مصاحبه با رضا عطاران بازیگر محبوب مردم و منتقدان
مصاحبه با رضا عطاران بازیگر محبوب مردم و منتقدان
سال 92 میتواند در کارنامه سینمایی رضا عطاران ثبت شود. سالی که با تولید فیلم پارتیزانی «رد کارپت» در حاشیه جشنواره کن آغاز شد و حسن ختامش سیمرغ جشنواره سی و دوم برای «طبقه حساس» بود. اکران دو فیلم میلیاردی (چه خوبه که برگشتی و دهلیز) و اهدای جایزه بهترین بازیگر مرد از جشن منتقدان را هم به آن اضافه کنید تا موفقیت او در سال گذشته بیشتر به چشم بیاید. هیچ کس تصور نمیکرد بازیگری که اوایل دهه 70 با مجموعه طنز «ساعت خوش» وارد دنیای هنر شده بعد از 20 سال تبدیل به یک «برند» در سینمای ایران شود. حالا عطاران هم بازیگر محبوب منتقدان است و هم مردم. او در «دهلیز» شمایل تازه ای از رضا عطاران را به نمایش گذاشت. شمایلی که برخلاف تصور همگان، مخاطب با آن همذات پنداری کرد و شد یکی از نقاط عطف کارنامه کاریاش. او در نظرسنجی اخیر بانی فیلم نیز توانست به عنوان بهترین بازیگر سال 92 از نگاه منتقدان برگزیده شود.
| قبل از «طبقه حساس» قرار بود با کمال تبریزی در «خیابان های آرام» کار کنی…
ـ بله، قرار بود در ارمنستان فیلمبرداری شود اما متاسفانه هم زمان شد با فیلم «اسب حیوان نجیبی است». با مشورت آقای تبریزی قرار شد سر کار کاهانی برم.
| ظاهراً قرارداد هم بسته بودی؟
ـ فکر می کنم.
| قرار بود نقش حسن معجونی را بازی کنی؟
ـ آره. اما من فیلم را ندیده ام.
| هنوز پروانه نمایش نگرفته …
ـ بنده خدا سه، چهار تا فیلم توقیفی دارد.
| فکر می کنم «طبقه حساس» جزو معدود فیلم های کمال تبریزی است که بدون دردسر اکران شده و این از شانس ات است.
تازه سریال «سرزمین کهن» هم به این مجموعه اضافه شده!
ـ به طور کامل جلوی پخش اش را گرفته اند؟
| آره. می گویند قرار است در آرشیو صدا و سیما بایگانی شود. ترکش های این اتفاق هم که برکناری تخشید از گروه فیلم و سریال بود. با تخشید کار کرده بودی؟
ـ زمانیکه در تلویزیون کار میکردم با فقط دو نفر درباره سوژه، طرحها و متن در ارتباط بودیم، راهنمایی می گرفتیم و البته هنرمندان را حمایت میکردند و همیشه پیگیر کارها بودند. یکی آقای پور محمدی بود و یکی آقای تخشید.
| که هر دو نفر هم از تلویزیون رفتند…
ـ فکر کنم با رفتن همین دو نفر نسل آدم های خوب هم در تلویزیون منقرض شد. (خنده(
| وقتی برای بازی در «طبقه حساس» قرارداد بستی در جریان بودی که پیش از تو با پرویز پرستویی و مهران مدیری هم برای این نقش مذاکره شده بود؟
ـ نه. تنها کسی که شنیده بودم و مطمئن بودم درست هم شنیدم آقای پرستویی بود. چون روز اولی که به دفتر پیش تولید رفتم و با حبیب رضایی حرف زدم به من گفت که هفته آینده قرار است کلید بزنیم. گفتم در چنین شرایطی حتماً قبل از من با کسی صحبت کرده بودید که در نهایت حضورش منتفی شده و به من رسیدید. حبیب هم گفت: «دو سال قبل قرار بود آقای پرستویی در این فیلم باشد. به توافق هم رسیده بودیم اما کار به تعویق افتاد و ایشان مشغول کار در پروژه دیگری شدند. به همین دلیل به تو زنگ زدیم.» اما بعد از کار از کسی شنیدم که با حمید فرخ نژاد هم برای این نقش مذاکره کرده بودند اما مهران مدیری را نشنیده بودم.
| حضور فرخ نژاد که ظاهراً به خاطر مسایل مالی منتفی شد. اما شنیده بودم بعد از منتفی شدن بازی پرستویی در مقطعی قرار بوده پرستویی جزو تهیه کنندگان باشد و مهران مدیری این نقش را بازی کند…
ـ کارگردان هم کمال تبریزی بود؟
| بله اما به هر دلیلی نشد. احتمالاً طولانی شدن مراحل صدور پروانه ساخت باعث شد هر بار اتفاقات تازه ای در تولید «طبقه حساس» بیفتد.
نگران این نبودی که قرار است نقش آدمی بزرگ تر از سن خودت را بازی کنی. آدمی که دختر بزرگ و حتی داماد دارد…
ـ چرا خوب نگرانی وجود داشت اما از طرفی دیگر آدم تحریک می شود که ببیند می تواند از چنین تجربه ای سربلند بیرون بیاید. کلاً کار بازیگری همین است؛ وقتی چند تا کار شبیه به هم انجام می دهی دوست داری بین این ها دست به کارهای متفاوتی هم بزنی. مثلاً در سه، چهار سال اخیر من نقش های شبیه به هم زیاد داشتم. یعنی تفاوت زیادی بین این نقش ها نمی توانستی قایل شوی. در این بین بازیگر تحریک می شود که کارهای متفاوت انجام دهد. برای من هم این ماجرا صدق می کند. «اسب حیوان نجیبی است» و نقش جدی ام در «دهلیز» جزو این موارد است. خصوصاً برای من، حتی وقتی همین طوری در سینما راه می روم و هیچ کاری هم انجام نمی دهم می بینم مردم دارند به من می خندند. به همین دلیل دوست داشتم در«دهلیز» خودم را در نقش یک آدم جدی محک بزنم که فکر می کنم موفق هم بودم.
| اما در «طبقه حساس» من فکر می کنم این همان شخصیت اصلی رضا عطاران است اما سنش بالاتر رفته است…
ـ جزو خصیصه همه نقش هایی که بازی می کنم این است که عطاران باید در آن وجود داشته باشد. بخش واقعی آدمی که قرار است ساخته شود به خود من ربط پیدا می کند؛ عطارانی که سنش بالا رفته، عطارانی که غیرتی است و… این موضوع را در همه کارهایم رعایت می کنم.
| البته در «طبقه حساس» نوع جنب و جوش ات هم با فیلم های دیگر متفاوت است…
ـ اگر در فیلم دقت شود لحن و صدای من در «طبقه حساس» متفاوت از همیشه است. یا همین نوع راه رفتن که می گویی. من قوزی پشت گردنم دارم که همیشه سعی می کنم در فیلم ها با شق و رق ایستادن آن را از بین ببرم اما در «طبقه حساس» این قوز را تشدید کردم تا به بالا رفتن سن و سال من کمک کرده باشد. به نظر من این موارد خیلی هم اهمیت ندارد. مهم ترین چیز تداوم حس و حال یک نقش است که تماشاگر بتواند آن را بپذیرد.
| کمال تبریزی جزو فیلمسازانی است که اگر کار کمدی انجام می دهد خیلی متفاوت از کمدی های مرسوم است. وقتی فیلمنامه را خواندی به این تفاوت پی بردی؟
ـ در همان کار اول «خیابان های آرام» وقتی فیلمنامه را خواندم متوجه این قضیه شدم. طبق چیزهایی که از آقای تبریزی دیدیم و شنیدیم ـ از جمله آنهایی که توقیف است ـ می توانیم به این نکته برسیم که ایشان دست روی مسایلی می گذارد که مهم است و البته حساس. در واقع نشان دادن این سوژه ها نه تنها بیان آن مساله است بلکه می تواند در مقام هشدار به تماشاگر باشد. مثل همین مساله غیرت و تعصب بی مورد در «طبقه حساس». این جزو ویژگی کارهای کمال تبریزی است. مثلاً همین فیلمنامه ای که الان کار می کند «دردسرهای شیرین»را متن اش را خوانده ام. در همه فیلم های شان به یک معضل مهم جامعه اشاره می شود. به همین دلیل است که تماشاگر با کارهای تبریزی همذات پنداری می کند.
| این ویژگی در ساختار و نوع روایت فیلم های کمال تبریزی هم به چشم می خورد. مثل همین «طبقه حساس»…
ـ چیز عجیب و غریبی که در آقای تبریزی دیدم این بود که از همه اتفاق های تازه در کارهایش استقبال می کنند. مثلاً «خیابان های آرام» هیچ ارتباطی به کارهای قبلی ایشان ندارد. در «طبقه حساس» هم همین طور. متن و فیلمنامه، هم برای من تازگی داشت و هم در میان کارهای کمال تبریزی نو بود. ایشان دو ویژگی مهم دارد؛ یکی اخلاق اش است و دیگری انگیزه اش هنگام کار. در «طبقه حساس» آن قدر با انگیزه بود که انگار دارد کار اول اش را می سازد. مثل یک فیلمساز جوان و شاداب کار اولی که سعی می کند به جزئیات اهمیت بدهد وکارش تأثیرگذار باشد.
| چه قدر سر صحنه به عنوان رضا عطارانی که هم سابقه نویسندگی دارد و هم کارگردانی رعایت ات را می کرد؟ مثلاً دست ات برای پیشنهاد دادن چقدر باز بود؟
ـ به خاطر تجربه کاری تقریباً در همه کارهایی که انجام می دهم کمی رعایت مرا می کنند.اما من در هر کاری که حضور پیدا می کنم کارگردان مرید و مرشدم می شود. در این فیلم هم چون آقای کمال تبریزی با تجربه بود، کاملاً در اختیار ایشان بودم. تمرینات را می دید، هر کجا که دوست نداشت خیلی راحت بیان می کرد یا بر عکس می گفت: «این قسمت اش خوب است.» تبریزی سر صحنه کارگردان مسلطی است.
| «طبقه حساس» دومین تجربه همکاری ات با پیمان قاسم خانی به عنوان نویسنده بعد از «ورود آقایان ممنوع» است. مصاحبه ای قبل از جشنواره از تو خواندم که در مورد فیلم تبریزی خیلی با احتیاط حرف می زدی. در صورتی که هنگام فیلمبرداری «ورود آقایان ممنوع» این حس و حال را نداشتی. این موضوع به فیلمنامه بر می گشت؟
ـ واقعاً مساله ای که در «طبقه حساس» مطرح می شد خیلی متفاوت از مساله «ورود آقایان ممنوع» بود. در مورد پیمان قاسم خانی هم باید بگویم مثل یک بازیگر خوب «کِرم» کارهای متفاوت دارد. یعنی دوست داشت «طبقه حساس» هیچ شباهتی به کارهای قبلی اش مثل «ورود آقایان ممنوع» و «سن پطرزبورگ» نداشته باشد. البته من به پیمان هم گفتم که کلیت «ورود آقایان ممنوع» را بیشتر از «طبقه حساس» دوست داشتم. اما خودش خیلی خیلی این فیلمنامه را دوست داشت.
| یعنی از «ورود آقایان ممنوع» هم بیشتر؟
ـ آره، بیشتر از «ورود آقایان…» به این فیلمنامه علاقه داشت.
| با توجه به اینکه با پیمان قاسم خانی هم بازی هم بودی در جریان هستی چه بخش هایی از فیلمنامه طی دو سال بازنویسی برای گرفتن مجوز تغییر کرد تا به نسخه فعلی رسید؟
ـ نه دقیقاً. اما در کلیت چیزی که شنیدم این بود که هیچ اشاره مستقیمی در فیلم به این اتفاقی که افتاده نشود اما از جزئیات اطلاعی ندارم.
| هم بازی شدن با پیمان قاسم خانی چطور بود. با توجه به اینکه هر دو نویسنده هم هستید در سکانسهای مشترک تان بده بستانی برای تغییر متن داشتید؟
ـ آره. در تمرین این اتفاقات افتاد. من همیشه روی تمرین قبل از فیلمبرداری تاکید می کنم برای اینکه تمرین خیلی چیزها را میسازد. البته من بازی پیمان را خیلی دوست دارم. نوع بازی که من می پسندم بازی است که از وجود آدم بیرون بیاید. برای قاسم خانی این موضوع صدق میکند. چون در زندگی عادی اش هم همین نوع بیان و حرکت را دارد. اگر این به پختگی برسد قطعاً تاثیر بیشتری می گذارد. مثلاً در همان سکانسی که با جنازه حرف میزنم قبلش با پیمان زیاد تمرین کردیم.
| یک هفته ای از آغاز اکران عمومی «طبقه حساس» گذشته و تا کنون استقبال خوبی از فیلم شده. پیش بینی ات در پایان اکران نوروز چیست؟
ـ من «خط ویژه» را ندیده ام اما فکر می کنم با توجه به شرایط کلی که وجود دارد «طبقه حساس» در نهایت برنده اکران نوروزی باشد.
| فکر می کردی برای این فیلم نامزد شوی و جایزه بگیری؟
ـ قبل از جشنواره یک بار فیلم را دیده بودم. وقتی فیلم را دیدم به نظرم آمد جای کاندید شدن دارم حالا بیشتر هم مورد توجه قرار گرفتم دست شان درد نکند! من از این اتفاقات استقبال می کنم.
| از بحث «طبقه حساس» خارج شویم و به «رد کارپت» برسیم. دومین فیلم بلندت در مقام کارگردان با شرایط کاملاً متفاوتی از «خوابم می آد» ساخته شد. انگارتولید «رد کارپت» خیلی ناگهانی پیش آمد…
– نه ناگهانی نبود. نوع کار به شکلی بود که باید خروجی ما مثل کار یهویی می شد. غیر از این اگر می شد «رد کارپت» فیلم درستی از کار در نمی آمد. ما قصد داشتیم بخش هایی از کار را مستند بگیریم بعد می خواستیم مستندها و صحنه های بازسازی شده را با هم تلفیق کنیم آن هم به شکلی که بیننده دوگانگی را در فضای فیلم احساس نکند. احمد احمدی اصرار داشت که من متنی بنویسم و بعد عازم فرانسه شویم. من گفتم اگر با فیلمنامه آماده به کن برویم باید آنجا حتماً پیش تولید داشته باشیم و این به بکر بودن کار ما لطمه می زند.
| یعنی طبق مستندهایی که قرار بود فیلمبرداری کنید قصه شکل گرفت…
ـ ما فقط یک روز پیش تولید کردیم. همان روز که رفتیم خانه را انتخاب کنیم بازیگر فرانسویمان را هم انتخاب کردیم. واقعاً هیچ برنامه از قبل تعیین شدهای نداشتیم.
| یعنی با یک خط داستان به فرانسه رفتید؟
ـ آره. یک خط کلی با جزئیاتی که قطعاً باید فیلمبرداری می شد. احمد شاهد است. آن قدر وسیله با خودم از ایران به فرانسه بردم که انگار با فیلمنامه کامل قصد فیلمبرداری داشتیم. الان که به «رد کارپت» نگاه می کنیم می بینم حدود 60 درصد از صحنه های فیلم مستند است. بیننده واقعاً نمی تواند حدس بزند کدام صحنه ها مستند و کدام صحنه ها بازسازی شده. من این موضوع را از چند تماشاگر پرسیدم. حتی سروش صحت که خبره این کار است همه حدس هایش درباره صحنه های مستند و بازسازی «رد کارپت» اشتباه بود! این یکی از ویژگی های مهم فیلم است.
| مثلاً کارت خانه سینما را فکر شده با خودت به جشنواره کن بردی؟
ـ فیلمبرداری این سکانس خیلی جالب بود. ما اول بخش داخلی را گرفتیم که تیلدا سوئینتون و جیم جارموش بودند. این قسمت از آن بخش هایی بود که من گفتم باید به فیلم اضافه شود. یعنی این آدم می خواهد داخل برود و قصد دارد متن هایش رابه آنها بدهد تا به دست اسپیلبرگ برسانند. توی صحنه ،این سکانس در آمد. چیزی که من به آنها نشان می دهم کارت خودشان است؛ فقط می گویم: خانه سینما! اما چون تماشاگر ایرانی می داند خانه سینما چیست از این حرف من خنده اش می گیرد.
| اما واکنش آن نگهبان خیلی عالی است…
ـ چون 15، 20 بار داخل رفته بودم و هیچ وقت کارت نشان نمی دادم شاکی شده بود. اما آن لحظه که کارت خودشان را دید تعجب کرد و گفت: واووو.! انگار خانه سینما را از ما هم بهتر می شناخت!
| از خیلی از این چهره های شناخته شده مخفیانه تصویر گرفتید. مشکلی بابت نشان دادن این تصاویر در قالب یک فیلم سینمایی ندارید؟
ـ اگر بخواهیم این فیلم را خارج از ایران نمایش بدهیم باید اجازه آنها را داشته باشیم. پخش کننده خارجی فیلم پیگیر این بخش از کار است و نهایتاً تا یکی دو هفته آینده به ما خبر می دهد.
| هیچ کدام از این چهره های سرشناس متوجه نشد جلوی دوربین یک فیلم است؟
ـ فکر می کنم تنها کسی که در طول فیلم متوجه این قضیه شد جیم جارموش بود. بعداً فهمیدم با ایرانی ها ارتباط دارد. روی برگه ای که برای امضا گرفتن داشتم به فارسی نوشته شده بود «تهران تهران». جیم جارموش وقتی می خواست این برگه را امضا کند با دیدن این کلمات کمی مشکوک شد. بعد که فهمید دنبال اسپیلبرگ می گردم شک اش بیشتر شد. خصوصاً وقتی من را با آن تیپ و قیافه گاگول (کت و شلوار و پاپیون) دید بیشتر تعجب کرد. اگر دقت کرده باشی وقتی این فضا را دید عقب عقب رفت و همین طور از کادر دوربین خارج شد. بیرون کادر با دقت داشت دنبال دوربین می گشت. من هم به جارموش خیره شده بودم و تماشایش میکردم. می خواست ببیند کدام دوربین مال این مرد است که دارد با او چنین کاری می کند اما پیدا کردن دوربین ما بین آن همه دوربین فیلمبرداری و عکاسی غیر ممکن بود!
| نگران این نبودی که یکی از این چهره های شناخته شده واکنش بدی نشان دهد؟
ـ اگر واکنش بدهم نشان می دادند باز هم برای فیلم خوب بود. چون واکنش آنها طبیعی تر می شد. به نظر من یکدست شدن «رد کارپت» نتیجه زحمت یک گروه بود.
| فکر می کنم گروهتان خیلی جمع و جور بود. پنج، شش نفر بیشتر بودید؟
ـ از ایران 7 نفر بودیم و در فرانسه هم 5، 6 نفر در تولید به ما کمک کردند.
| دو تا تجربه کاملاً متفاوت در فرانسه داشتی. قبل از «رد کارپت» هم با عسگرپور یک فیلم (هفت و پنج دقیقه) کار کردی…
ـ آن کار پرو اکشن داشت که معمولاً در خارج از کشور جواب نمی دهد. (خنده). آنها تجربه کردند و ما از تجربه آنها استفاده کردیم!
| سوژه «رد کارپت» چگونه به ذهنت رسید؟
ـ طرح اصلی این فیلم متعلق به احمد احمدی است. احمد دو دوره قبل از من به جشنواره کن رفته بود و از جاهای مختلف فیلمبرداری هم کرده بود. طرح را که برایم تعریف کرد از آن خوشم آمد. طرح درباره آدمی بود که دوست داشت روی «رد کارپت» برود. طرح کمی هنری بود. من هم که هنری ساز نیستم. پس رفتیم به سمت قصه ای که برای تماشاگر هم جذاب باشد.
| این طرح و سوژه نمونه های مشابهی در خارج از ایران دارد. مثل «مستربین در کن» یا حتی «بورات» که ساختارش شبیه فیلم شماست…
ـ «بورات» را قبلاً دیده ام و حرفت را قبول دارم. بخش هایی از «بورات» هم به صورت مستند فیلمبرداری و با بخش های بازسازی شده تلفیق شده است. و اینکه این آدم وارد یک محیط تازه می شود که به آن تعلق ندارد به سوژه «رد کارپت» نزدیک است.
| قبول دارید برخی از شوخی های «رد کارپت» خیلی تخصصی است و ممکن است برای تماشاگر عادی سینما جذاب نباشد؟
ـ قبول دارم. اما در فیلم فقط به سینما نپرداختیم. من با چند مدل تماشاگر «رد کارپت» را تماشا کردم. مثلاً واکنش مخاطبان در برج میلاد برایم قابل پیش بینی بود. حتی شوخی های ریزی که در سالن های عادی، تماشاگر متوجه آن نمی شد در برج میلاد واکنش داشت. اما در عوض مواردی هم در فیلم داریم که مردم عادی بیشتر با آن ارتباط برقرار می کنند. مواردی که در برج میلاد ری اکشن زیادی نداشت. مثلاً برخوردم با آن دختر صورتی پوش، از چراغ قرمز رد شدن یا آن شلنگی که برای دستشویی با خودم بردم..
| عطاران همان عطاران همیشگی است؟ یعنی همچنان ماشین ندارد و سوار تاکسی میشود و از تکنولوژی فراری است. این نوع زندگی بیشتر راضی ات میکند؟
–این شرایط را ناخودآگاه انتخاب کردهام و با آن راحت هستم. مثلاً اگر ماشین داشته باشم و از صبح تا شب هرجا که بخواهم بروم با اتومبیلم بروم آن هم در حالی که به موسیقی گوش می دهم خیلی چیزها را از دست می دهم. این ارتباط رو در رو با مردم را دوست دارم. چیزهایی می شنوم که شاید هیچ وقت در اینترنت – که من البته با آن بیگانه هستم!- کسی با آن سر و کار نداشته باشد. درباره زندگی آدم ها، نیاز مردم به شادی، وضعیت معیشتی جامعه و… همه این موارد را فقط می توان در برخورد نزدیک با مردم در تاکسی و خیابان متوجه شوی.
| بازخوردی هم از کارهایت از مردم در این برخوردها می گیری؟
–آره، این چند سال بعد از آنکه چند فیلم غیر متعارف بازی کردم خیلی از مردم وقتی مرا می بینند می گویند: «تو رو خدا این قدر کار هنری بازی نکن! اگر هم کار می کنی سالی یک فیلم هنری بازی کن. بقیه اش را مثل «نیش زنبور»، «خروس جنگی» و «ورود آقایان ممنوع» و… کار کن. چون وقتی خسته و کوفته در خانه می نشینیم یا به سینما می رویم می خواهیم یک ساعت بخندیم و حال کنیم. الان ما نیاز نداریم که فکر کنیم….»
| خودت هم به این جمع بندی رسیدی برای ادامه راهت؟
–قطعاً می خواهم در کارهایی که سال جدید بازی می کنم این موارد را رعایت کنم چون نیاز خودم هم هست و مردم درست می گویند. مثلاً «اسب حیوان نجیبی است» یکی از فیلم هایی است که خودم عاشق اش هستم اما مردم می گویند: «خوب بود اما مثل «نیش زنبور» برو بازی کن!
| حالا که به کارنامه ات در سینما نگاه می کنیم می بینیم دوران پرفراز و نشیبی را طی کردی. البته چند سالی میشود که صاحب جایگاه ویژه ای در سینما شده ای و تبدیل به یک «برند» شدی. فکر می کنم بعد از همکاری با علیرضا داود نژاد سینما هم برایت جدی تر شد و روی غلتک افتادی…
– در ابتدا باید درست انتخاب می شدم. برای بازیگری که اول راه است اتفاق مهمی است. اگر درست در مسیرت قرار گرفتی بعد از چند کار می توانی خودت انتخاب کنی. آقای داود نژاد اولین کسی بود که مرا درست انتخاب کرد. برای بازی در فیلم «هوو» بود.
| فکر می کنم داودنژاد تأثیر مهمی داشت روی تغییر جایگاه بازیگری ات در سینما ؟
–درسته، بعد از «هوو» شرایط خودم هم تغییر کرد و دوست داشتم کارهای خوب بازی کنم. هنوز هم یکی از بهترین بازی هایم در فیلم «هوو» است و آن را خیلی دوست دارم. بعد از چند سال، همکاری با کاهانی دوباره مسیر بازیگری ام را عوض کرد. البته در حین این کارها، فیلم هایی که خودم و مردم هم دوست داشتند هم بازی می کردم.
| طی این سالها تجربه نشان داده که مردم با این نوع عطاران ارتباط برقرار میکنند. در ابتدای مصاحبه هم اشاره کردی این عطاران است که در قالب های مختلف قرار می گیرد و مردم دوستش دارند. واقعیتش این است که خودم تصور نمی کردم «دهلیز» یک میلیارد تومان در تهران بفروشد چون فکر می کردم عطاران از قالب همیشگی اش خارج شده است، اما مردم عطاران فیلم «دهلیز» را هم دوست داشتند. فکر می کنی مردم تا چه زمانی از عطارانی که در قالب های مختلف حضور پیدا میکند استقبال میکنند؟
–جواب این سؤال خیلی سخت است. همیشه عطارانی را بازی می کردم که به شخصیت خودم نزدیک بود، اما چند تجربه متفاوت داشتم که جواب هم گرفتم. مثلاً شما عطاران «ورود آقایان…» را با عطاران «ترش و شیرین» یا «بزنگاه» مقایسه کنید. تا جایی که این تفاوت ها از منظر تماشاگر دیده شود می تواند ادامه پیدا کند اما واقعاً نمی توان برای آن تاریخ مصرفی پیدا کرد.
| نقش عجیب و غریبی در ذهنت هست که دوست داشته باشی بازی کنی؟
–راستش خیلی به این موضوع فکر نکردم، چیزهایی در ذهنم است اما نمی گویم و منتظر پیشنهادهای متفاوت می مانم. نمی خواهم سابقه ذهنی در این مورد به کسی بدهم.
| در نظر سنجی که امسال از منتقدان مختلف کردیم رأی اول را به دست آوردی، چند سالی میشود که منتقدان روی خوش به تو نشان میدهند و این برای بازیگری که اکثراً کمدی کار میکند جالب است. کمتر پیش آمده منتقدان و عامه مردم روی بازی یک بازیگر اتفاق نظر داشته باشند؟
–به نظرم اگر به این موضوع فکر نکنم شرایطم در آینده هم بهتر خواهد بود. اگر این اتفاق افتاده شاید بخشی از آن مربوط به صداقتی باشد که در بازی من دیده اند. وقتی چنین احساسی به یک تماشاگر دست بدهد – چه منتقد باشد چه مردم عادی- یعنی آن بازی تاثیرش را گذشته است. اگر بخواهم به این موضوع فکر کنم و برایش برنامه ریزی کنم قطعاً در آینده گند خواهم زد! باید سعی کنم درست انتخاب کنم و تمام انرژی ام را برای خوب شدن کار بگذارم. به چیز دیگری نباید فکر کنم.
| منتقدان برای بازی در فیلم «دهلیز» به عنوان بهترین بازیگر سال انتخابت کرده اند چه نظری داری؟
–سال قبل خیلی ها می گفتند که برای فیلم «دهلیز» باید سیمرغ بگیرم اما این اتفاق نیفتاد. معمولاً اینگونه است کسی که در جشنواره جایزه نمی گیرد در جشن های دیگر (مثل منتقدان، خانه سینما، جشن حافظ و…) مورد توجه قرار می گیرد. مثل اتفاقی که برای من برای «دهلیز» بین منتقدان افتاد، اما برای سال آینده با توجه به سیمرغی که برای «طبقه حساس» گرفتم می دانم توجهی به من نخواهد شد!
| سیمرغی که گرفتی را توانستی با سیمرغ قبلی ات جفت بیندازی؟
–نه، هر دوی آنها نر بودند! من خبر نداشتم برای بازیگران زن سیمرغ ماده میدهند و برای بازیگران مرد سیمرغ نر! احتمالاً باید سیمرغ های ماده همکارانمان را برای جفت گیری قرض بگیرم. اگر بتوانند تولید مثل کنند واقعا اتفاق خوبی است. چون تازه امسال فهمیدم سر سیمرغ چقدر جنگ و دعواست. می توانیم خودمان جشنواره راه بیندازیم و به هرکسی دوست داشتیم سیمرغ بدهیم. به این شرط جشنواره برگزار می کنیم که مثلاً 7 تا سیمرغ را خودمان برداریم!
| سالهاست در تلویزیون کاری نداشتی، میگویند با تلویزیون قهر کردی و دیگر دوست نداری در تلویزیون فعالیت کنی؟
–نه، قهری در کار نیست. واقعا آن قدر در سینما مشغول هستم که دیگر فرصتی برای کار درتلویزیون پیدا نمی کنم. قطعاً اگر فرصت و شرایط مناسبی پیش بیاید باز هم در تلویزیون حضور پیدا می کنم.
| دوست نداری درباره حرف هایی که در جلسه مطبوعاتی «طبقه حساس» در جشنواره زدی صحبت کنی؟ خیلی حاشیه درست شد…
ـ در آن جلسه مطبوعاتی از من سوالی پرسیده شد. سوالی با این مضمون که در فیلم هایم شوخی هایی می کنم که قبح خانواده زیر سوال می رود و… من هم در ادامه جوابی که به این سوال می دادم به سریال «ترش و شیرین» رسیدم. در این سریال سکانسی بود که من شلوارم را در می آوردم (که البته زیر آن پیژامه پوشیده بودم و از تلویزیون هم پخش شد). چند روز بعد از پخش این قسمت منتقدی مصاحبه ای انجام داد و گفت: «عطاران برای اینکه مخاطب را بخنداند حاضر است شلوارش را هم پایین بکشد.» آن زمان از این حرف خیلی ناراحت شدم ولی در شرایط فعلی جامعه وقتی با مردم روبرو می شوم که می گویند کار هنری انجام ندهم چون به خنده احتیاج دارند، احساس می کنم حاضرم برای مردم هر کاری انجام بدهم. این جملاتی بود که در آن جلسه مطبوعاتی بر زبان آوردم. اما برخی از رسانه ها فقط جمله آخر حرف های مرا بولد کردند که آن همه حاشیه درست شد. آقای جمشید مشایخی که استاد بنده نیز هستند ناراحت شدند و واکنش نشان دادند.
| اما سوال حاشیهای آخر. شنیدم اواسط فیلمبرداری فیلم «چ»، ابراهیم حاتمی کیا از تو دعوت کرد نقش «چمران» را برایش بازی کنی. حتی شنیدم تست گریم هم شدی…
ـ نه، تست گریم نشدم اما قبل از شروع کار، نقش شهید چمران در این فیلم به من پیشنهاد شده بود. اما من مشغول بازی در پروژه دیگری بودم. چند ماه بعد که جلوی دوربین سریال «قلب یخی» بودم باز هم سراغ من آمدند. ظاهراً وسط فیلمبرداری مشکلی میان بازیگر و کارگردان «چ» بوجود آمده بود اما از آنجا که من دوست نداشتم وسط فیلمبرداری به یک پروژه ملحق شوم نپذیرفتم. البته اگر خودم هم در چنین شرایطی وسط فیلمبرداری بودم دلم نمی خواست بازیگر دیگری جایم را بگیرد.
| یعنی اصلاً نگران این نبودی که قرار است نقش چمران را بازی کنی؟
ـ این موضوع نگرانی بعدی من بود اما من با همین نحوه دعوت شدنم به این کار مشکل داشتم.