گفتگو با محسن کیایی بازیگر فیلم خط ویژه
«خط ویژه» از آن دست فیلمهایی است که دیدنش لذتبخش است، فیلمی به نویسندگی و کارگردانی مصطفی کیایی که در فیلمش به جز برادرش «محسن»، بازیگرانی چون مصطفی زمانی، هانیه توسلی، هومن سیدی، میلاد کیمرام، سام قریبیان، میترا حجار و پریناز ایزدیار هم ایفای نقش کردهاند… در این فیلم میبینیم که:
کاوه، نابغه علوم کامپیوتری به همراه خواهر و شوهرخواهرش حساب بانکی یک رانتخوار به نام محتشم را هک میکنند… محتشم برای بازگشت پولش به روشهای غیرقانونی رو میآورد، اما این پول زیاد در اختیار 7 جوان قرار می گیرد و مشکلات عدیدهای را برایشان به وجود میآورد… به این فیلم میگویند «کمدیترین فیلم جدی سال»… از بازیگران دیگر این فیلم گفتگوهایی خواندید، از این رو بد ندیدیم با برادر آقای نویسنده و کارگردان، «محسن کیایی» گفتگویی انجام دهیم.
او به ما میگوید: «این فیلم حرف دل مردم بود»… شاید به این خاطر هم در جشنواره فجر برنده سیمرغ بهترین فیلم از نگاه تماشاگران شد…
دغدغه مردم، سوژه اولیه کار!
محسن کیایی میگوید: باندبازی، پارتیبازی، تقسیم ناعادلانه ثروت بین مردم که دغدغه همه آدمهاست! موضوع و همین سوژه اصلی فیلمه، اینکه چطور شد تا این سوژه به ذهن برادرم برسه، برمیگرده به زمانی که برادرم مصطفی درگیر وامی بود که باید از بانکی میگرفت و ما شنیدیم، پسری در شهر شیراز، از طریق هَک کردن، پولهایی را به حسابهای مختلفی واریز میکنه و صبح اون پولها رو به همون شکل به حسابی دیگه منتقل میکنه، همین موضوع ایده و فکر اولیه شد و بعد هم درباره اون صحبت کردیم و بعد هم مصطفی شروع کرد به نوشتن فیلمنامه… از ایده اولیه و شکلگیری «خط ویژه» تا آخرین روزهای تدوین در تمام مدت کنار مصطفی بودم و چیزی که در حال حاضر روی پرده وجود دارد، همون چیزی بود که از اول به آن فکر کرده بودیم.
ویژگی خط ویژه
* خط ویژه یه ویژگی خاص داره؛ نوع نگاهش به جامعه! اتفاقاتی که زندگی چندین نفر را به هم گره میزنه و اونا رو وادار میکنه درگیر شرایطی بشن که تا یک ساعت پیش از اون بی خبر بودند و تماشاگر مجبوره یه جاهایی خودشو به جای شخصیت کار بذاره و بین اونا قضاوت کنه، این حس بارها و بارها برای من به وجود آمد! من در این کار نقش منوچهر را بازی کردم و بارها و بارها خودم را بجای منوچهر گذاشتم، اینکه چرا به خاطر هیچی اینقدر در معرض خطره و حرفش خریدار نداره؟ چرا به خاطر مبلغ کمی وام باید هر حقارتی را تحمل کنه؟
همه ما حداقل یکبار به این موضوع فکر کردیم، که اگه 100 میلیون پول داشتیم، باهاش چکار میکردیم! شخصیتهای فیلم کاوه، فریدون و سمیرا تصمیم گرفتند که این کار را بکنند و نقشه این کار را کشیدند اما در یک خطای دید یا یه اتفاق ساده پولها به حساب منوچهر و شاهین ریخته میشه و اونا ناخواسته درگیر این ماجرا میشن، اول عذاب وجدان دارند که پول را پس بدیم بعد با 8 میلیون و 10 میلیون راضی میشن اما کار به 100 – 200 میلیون میرسه و این وسط وسوسه شدن، کاری با اونا میکنه که حرف سهم و حق وسط میاد و دیگه اونا کوتاه نمیان و این هیجان ناشی از داشتن زیاد که ما الان دیگه پولداریم، سینه اونا را ستپر میکنه که میتونیم جلوی هر مشکلی را بگیریم.
در واقع به خودت یادآوری میکنی، وقتی پول داشته باشی هر کاری ازت برمیاد! این خیلی موضوع بزرگیه خیلی باید درباره اون حرف زد، وقتی فقر از یه در میاد انسانیت، شرافت و مردمی بودن از در دیگری بیرون میره و این خیلی بده…! چون دیگه به هیچی فکر نمیکنی وقتی که به خاطر یه سری مسائل کوچک مستاصل میشی، هر کاری میکنی تا به خواستهات برسی.
اکرانی به نفع آزادی زندانیان!
پسری که به اعدام محکوم شده بود و مادر مقتول در لحظه آخر، طناب دار را از گردنش باز میکنه و اون را میبخشه، دیهای نزدیک به 300 میلیون داشت که با یک شب اکران خط ویژه در ایوان شمس جور شد. پایه بلیط را از 50 هزار تومان شروع کردیم تا رسیدیم به 10 میلیون و حتی 100 میلیون! حتی خانمی که گردنبندش را به این کار اختصاص داد! این ایده و این اکران خیریه وقتی به ما گفته شد که؛ فهمیدیم پسری مرتکب قتل شده و احتیاج به دیه دارد، خدا را شکر، استقبال هم از اون خوب بود و مردم هم به خوبی پاسخ دادن و در همون شب اکران این پول جمع شد.
دو تا گروه آدم، یا این یا اون!
در حال حاضر ما فقط دو تا گروه آدم داریم یا اونهایی که واقعا پولدار هستند یا اونهایی که واقعا ندارند؟ متاسفانه قشر متوسط داره از بین میره و این فاجعه اس! یا مردمانی داریم که خیلی پول دارند یا مردمانی که دارند سقوط میکنند، شاید قبلا غنی، متوسط، ضعیف بودند؛ اما حالا یا پسرفت یا پیشرفت که پسرفته خیلی بیشتر به چشم میاد و کلیت حرف ما هم همین بود، که این ثروت باید بین همه تقسیم بشه؛ حتی کم، چون همون مقدار کم، هم میتونه سرنوشت اونا را تغییر بده، فریدون و سمیرا به دام میافتند؛ اما از روی پل؛ اون پولها را بین دیگران قسمت میکنند… پایان تلخی است، اما قابل تفکر و تامل!
جدی ترین کمدی سال اما تلخ
در پوسترهای فیلم یک جمله وجود داره که «خط ویژه؛ کمدیترین فیلم جدی سال» در حالی که اگه با دقت بیشتری به فیلم نگاه کنید میبینید که این فیلم در عین کمدی بودن در عین هیجان داشتن، فیلم به شدت تلخی است! ایده اولیه گفتن این جمله را خودم دادم.حالا چرا این فیلم شد جدیترین، تلخترین و در عین حال کمدیترین؟ همه ما در حال حاضر به نقطه و یه مرحله از زندگیمون رسیدیم که مجبوریم به دردهای زندگیمون بخندیم، دردهایی که تحملش اونقدر سخته که مجبوری گریه کنی؛ اما باید بهشون بخندی که هضم اون گریه کردنه راحتتر باشه! وقتی داری؛ روی پرده سینما یه فیلم جدی و تلخ را میبینی که معضل جامعه است، باهاش میخندی و حتی شاید یه وقتایی قهقهه هم بزنی! این خنده تلخ از سر ناچاری و اجبار به جایی برمیگرده که تو مشکل حادی داری و نمیتونی اون را حَل کنی، در حالی که میدونی به راحتی قابل حل شدنه!
همه حرف «خط ویژه»!
خط ویژه یه خط ویژه بود برای گفتن فقط یه حرف؛ که اگه این ثروت؛ اگه این پولهای کلان و بادآورده، عادلانه بین مردم تقسیم بشه و همه مردم بتونن درست ازش بهره ببرن، جامعه و کشور و آدمها خیلی راحت از این بحران و نابسامانی خارج میشوند، همه منابعی که ما از نفت، آهن و سنگ و معدن و… داریم ثروته و نمیشه اون را نادیده گرفت، کشور چهار فصلی که خیلی راحت میش با فراخ بال در اون زندگی کرد اما همه مشکل داریم و این فقط به جایی برمیگرده که ما مدیریت خوبی در این زمینه نداریم… اگه به خط ویژه واقعا ویژه، خاص و با دقت نگاه کنیم میرسیم به این نقطه که در عین همون تلخ، کمدی و جدی بودن یک فیلم اجتماعی، سیاسی، آرمانی است و داره حرف بزرگی را میزنه که همه آدمها حق دارند که از یک شرایط برابر بهره ببرند! همین پولهایی که اگه به شکل یکسان بین همه تقسیم بشه، ببین به هر آدمی چقدر پول میرسه!