نفر هم نیستند، برای رفتوآمد کافیاند و دلیلی ندارد با هر آدمی که سلامعلیکی دارم یا با هر همکارم روابط گستردهای داشته باشم. زندگی سالم بهنظرم در روابطی که با دیگران تعریف میکنیم، میتواند پا بگیرد و پایدار بماند.
نگران رابط ام با نیروانا بودم
بیاندازه نگران بودم و میدانستم با این نگرانیها و تنشهایی که برایم ایجاد شده، ممکن است غیرمنطقی فکر کنم یا عمل کنم؛ ولی در واقع نیروانا بود که به نگرانیهایم پایان داد و مسیر این ازدواج و زندگی را مشخص کرد. از وقتی فهمید، تا حالا منطقی و عاقلانه رفتار کرد و مسیر کوتاه و مطمئنی را برای سرگرفتن رابطه من و شقایق برگزید و میتوانم بگویم تمام اتفاقات را کارگردانی کرد.
نویان هم که فلسفهاش کاملا فرق میکند!
هیچوقت از نیروانا صدایی نشنیده بودم، حتی نوزاد که بود، گریه نمیکرد. با آمدن نویان حضور یک بچه را در خانه متوجه شدم. کاملا پسر است و من این تجربه جدید را دوست دارم. اینکه زندگی به آدم فرصت میدهد تا دوستداشتن را در مدلهای مختلفی تجربه کند. پدر، مادر، همسر، دختر و حالا هم پسر.
پاسخ «مهراب قاسمخانی» به اخبار مربوط به سفر هنرمندان به برزیل
مهراب قاسمخانی طنزپرداز به اعتراضات کاربران فضای مجازی درباره سفر هنرمندان به برزیل، پاسخ داد.
قاسمخانی نوشت: «این ماجرای برزیل رفتن ما هم تبدیل به ماجرای با نمک و پیچیدهای شده … تا دیروز فقط متهم بودیم که با پول بیتالمال به این سفر رفتیم ولی ماجرا هر روز داره ابعاد وسیعتر و پیچیدهتری پیدا میکنه. با این حال از اونجا که من سعی کردم همیشه به همه احترام بذارم، توضیحاتی رو در جهت روشن شدن لایههای مخوف و پنهان خدمت دوستان ارائه میکنم. باشد که باعث آرامش روح و روانشان گردد.
١. هزینه این سفر توسط آژانس تعطیلات رویایی به عنوان اسپانسر و همچنین تهیهکننده محترممون آقای هاشمی پرداخت شده و خرج روزانه سفر و خورد و خوراکمون رو هم از جیب خودمون میپردازیم. در نتیجه این پول هیچ ربطی به جیب شما دوستان و بیتالمال نداره. حالا اینکه چرا هزینه یکی دو میلیاردی این سفر تا این حد شما رو دلواپس کرده نمیدونم. کاش این دلواپسی رو برای اون چند صد هزار میلیارد هم داشتید.
٢. من نماینده ایران در برزیل نیستم و هیچ مسئولیت سنگینی هم روی دوش خودم حس نمیکنم. من نماینده خودم هستم و به عنوان یه عشق فوتبال و عشق سفر اومدم که از دیدن فوتبال و یه کشور جدید لذت ببرم. در نتیجه توقع خاصی از من نداشته باشید. همونطور که وقتی شما به سفر میرید من هیچ توقعی از شما ندارم.
3. بله، ما داره بهمون اینجا خیلی خوش میگذره. کار بدیه؟ باید خجالت بکشیم الان؟ خوش گذروندن تا جایی که من یادم میاد جرم نیست. از اینکه خوش گذروندن ما باعث ناراحتی شدید بعضی از دوستان شده متاسفم ولی این بیشترین کاریه که از دستم بر میاد. در عوض قول میدم اگه شما هم رفتید سفر و مهمونی و بهتون خوش گذشت، منم دردم نیاد. با این وجود اگه کماکان ناراحت هستید پیشنهاد میکنم برید دم فرودگاه امام تحصن کنید و یه کاری کنید همه اون چند میلیونی که هر سال به قصد خوش گذروندن به سفر میرن کوفتشون بشه چون منصفانه نیست که خوش گذروندن فقط برای ما حروم باشه …
۴. بله، من مرتکب عمل شنیع شلوارک پوشیدن شدم. اصولا هر بار که به سفر خارج میرم و خصوصا در مناطق گرم مثل اینجا شلوارک میپوشم. جسارتا توی خونه هم همین کار رو میکنم. شاید باورتون نشه ولی توی استخر و دریا هم مایو میپوشم. با شرمندگی توی حموم حتی اون رو هم نمیپوشم … به هر حال نمیدونستم این موضوع تا این حد ارزش خبری داره که روزنامه هفت صبح که تنها روزنامهای بود که تا الان میخریدم به عنوان تیتر یک عکسش رو روی جلد کار کنه. از همینجا اعلام میکنم که من عکس با شلوارکهای دیگه و در مکانهای دیگه هم دارم که آماده هستم هر وقت دوستان خبر مهمتری نداشتن و احتیاج به تیتر یک با ارزش داشتن در اختیارشون بذارم تا مردم استفاده کنن. خلاصه که اعتراف میکنم به عنوان یه شلوارکپوش اومدم اینجا تا یه عده شورتپوش رو تشویق کنم و براشون آرزوی موفقیت بکنم.
۵. از اونجا که من در این سفر خودم رو نماینده ملت ایران نمیدونم، در این یادداشت هم نماینده همسفران دیگهام نیستم و ممکنه خیلی از این دوستان نظرشون کاملا بر خلاف من باشه پس اگه دلتون میخواد به این مطلب هم فحش بدید فقط به من فحش بدید چون در این مورد هم نماینده خودم هستم.
۶. در آخر از اینکه با خوشگذرونی خودم موجب درد جانکاه و تشویش خاطر و جراحت اعضای برخی از هموطنانم شدم عمیقا عذرخواهی میکنم ولی مجبورم مطلب رو همینجا خاتمه بدم چون بچهها دم در هتل منتظرن که بریم یه دوری بزنیم و من باید بگردم ببینم شلوارکم رو کجا گذاشتم.»
عکس مهراب قاسم خانی و شقایق دهقان
عکس مهراب قاسم خانی و همسرش
نیروانا و نویان قاسم خانی
عکس دختر و پسر مهراب قاسم خانی