گفتگو با رویا غفاری نویسنده سریال یادآوری

گفتگو با رویا غفاری نویسنده سریال یادآوری

 

 رویا غفاری, بیوگرافی رویا غفاری, زندگینامه رویا غفاری, عکسهای رویا غفاری, سن رویا غفاری, تحصیلات رویا غفاری, آثار رویا غفاری, فیلم های رویا غفاری, سریال یادآوری, مصاحبه با رویا غفاری, نقد و بررسی سریال یادآوری, نویسنده سریال یادآوری, ایمیل رویا غفاری, سایت رویا غفاری, همسر رویا غفاری, roya ghafari

 

رویا غفاری فارغ‌التحصیل دانشکده هنرهای زیبا در رشته ادبیات نمایشی است. او فیلمنامه سریال تلویزیونی «یادآوری» را به کارگردانی حجت قاسم‌زاده اصل نوشته که پخش آن چندی پیش از شبکه آی‌فیلم شروع شده است. این سریال روایتگر مفاهیم مرگ و زندگی است و نویسنده این سریال تلاش کرده با تعدد شخصیت‌ها و قصه‌ها رنگ و لعاب متفاوتی به این مجموعه بدهد. با غفاری درباره این سریال به گفت‌وگو نشستیم.

 

ابتدا درباره شکل‌گیری طرح سریال تلویزیونی یادآوری بگویید که موضوع مشترک شخصیت‌های آن مرگ و زندگی دوباره است. برایتان مشکل نبود این همه شخصیت را به یکدیگر پیوند بدهید، چون تعدد شخصیت‌ها حرف اول را در این سریال می‌زند؟

موضوع مرگ و زندگی، بخشی از درگیری‌ ذهنی بسیاری از انسان‌‌ها را شکل می‌‌دهد. نگاهی که به مرگ داریم برشیوه زندگی ما اثر می‌گذارد و شیوه زندگی‌ ما بر مواجهه با مرگ تاثیرگذار است. در یادآوری، من به دنبال ارائه زاویه دید جدیدی از مفاهیم قدیمی مرگ و زندگی بودم. همه آدم‌ها از اتفاقات روزمره تاثیر می‌گیرند،اما دغدغه‌های شخصی گاه مانع تمرکز، تحلیل یا نتیجه‌گیری در اشخاص می‌شود.

تفاوت نویسندگان با دیگران در این است که نیرویی درونی دغدغه‌های جمع را به دغدغه شخصی نویسنده بدل می‌کند. مطالعه و تحقیق درباره یک مساله، دید وسیع‌تری به او می‌بخشد. فرآیند شکل‌گیری و خلق شخصیت‌ها در این سریال پیچیده است و توضیح آن مشکل.

من فکر می‌کنم هر نوزاد چیزی به دنیا اضافه می‌کند. یک توان ویژه توانی است که باید توسط خود شخص کشف شود و پرورش داده شود. همه انسان‌ها منحصر به فرد هستند، مشروط به آن که بخواهند و بتوانند توان‌های بالقوه خود را به فعل برسانند. نویسندگی بیش از آن که آموختنی باشد، استعدادی است که با آن به دنیا می‌آییم، می‌توان نادیده‌اش گرفت و آن را فراموش کرد و می‌توان دوستش داشت و آن را پرورش داد. این انتخابی است که به خود ما برمی‌گردد. در واقع مجموعه‌ای از عوامل باید کنار هم قرار بگیرند تا شرایط خلق یک شخصیت یا داستان فراهم شود.

هنگامی که ایده، تحقیق، تحلیل، علاقه به همنوع و مسئولیت‌پذیری درقبال جمع با تجربه زیستی نویسنده و توان خلاقیت هنری در هم بیامیزد، فضا برای به‌وجود آمدن داستان و فیلمنامه‌ای با مضمون اجتماعی شکل می‌گیرد. می‌توان در زمان نوشتن شخصیت‌محور یا ماجرامحور، داستان را پیش برد.

در فیلمنامه یادآوری من اساس را بر ماجرا محور بودن قرار دادم و با داستان علی شروع کردم، اما در مورد شیوا، فرشته یا امین، اول شخصیت را پیدا کردم. به نظر من وقتی ماجرا به موتورمحرک فیلمنامه بدل می‌شود، حرف اول را طراحی داستان می‌زند، اما حرف آخر و مهم‌ترین حرف را خلاقیت و آفرینش در لحظه خواهد زد. واقعا مرزبندی دقیقی وجود ندارد و همواره بخشی از کار را غریزه نویسندگی جلو می‌برد که بعضی از آن به عنوان شور یا آفرینش در لحظه نام می‌برند. این آفرینش از جرقه اولیه شکل‌گیری ایده تا مراحل بعدی نگارش و دیالوگ‌ها را شامل می‌شود. غیر از اینها که گفتم باقی‌اش تکنیک نویسندگی است و سبک و سیاق نگارش که جز با تمرین پیوسته به دست نمی‌آید. البته کار آسانی نیست و به دقت و تمرکز و تجربه نیاز دارد.

اشاره کردید فیلمنامه سریال یادآوری را با داستان مرکزی که مربوط به زندگی علی است، آغاز کردید. چطور شد داستان علی را به عنوان هسته مرکزی انتخاب کردید؟

قصاص به عنوان موضوعی که در بردارنده تنش بین شخصیت‌هاست، بالقوه موضوعی دراماتیک است. من نه می‌خواستم و نه می‌توانستم فراتر از آنچه در قانون و کتاب خدا آمده حرفی بزنم، اما پرسشی در ذهنم بود که تلاش می‌کردم برایش پاسخی پیدا کنم. هر چند استثنا بود، اما درام هم حوزه استثناست و نفس پرسش همیشه حرکت و نوآوری به دنبال دارد. نگاه ما به قصاص به عنوان قانونی الهی آن را غیر قابل نفوذ می‌سازد، اما این قانون الهی توسط انسان‌ها اجرا و انجام می‌شود. بارها دیده شده که مستندات پرونده‌ای سرنوشت انسانی را تغییر داده است.

پرسش من این بود اگر در یک حالت استثنایی به دلیل خطای شواهد موجود، حکمی به اشتباه داده شود و فردی اعدام شود، عدالت خداوندی چگونه بر زمین جاری خواهد شد؟ آیا همه چیز به روز قیامت واگذار می‌شود؟ داستان علی پاسخی است که برای پرسش شخصی‌ام پیدا کردم. پاسخی که مرا خوشحال می‌کرد و در یک اثر نمایشی قابل انتقال به جمع بود. تحقیقی که قبلا درباره تجربه مرگ کرده بودم اینجا به کمکم آمد تا داستان را به شکلی باورپذیر شکل بدهم.

چندی پیش اتفاقی واقعی مثل اتفاقی که برای علی افتاد رخ داد و یک نفر بعد از اعدام دوباره زنده شد و به زندگی برگشت. این موضوع هم در روزنامه‌ها چاپ شد. از آنجا که پیش از نگارش، تحقیقات جامعی انجام داده بودید تا چه میزان اتفاقات سریال یادآوری برگرفته از واقعیات است و چقدر زاییده تخیل شماست؟

تحقیقات به من کمک کرد برای فرض اولیه‌ام عناصر باورپذیر پیدا کنم. من در تحقیق به مورد مشابهی بر نخوردم و داستان علی همان‌طور که گفتم نتیجه تخیل خود من است. وقتی خبر مورد نظر شما را شنیدم شگفت‌زده شدم. ضمن این که این اتفاقی که شما اشاره کردید، تازه است، اما ایده سریال یادآوری حداقل مربوط به سه سال پیش است. البته این تقدم و تأخر از شگفتی ماجرا کم نمی‌کند و برای من به عنوان نویسنده یک نشانه بود که چگونه تخیل می‌تواند به واقعیت تبدیل شود.

فکر نمی‌کردید پرداختن به چنین موضوعاتی ممکن است برای مخاطب باورپذیر نباشد؟ به هر حال نگارش چنین متن‌هایی با نگرانی‌هایی همراه است؟

باورپذیری مخاطب اهمیت زیادی دارد. اگر نویسنده نسبت به این مساله غفلت کند در همان شروع می‌بازد.از سوی دیگر در آثار نمایشی بویژه در قسمت‌های ابتدایی هرسریال تلویزیونی، نویسنده این فرصت را دارد اصولی را بین خودش و مخاطب تعریف کند. وقتی نویسنده پایه اولیه را درست بنا کند، باورپذیری که از مخاطب انتظار دارد، شکل می‌گیرد.

بنابراین شکل دادن به بنیان اولیه داستان و منطق روایی اهمیت زیادی در باورپذیری بیننده دارد. من به جای همه شخصیت‌ها زندگی کردم. آنها را می‌شناختم و نوشتن درباره آنها برایم مثل تعریف بخشی از خاطرات شخصی بود. شما وقتی تجربه شخصی‌تان را با صداقت تعریف کنید بعید است مخاطب آن را باور نکند. من ساعت‌های طولانی راه می‌رفتم و فکر می‌کردم تا سرانجام بخش کوچکی از داستان شکل بگیرد. ساعت‌هایی که مشغول نوشتن بودم بسیار کمتر از ساعت‌هایی بود که فکر می‌کردم. مثلا شخصیت تیمور لایه‌هایی دارد که بخش جدایی‌ناپذیر اوست. هر چند جزو لایه‌های زیرین اثر است اما وجود دارد و همراه او نفس می‌کشد. پیدا کردن این لحظات و این شناسنامه فشار زیادی به من آورد، اما این هم پاسخی بود به این پرسش شخصی که تیمور چطور تیمور شده و چطور می‌تواند برای شرارت دلیل بیاورد؟

شما اشاره کردید ایده این سریال به سه سال پیش برمی‌گردد. نگارش آن را از چه زمانی آغاز کردید؟

فکر اولیه این سریال به سه یا چهار سال پیش برمی‌گردد. در همان زمان پرونده‌های حقوقی را مطالعه کردم و درباره مرگ تقریبی تحقیقات زیادی انجام دادم و کتاب‌های زیادی در این باره خواندم. ایده‌هایی داشتم و داستانک‌هایی بعد فهمیدم گروه فیلم و سریال شبکه آی‌فیلم به دنبال یک طرح مناسب برای ساخت سریال است. کار جدی تمرکز روی طرح داستانی یادآوری از همان موقع شروع شد و شش ماه طول کشید. طرح را ارائه کردم و بعد از تصویب، طبق قرارداد شش ماه برای نوشتن فیلمنامه برنامه‌ریزی کردم. نظرات شورا که آماده شد جلساتی برگزار شد و من شش ماه دیگر مشغول برخی تغییرات خواسته شده بودم. با توجه به انسجام و نقاط اتصال داستان‌ها، این مرحله هم چیزی حدود شش ماه طول کشید تا سرانجام هم من از حاصل کار راضی شدم و هم مرکز فیلم و سریال آی فیلم. به طور پیوسته ۱۸ماه تمام کار کردم.

موضوع اصلی این سریال مرگ و زندگی است و هر داستان گره‌های زیادی دارد، چرا ساختار اپیزودیک را انتخاب نکردید و تصمیم گرفتید در هر قسمت داستان چند خانواده را به موازات یکدیگر جلو ببرید؟

هر مضمون، ساختار لازم را همراه می‌آورد و نیازی نیست که ما انتخاب کنیم. البته گاهی هم می‌توان برعکس این مسیر را آگاهانه طی کرد. مضمون سریال تلویزیونی یادآوری هم ساختار را مشخص کرد و هم این را که داستان‌ها چگونه باید پیوند بخورند و چگونه ماجرایی از دل ماجرایی دیگر زاده شود. به گمانم این ساختار برگرفته از زندگی جاری و طبیعی انسان‌هاست.

ساختار داستان‌های موازی به دلیل تازه بودن در سریال‌های ایرانی، هم برای مخاطب جذاب است و هم امکان حرکت به لایه‌های مختلف جامعه را فراهم می‌کند و برای من هم جذاب است. دلم می‌خواست وقتی بیننده پای سریال یادآوری می‌نشیند در هر قسمت زندگی چند خانواده را دنبال کند تا برایش تنوع لازم را داشته باشد و خسته نشود. از یک داستان به داستان دیگر برسد و خودش را آن میان پیدا کند، درست مثل زندگی واقعی.

پس بین زندگی همه شخصیت‌های قصه نخ تسبیح مشترکی وجود دارد؟

بله، در قسمت‌های پخش شده مشاهده کردید که چگونه فرشته، دختری را که عکاسی می‌کرد به تیمور و مراد ارتباط دادیم یا شیوا چگونه با خانواده مهندس و پسرش امین آشنا می‌شود. زندگی همه این شخصیت‌ها در موقعیت‌هایی با یکدیگر تلاقی پیدا می‌کند و ادامه می‌یابد. درست همان طور که در زندگی واقعی آدم‌ها به هم پیوند می‌خورند و عامل این پیوند گاه یک مکان است و گاه تقدیری که برایشان رقم خورده است. الان نمی‌توانم بیشتر توضیح دهم، اما تلاش کردم تا این موقعیت‌ها برای بیننده جذاب و باورپذیر باشد.

نگران این مساله نبودید که اگر بیننده یک قسمت از این سریال را نبیند چند داستان را از دست می‌دهد؟

راستش را بخواهید نه! فکر کردم اگر من می‌توانم این‌طور تخیل کنم و بنویسم، حتماً عده‌ای هم هستند که بخواهند این‌طور قصه‌ها را تماشا کنند. از آن طرف سیستمی که برای پخش سریال طراحی شد این نگرانی‌های احتمالی را کمتر کرد، چون بیننده‌ای که یک قسمت را از دست داده این امکان را پیدا می‌کند که در روزهای پنجشنبه و جمعه شاهد قسمت‌های پخش شده در طول هفته باشد. کنار همه اینها این خوشبینی و امیدواری را هم داشتم که کار بتواند مخاطبان پیگیر داشته باشد که چنین نیز شد.

شخصیت‌ عمو و زن عموی شیدا و شیوا که پرویز پورحسینی و مهوش صبرکن نقش آنها را بازی می‌کنند، خیلی سرد هستند؛ حتی آنها با مرگ شیدا خیلی راحت برخورد می‌کنند. فکر نمی‌کنید بهتر بود شخصیت این دو نفر گرم‌تر طراحی شود؟

این موضوع چند وجه دارد؛ اول، هنوز داستان به ما نگفته که شیدا مرده است. این خانواده گمشده‌ای دارند، اما به استقبال فاجعه نمی‌روند. آنها هنوز امیدشان را از دست نداده‌اند و ترجیح می‌دهند به خاطر شرایط خاص شیوا غم و اضطرابشان را نشان ندهند. دوم، در داستان علی ما شدیدترین شکل مواجهه با مرگ عزیزی از دست رفته را در دو خانواده با شکل برونگرای آن نشان دادیم.

من فکر کردم می‌توان این بار مواجهه شخصیت‌های درونگرا و تقدیرپذیر را وارد داستان کرد که هم در جهت فکر کلی فیلمنامه باشد (مرگ آن چیزی نیست که ما فکر می‌کنیم، مرگ مثل بازگشت به خانه پدری است. وقتی از سفری دور و دراز بر می‌گردیم) و هم تنوع در شخصیت‌پردازی حفظ شود. نکته سوم یک پرسش است؛ همه ما در مراسم خاکسپاری شرکت کرده‌ایم. بعضی جیغ می‌کشند و خود را روی خاک گور می‌اندازند و توان برخاستن ندارند و بعضی دیگر خود را منقبض می‌کنند و خویشتن دارانه لحظات غمبار را در سکوت طی می‌کنند و درد را در درونشان حبس می‌کنند. آیا می‌توان گفت که دسته اول از دسته دوم دل شکسته‌ترند؟ پاسخ من به این پرسش منفی است. این دو مدل شخصیت، دو مدل نگاه و در نتیجه دو رویکرد در برابر موضوعی واحد است.

فاطمه عودباشی / گروه رادیو و تلویزیون

مشاهده بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

دکمه بازگشت به بالا