گفتگو با ژیلا صادقی درباره شبکه های اجتماعی

این روزها به واسطه گسترش شبکههای اجتماعی و با پیشرفت تلفنهای همراه بسیاری از هنرمندان فاصلهشان را با مخاطبانشان کم کردهاند و برخی از آنها بر این باورند صفحات شخصی آنها در فضاهای مجازی برایشان حکم یک رسانه شخصی را دارد و آنها میتوانند با تکیه بر آن از میزان وابستگیشان به مطبوعات کم کنند و بیواسطه با مخاطبانشان در ارتباط باشند. اما ظاهرا این بیواسطه بودن گاه برای آنها ایجاد دردسر کرده و باعث بروز حواشی شده که بازتاب آنها تا مدتها دامنگیر آنها شده است.
پررنگ شدن هنرمندان در شبکههای اجتماعی بهانهای شد تا در این شماره به سراغ یک هنرمند و روانشناس برویم و این موضوع را با آنها به بحث بگذاریم. ژیلا صادقی، مجری تلویزیون جزو معدود هنرمندانی است که در شبکههای اجتماعی فعالیتی نداردو او معتقد است این شبکهها از فضای ناامنی برخوردار هستند که موجب ایجاد حاشیه برای هنرمند میشوند. به همین خاطر در طول سالها ترجیح داده از این فضا دوری کند و ارتباط خودش با مخاطبان را صرفا به مطبوعات بسپارد. او بر این باور است گسترش شبکههای اجتماعی نه تنها هنرمندان را به مخاطبانشان نزدیکتر نکرده بلکه حواشیای را برای آنها ایجاد کرده است. گفتگوی ما را با او در زیر میخوانید.
بسیاری از هنرمندان با وجود ادعایی که مبنی بر انتقادپذیری دارند از این روحیه برخوردار نیستند و این موضوع باعث میشود به دلیل فرهنگ عریان شبکههای اجتماعی مورد قضاوت و انتقادهای تند قرار بگیرند. این مورد قضاوت قرار گرفتنها که این روزها دامنهاش هر روز در حال وسیعتر شدن است و گاه به انتقادهای بیرحم و توهین هم میانجامد روح هنرمند را آزار میدهد و باعث میشود او از نظر روحی آسیب ببیند.
این بزرگترین اشتباهی است که برخی هنرمندان دچار آن شدهاند تصور کردهاند با ایجاد شبکههای اجتماعی نظیر فیسبوک و اینستاگرام میتوانند برای خودشان رسانههای شخصی را ایجاد و به نوعی حضور روزنامهنگاران را کمرنگ کنند در حالی که اهالی مطبوعات با توجه به تخصصی که دارند به مراتب بیشتر و بهتر میتوانند هنرمند را به نحوی شایسته به مخاطب معرفی کنند.
خانم صادقی شما جزو معدود هنرمندانی به شمار میروید که در فضای مجازی صفحهای ندارید، چرا در این فضا فعالیت نمیکنید؟
بزرگترین دلیلش این است که فضای مجازی را امن نمیدانم و معتقدم فرهنگ استفاده از آن هنوز جا نیفتاده است. به همین خاطر نتوانستیم بهرهگیری درستی از آن داشته باشیم. در چنین شرایطی ترجیح میدهم وارد این فضا نشوم تا مصون بمانم.
بسیاری معتقدند ماهیت فضای مجازی باعث شده، افراد دچار نوعی دوگانگی شوند و ترجیح بدهند در شبکههای اجتماعی از نقاب استفاده کنند؟
این سوال شما بسیار ریشهای است و پاسخ به آن در حوزه تخصصی من نیست و شاید بهتر باشد یک روانشناس یا جامعهشناس به آن پاسخ دهد. اما اگر بخواهم فارغ از بحث تخصصی و به عنوان یک فرد رسانهای به این سوال پاسخ بدهم باید بگویم شبکههای اجتماعی که این روزها تعداد آنها هم کم نیست و مدام هم به تعداد آنها اضافه میشود به سرعت در حال افزایش است و ما خیلی وقتها بدون آنکه دانش کافی پیرامونش به دست آوریم از آن بهره میگیریم. نمیتوان این موضوع را انکار کرد که ماهیت این فضاها جذاب است و فرد را به سمت خودش میکشاند اما گاه بیشتر از آنکه ما درمورد بهرهگیری از آن عاقلانه رفتار کنیم جو زده عمل میکنیم. در حالی که از این فضا میتوان برای بالا بردن سطح کیفی زندگی هم بهره گرفت و با گذاشتن پست و عکسهای مناسب سطح معلومات افراد را افزایش داد، اما متاسفانه این روزها شبکههای اجتماعی بیشتر به محلی برای رقابت ناسالم میان افراد بدل شده و دوستان، آشنایان و همکاران ناخواسته با یکدیگر وارد جنگ روانی میشوند.
این جنگ روانی، گاه به محلی برای زورآزمایی افراد به ویژه هنرمندان هم بدل میشود و بسیاری از آنها برای به دست آوردن تعداد فالور یا لایکهای بیشتر حاضرند دست به هر کاری بزنند؟
متاسفانه همینطور است و همانطور که به درستی اشاره کردید این زورآزمایی و لشکرکشی متاسفانه در میان هنرمندان بیشتر وجود دارد. هر چند که این مساله شاید در ظاهر بسیار ساده باشد اما در واقع باعث آسیب زدن به شخصیت فرد میشود چرا که او را به بیماری توجه مبتلا میکند و وی را به فضای ناسالمی سوق میدهد که ممکن است در این فضا اعتماد به نفسش را از دست دهد یا دچار نوعی اعتماد به نفس کاذب شود. اینکه همه دغدغه ما در این باشد عکسی که در اینستاگرام میگذاریم بیشتر از سایرین فالو شود ناخودآگاه جو ناسالمی را ایجاد میکند که برای سلامت روان هنرمند و جامعه مضر است.
ایــن روزها بسیاری از سلبریتیها بر این باورند که شبکههای اجتماعی برای آنها حکم یک رسانه شخصی را پیدا کرده است و با پررنگ شدن آن دیگر نیازشان به مطبوعات کمتر شده است؟
این بزرگترین اشتباهی است که برخی هنرمندان دچار آن شدهاند تصور کردهاند با ایجاد شبکههای اجتماعی نظیر فیسبوک و اینستاگرام میتوانند برای خودشان رسانههای شخصی را ایجاد و به نوعی حضور روزنامهنگاران را کمرنگ کنند در حالی که اهالی مطبوعات با توجه به تخصصی که دارند به مراتب بیشتر و بهتر میتوانند هنرمند را به نحوی شایسته به مخاطب معرفی کنند.
اما برخی از آنها بر این باورند از این طریق میتوانند بیواسطه با مخاطبان در ارتباط باشند؟
این حرف زمانی درست است که ما بتوانیم از این فضا به نحو شایستهای بهره ببریم و نگاه تخصصی به آن داشته باشیم. بسیاری از هنرمندان با وجود ادعایی که مبنی بر انتقادپذیری دارند از این روحیه برخوردار نیستند و این موضوع باعث میشود به دلیل فرهنگ عریان شبکههای اجتماعی مورد قضاوت و انتقادهای تند قرار بگیرند. این مورد قضاوت قرار گرفتنها که این روزها دامنهاش هر روز در حال وسیعتر شدن است و گاه به انتقادهای بیرحم و توهین هم میانجامد روح هنرمند را آزار میدهد و باعث میشود او از نظر روحی آسیب ببیند. برخی از هنرمندان میخواهند با مخاطبشان بیواسطه ارتباط داشته باشند و نقش ژورنالیست را در اطلاعرسانی کمرنگ کنند اما چون در این زمینه تخصص کافی ندارند بیشتر به ایجاد حاشیه دامن میزنند.
یعنی شما فکر میکنید با پررنگ شدن حضور هنرمندان در شبکههای مجازی، حاشیه پیرامون آنها بیشتر شده است؟
شما غیر از این فکر میکنید؟ اخباری حاشیهای که طی این، مدت ایجاد شده را رصد کنید متوجه میشوید نهتنها در طول این مدت و این حواشی کمرنگ نشده بلکه به مراتب بیشتر هم شده است، در گذشته این انتقاد را برخی هنرمندها به نشریات زرد وارد میدانستند که آنها نسبت به زندگی شخصیشان کنجکاو هستند و میخواهند از آن سر دربیاورند حالا ما خودمان با حضور در این شبکهها هر روز از شام، نهار، مهمانی رفت و آمدها، سفرهای خارجی و داخلیمان عکس میگذاریم و ادعای بیواسطه بودن با مخاطبان را داریم و زمانی هم که به واسطه یکی از عکاسهایمان با انتقادهای تندی مواجه میشویم آن عکس را حذف میکنیم. هر وقت هم که حاشیه دامن ما را گرفت که چرا دست به این کار زدیم وجود چنین پستی را انکار میکنیم یا میگوییم این صفحه را شخصا اداره نمیکنیم و… این رفتارهای پرتناقض بیشتر ما را زیر سوال میبرد و باعث ایجاد حاشیه میشود تا اینکه بخواهد از ما محافظت کند. هر چند که در این راه ایراد دیگری هم وجود دارد.
چه ایرادی؟
ایرادی که وجود دارد، این است که برخی هنرمندان ما تصور میکنند، میتوانند در تمام رشتهها ورود کنند، مثلا بعد از گذشت مدتی بگویند که ما ضمن حضور در رسانه ملی، مثلا مستند هم میسازیم، شعر هم میگوییم حتی بیمار هم ویزیت میکنیم و و در کار روزنامهنگاری هم دستی داریم، در حالی که ورود به هر یک از این حوزهها تخصص خودش را میخواهد و شما نمیتوانید با چند سال قرار گرفتن جلوی دوربین به همه این حوزهها اشراف پیدا کنید. برای اینکه شما درست خودتان را معرفی کنید نیازی نیست که نقش خبرنگار را حذف کنید و در نقش خبرنگار ظاهر شوید. چرا که یک روزنامهنگار با تخصصی که در این حیطه دارد از راه درستش شما را معرفی میکند و اگر خطایی هم در نحوه اطلاعرسانی سر زده شما میتوانید به راحتی آن را از چارتی که در اختیار دارید پیگیری کنید اما وقتی مستقیم خودتان وارد عمل میشوید دیگر حفاظ امنیتی را برداشتهاید و به تنهایی باید پاسخگوی حواشی و اتفاقات بعد آن هم باشید.
برخی بر این باورند که اگر ما در زمینه حضور در شبکههای اجتماعی و فضای مجازی فرهنگسازی درستی انجام دهیم، میتوانیم جلوی بروز حواشی را هم بگیریم؟
فرهنگسازی کار خوبی است اما نباید فراموش کرد که زمانبر است و ما در طول زمان ممکن است از این طریق آسیبهای جدی را به خودمان وارد کنیم، مخاطب فضای مجازی چند صد نفر نیست که شما بتوانید آنها را در زمان کوتاهی تربیت کنید ما با چندین میلیون نفر سر و کار داریم که هر یک از قشر و فرهنگ متفاوتی هستند چرا در این شرایط و با آگاهیای که نسبت به جو فضاهای مجازی داریم و خودمان را باید در معرض قضاوت قرار دهیم و بعد نسبت به قضاوتهایی که در مورد ما انجام میشود،گارد بگیریم.
به عنوان سوال پایان، برایم جالب است که تا این حد روی تخصصی بودن مشاغل تاکید دارید و خودتان را هم صرفا یکی مجری مولف میدانید؟
در تمام این سالها تلاشم بر این بوده که روی جایگاه مجری مولف بودن خودم تاکید داشته باشم چرا که بر این باورم هر کاری اگر به نحو شایسته و درستش انجام شود به مراتب بهتر از آن است که ما در رشتههای مختلف بدون آنکه تخصصی در آن داشته باشیم مدام سرک بکشیم و به دیگران بگوییم ما در این زمینه همدستی داریم.
روزنامه اعتماد