مصاحبه با حجت قاسم زاده کارگردان سریال یادآوری

مصاحبه با حجت قاسم زاده کارگردان سریال یادآوری

 

حجت قاسم زاده, بیوگرافی حجت قاسم زاده, سایت بیوگرافی بازیگران ایرانی و خارجی, جدید, همسر حجت قاسم زاده, فیلم های حجت قاسم زاده, کارگردان سریال یادآوری

 

حجت قاسم‌زاده ‌اصل، نویسنده و کارگردان آثار مختلفی همچون ثقه‌الاسلام تبریزی، جاودانه سوگ، آخرین روزهای شاد بودن، تردستی، تنهایی، از شنبه تا پنجشنبه، کسوف، ژرفا، قصه‌ها و واقعیت، تباهی، یک داستان کوتاه و چند داستان دیگر و پیدا و پنهان است. او این روزها سریال تلویزیونی «یادآوری» را در حال پخش از شبکه آی‌فیلم دارد. قاسم‌زاده‌اصل در این سریال همچون آثار قبلی‌اش به مقوله زندگی و مرگ توجه کرده و موضوع قصاص و بخشیدن را به تصویر کشیده است. با وی درباره سریال یادآوری به گفت‌وگو نشستیم.

شاید بد نباشد اولین سوال گفت‌وگو را با صحنه اعدام علی آغاز کنیم که یکی از صحنه‌های تاثیرگذار و تلخ سریال یادآوری است؛ رویا تیموریان در نقش فریده مرادی و مادر سینا، بی‌توجه به گریه‌های مادر علی (سهیلا رضوی) خودش را به چهارپایه زیر پای علی می‌رساند و در نهایت سنگدلی، چهارپایه را با پا می‌اندازد تا علی را به دلیل قتل فرزندش قصاص کند. چنین تصویری از زن بویژه یک مادر تاکنون در تلویزیون نشان داده نشده بود. درباره طراحی این صحنه بگویید.

قصاص، یک واقعیت قانونی و دینی است و کسی با قانون و شرع مخالف نیست. همه ما واقعیت‌ها را می‌پذیریم. به همین دلیل شرع، عقل و قانون حق را به فریده می‌دهد تا قاتل فرزندش را قصاص کند. بدون تردید کسی که گناه کرده باید مجازات شود. ما در این صحنه از سریال یادآوری یک موقعیت انسانی را ترسیم کردیم. واقعیت همین است، گرچه آزاردهنده است. ما چیزی بیشتر از واقعیت به تصویر نکشیدیم. در این صحنه، مادر در غیاب پسر بزرگش قصاص را انجام می‌دهد.

شما در قسمت‌های بعدی این سریال شاهد اتفاقات شوکه‌کننده دیگری هم خواهید بود که همه نشأت گرفته از واقعیت است. هر چیز به غیر از مرگ، قابل جبران است. ما در قسمت‌های بعدی نشان می‌دهیم علی با وجود این‌که اعدام می‌شود، اما به خواست خدا زنده می‌ماند.

من با نمایش خشونت موافق نیستم، اما امیدوارم این صحنه به نتیجه عکس منجر شود و یاد بگیریم در برخی مواقع از زندگی می‌توانیم به اندازه چند لحظه از بروز یک اشتباه دیگر جلوگیری کنیم. بدون تردید دیدن صحنه اعدام آزاردهنده است، هنگام ساخت هم تصویربرداری این صحنه دشوار بود.

ما سر صحنه در سرمای منهای ۹ درجه کار کردیم. بعد از هر کات همه ما گریه می‌کردیم. هنگام تدوین و دیدنش هم اشکمان سرازیر شد. دیدن چنین صحنه‌ای برای همه سخت است، اما چون به دنبال نتیجه خوبی بودیم، ارزشش را داشت. امیدوارم این نمایش خشونت به نفی آن منجر شود. گرچه اولیای دم حق دارند قاتل فرزندشان را قصاص کنند و قانون هم این حق را به آنها می‌دهد تا متهم را مجازات کنند،‌ اما آنها می‌توانند کمی درنگ کنند و قاتل را ببخشند. انسان ممکن است اشتباه کند. باید جایی برای برگشت وجود داشته باشد. در طول سریال خواهید دید نقطه‌ای در زندگی علی بود که از چشم قانون پنهان مانده، اما از چشم خدا دور نمانده، به همین دلیل خدا زندگی را به او برمی‌گرداند. مردن آخرین راه‌حل است.

معتقدم بخشش انسان را بزرگ‌تر می‌کند و شرع و قانون تا لحظه آخر برای گرفتن بخشش تلاش می‌کنند. به همین دلیل تاکید داشتم که این صحنه را خیلی تاثیرگذار به تصویر بکشم تا یاد بگیریم کمی به خودمان و دیگران فرصت بدهیم.

من برای صحنه اعدام استراتژی داشتم. می‌توانستم این صحنه را خلاصه تصویربرداری کنم، اما خیلی با جزئیات این صحنه را ضبط کردم. فصل اعدام ۱۷ دقیقه است؛ البته در ۱۱ دقیقه پخش شد. اگر آزاردهنده بود، واقعیت تلخ‌تر از این است. امیدوارم آموزه این تلخی صبر و درنگ باشد.

پـس با این تعریف، واقـعیت را به تـصویر کشیدید تا تـلنگری برای خـانواده‌هـایی باشد که به قـصاص فکر می‌کـنند.

فقط دلم می‌خواهد اگر خانواده‌ای در چنین موقعیتی قرار دارد، فقط به اندازه چند لحظه مکث کند. قصاص راهی است که برگشت ندارد. بخشش و گذشت توصیه اول دین است و قصاص مرحله آخر. خون با خون پاک نمی‌شود. رحم و مروت جاودانه است.

صحنه اعدام را خیلی با جزئیات به تصویر کشیدید. فکر نمی‌کنید دیدن چنین صحنه‌ای برای مخاطب خیلی آزاردهنده بود؟

این صحنه بشدت تلخ، سخت و آزاردهنده بود. من هم هنگام ساخت، تدوین، صداگذاری و دیدن سریال گریه‌ام گرفت. واقعا می‌دانم صحنه خیلی سختی است،اما باید واقعیت را به تصویر می‌کشیدیم تا تاثیری که مدنظر داشتیم، بر بیننده می‌گذاشتیم. امیدوارم تماشاگر تحمل دیدن این صحنه‌ها را داشته باشد.

فکر می‌کنید تحمل این سختی به نتیجه‌اش می‌ارزد؟

بله. البته ما اول سریال نوشتیم که دیدن این سریال به همه توصیه نمی‌شود. خشونت غیرقابل جبران است. علی یک لحظه چاقو را از روی زمین برمی‌دارد و به سینا می‌زند، بدون آن‌که به عاقبتش فکر کند. من قضاوت اخلاقی و قانونی نمی‌کنم. هدف ما این بود خانواده‌هایی که خواستار قصاص هستند کمی درنگ کنند، چون زندگی موهبت خداوند است. خداوند، بخشنده را بیشتر دوست ‌دارد.

نقش فریده مرادی (رویا تیموریان) بسیار سخت و چالشی بود و شما باید بازیگری را انتخاب می‌کردید که با نگاهش بازی کند. رویا تیموریان بعد از سریال شب دهم که ایفاگر نقش زنی سختگیر بود، دیگر نقش‌های این‌گونه بازی نکرده بود و بیشتر او را در نقش زن‌های درد کشیده دیده بودیم تا این‌که در سریال یادآوری او را در نقش یک زن سختگیر دیدیم که حاضر نیست گذشت کند و به دنبال قصاص قاتل فرزندش است. چطور شد رویا تیموریان را برای بازی در این نقش انتخاب کنید؟

من با خانم تیموریان سابقه همکاری خوبی در فیلم تنهایی داشتم. برای او احترام زیادی قائل هستم. معتقدم او بازیگر توانمندی است و فیزیک خوبی دارد. بعد از فیلم تنهایی، فرصت همکاری میسر نشد تا این‌که در سریال یادآوری فرصتی دیگر فراهم شد. فریده، مادری غریزی است که تمام عاطفه‌اش متعلق به فرزندانش و به همان میزان در مقابل دیگران سختگیر است. زنی داغدیده است که از خون فرزندش نمی‌گذرد. من باید بازیگری انتخاب می‌کردم که صورتی سنگی داشت و تیموریان با توجه به توانمندی‌هایی که دارد، بهترین انتخاب بود. او بخوبی از پس لحظات سخت برآمد. صبر کنید در قسمت هجدهم از او تصویری می‌بینید که شوکه خواهید شد.

مسلما قرار گرفتن در چنین صحنه‌ای برای رویا تیموریان هم سخت بود که خودش هم مادر است. او چه حسی داشت؟

برایش خیلی سخت بود. رویا تیموریان وقتی می‌خواست چهارپایه را بیندازد، توان نداشت، اما فریده مرادی این توان را داشت! بعد از ضبط این صحنه خانم تیموریان گریه کرد و به من می‌گفت چرا این زن تا این اندازه سنگدل است؟ من هم به او گفتم سنگدل نیست، مادری داغدار است. در مجموع بازیگر برخی مواقع باید در صحنه‌هایی بازی کند که شاید خودش هم با آن موافق نیست، اما چون بازیگر است باید نقشش را بازی کند. تیموریان هیچ نسبتی با فریده ندارد، اما به مختصات نقشش در فیلمنامه تن داد و خوب هم بازی کرد، حتی فکر کردن به چنین شخصیتی سخت است، چه برسد بازی کردنش.

اگر نگاهی به کارنامه شما بیندازیم، از جمله فیلم و سریال‌هایی همچون ۱۰۱ راه برای ذله کردن پدر و مادرها و کسوف، متوجه خواهیم شد سبک کاری‌تان در گذشته چیز دیگری بود.

من کارم را با سریال ثقه‌الاسلام در معاونت برون‌مرزی شروع کردم. آقای محمد سرافراز، معاون برون‌مرزی اولین کسی بود که به من اعتماد کرد. جلب رضایت آقای سرافراز برایم خیلی مهم است. بعد از سریال ثقه‌الاسلام، جاودانه سوگ را ساختم. ۱۵ مجلس را ضبط کردیم، اما پخش نشد و بعد از آن دو تله‌فیلم آخرین روزهای شاد بودن و تردستی را ساختم که خیلی هم موفق بود. کارنامه من تقریبا یکدست است. صادقانه می‌گویم نمی‌دانم چرا سریال ۱۰۱ راه... را ساختم! البته این کار در زمان ساختش دیده شد. مشکلات زیادی برای این سریال داشتیم. فیلمنامه کامل نبود. تهیه‌کننده آدم خوبی بود، اما تهیه‌کننده خوبی نبود. همین الان من از آن سریال شش میلیون طلبکارم، اما در این سال‌ها حتی به دنبالش هم نرفتم. فیلم پلیسی کسوف هم خوب بود، اما واقعا کاری نبود که بعد از تنهایی بخواهم آن را بسازم! از کارنامه‌ام فرار نمی‌کنم، ولی اگر قرار بود الان این دو اثر را بسازم، حتما نمی‌ساختم.

اما در سال‌های اخیر بیشتر روی موضوع زندگی و مرگ تمرکز کردید که این اتفاق هم در سریال تلویزیونی یادآوری افتاده است. چطور شد سبک کاری‌تان را به این سمت تغییر دادید؟

هر فردی علاقه‌مندی‌هایی دارد. همه ما به مساله مرگ و زندگی فکر می‌کنیم و بخشی از دغدغه‌هایمان است. من به موضوعات انساندوستانه و چرایی زندگی علاقه‌مند هستم و به دنیای ذهنی‌ام نزدیک است. خانم غفاری، نویسنده سریال یادآوری است و مضامین فیلمنامه این سریال به دنیای ذهنی من خیلی نزدیک بود.

من در طول این ده سال ده تله‌فیلم ساختم. مردم فیلم‌های تنهایی و قصه و واقعیت را خیلی پسندیدند. من در میان کارهایم ژرفا، از شنبه تا پنجشنبه و پیدا و پنهان را خیلی بیشتر دوست دارم، چون در فضاهایی ضد قصه اتفاق می‌افتد و اتفاقی اگر هست، در درون آدم‌هاست نه در بیرون.

لحظاتی در زندگی است که انگار از پنجره‌ای تازه می‌شود به همه چیز دوباره نگاه کرد، من این لحظات را دوست دارم. دغدغه‌ام این است که درباره جزئیات زندگی کاری بسازم؛ آن لحظه‌ای از زندگی که خلاصه همه‌اش هست و متوجه آن نمی‌شویم، مگر بعد از گذشت سال‌ها که افسوسش را می‌خوریم! من دوست دارم این لحظات را کشف کنم. برخلاف این‌که بعضی مدیران معتقدند مردم فقط طنز را دوست دارند، اما من معتقدم این‌طور نیست و طنز همه چیز تلویزیون نباید باشد. مردم آثار جدی را دوست دارند و بیشتر هم به آن بها می‌دهند. وقتی کار جدی پخش می‌شود، مخاطب را دعوت به اندیشیدن می‌کنیم و از او خواهش می‌کنیم بیننده اثر باشد.

شما موافق نیستید سریال‌های طنز تلویزیونی در جذب مخاطب موفق‌تر است؟

من می‌گویم نباید همه دغدغه ما این باشد که کار طنز بسازیم و از کارهای جدی غافل شویم. مردم نیاز به طنز دارند، اما باید تلویزیون به همه خوراک بدهد. من هیچ وقت کار طنز نساختم. دو سال پیش قصه‌ها و واقعیت در یک سال ۲۲ بار پخش شد و هر بار هم بیننده داشت و طنز هم نبود. طنز رایج در تلویزیون یکبار مصرف و شبانه است و بندرت ماندگار می‌شود. تجربه شخصی من می‌گوید کار جدی و مفاهیم جدی یعنی احترام بیشتر به مخاطب و دعوت او به همفکری و اندیشیدن که اتفاقا مخاطب استقبال بیشتری از آن می‌کند. مردم ما فهیم هستند و کار اصل را از بدل تشخیص می‌دهند. من مسئول کارهای خودم هستم و قضاوتی برای کارهای دیگران نمی‌کنم. من بچه تلویزیون هستم و این رسانه را دوست دارم، چون به من فضای کار می‌دهد و برای این مساله همیشه ممنون تلویزیون هستم. معتقدم ما باید مردم را راضی نگه داریم. تجربه شخصی‌ام این است که مخاطب ایرانی، کار جدی را دوست دارد و قدر می‌داند، اما الان مشکل سریال‌سازی طنز یا جدی بودن نیست. بنیادی‌ترین مشکلی که در سال‌های اخیر بیشتر هم شده دو چیز است؛ اول لاغری مفرط قصه‌ها و دوم زمان مرده سریال‌ها، یک قسمت سریال در یک جمله خلاصه می‌شود و بیننده اگر ده دقیقه از آن را هم نبیند، چیزی از دست نمی‌‌دهد! به نظرم چه در کارهای طنز و چه جدی این دو مساله باعث ریزش مخاطب شده است و ای کاش دغدغه مدیران رفع این اشکالات باشد.

شما اشاره به فیلمنامه یادآوری کردید که همسرتان، خانم غفاری آن را نوشته است. با توجه به این‌که ما شما را به عنوان کارگردان و فیلمنامه‌نویس می‌شناسیم، تا چه میزان به عنوان فیلمنامه‌نویس روی قصه این سریال کار کردید و به همسرتان ایده دادید؟

سریال یادآوری، اولین کار خانم غفاری نیست. از کارهای او فیلمنامه‌های برگی بر شاخه و گور به گور و تلواسه ساخته و پخش شده، رویا فیلمنامه اولین شب آرامش را نوشت، اما تهیه‌کننده و نویسنده دیگری این کار را به نام خودشان زدند و تا امروز هم کاری به آن وزن در کارنامه‌شان ندارند.

بعد از این اتفاق، ضربه روحی بدی به همسرم وارد شد، چون همه زحماتش به باد رفته بود، به همین دلیل چند سال کار نکرد. رویا غفاری، نویسنده خوبی است، اما من نمی‌توانم از او تعریف کنم، چون همسرش هستم! طراح داستان فیلم‌های یک داستان کوتاه و چند داستان دیگر و پس از پایان هم او بود که من فیلمنامه‌اش را نوشتم.

وقتی همسرم فیلمنامه یادآوری را می‌نوشت از من خواست فیلمنامه را بخوانم، اما من به او گفتم که نمی‌خوانم، حتی او قهر کرد و ناراحت شد، اما من به او گفتم روزی این شائبه پیش می‌آید که من فیلمنامه را نوشتم یا نویسنده کارهای قبلی من همسرم بوده. به او گفتم حداقل بین خودمان وجدانمان پاک باشد که من کمکی به شما نکردم. بعد از نوشته شدن ۳۰ قسمت فیلمنامه را خواندم. تمام طرح داستان، تمام اجزا، سکانس و شخصیت‌ها و شروع و پایانشان متعلق به غفاری است.

واقعا دلم نمی‌خواست شائبه‌ای وجود داشته باشد، ولی وقتی فیلمنامه یادآوری تمام شد و آن را خواندم، در چندین قسمت غافلگیر شدم. بارها برای خودم این مشکل پیش آمده فیلمنامه را برای کار به کارگردان دیگری دادم، اما بعد پشیمان شدم، چون فیلمنامه‌هایم را خراب کردند. به همین دلیل من به فیلمنامه‌ای که قبولش کردم، وفادار ماندم. حتی اگر در داخل سکانس‌ها می‌خواستیم چیزی اضافه یا کم کنیم، از خانم غفاری می‌خواستم خودش انجام دهد.

یعنی اگر فیلمنامه یادآوری متعلق به همسرتان نبود و نویسنده فرد دیگری هم بود، همین کار را می‌کردید؟

بله، حتما از خود نویسنده می‌خواستم تغییرات را انجام بدهد، چون همیشه با فیلمنامه‌های من برخورد بدی شده و آزار دیدم. واقعا نویسنده، موجود عجیب و غریبی است. وقتی او فیلمنامه را تحویل می‌دهد، نامحرم کار خودش می‌شود. جالب است سر صحنه کارگردان و بازیگران، فیلمنامه را تغییر می‌دهند. بیشتر اوقات بازیگر نظر خودش را به کار تحمیل می‌کند.

در هر قسمت از سریال یادآوری همزمان چند خانواده را می‌بینیم مثل خانواده علی، مرادی، مهندس، دو دختر تنها، تیمور و… با توجه به تیتراژ سریال مشخص است به مرور شخصیت‌های دیگر هم اضافه می‌شوند، چرا ساختار اپیزودیک را انتخاب نکردید و داستان همه شخصیت‌ها را به شکل موازی جلو بردید؟

این انتخاب نویسنده است که ما داستان واحدی داشته باشیم.

آیا نخ تسبیحی وجود دارد که همه این شخصیت‌ها را به یکدیگر پیوند بدهد؟

بله، ولی اکنون نمی‌توانم در این باره توضیح بدهم، چون داستان لو می‌رود، ولی به شما قول می‌دهم هرچه داستان سریال جلوتر برود، شما بیشتر غافلگیر می‌شوید. این سریال معضل لاغری و زمان مرده نداشته و قصه‌هایش هم طراوت و تازگی دارد. هر کدام از این خانواده‌ها به تنهایی می‌توانستند موضوع یک سریال باشند.

ولی اگر بیننده یک قسمت از سریال را نبیند، فقط یک اتفاق را از دست نمی‌دهد؛ بلکه چند قصه را از دست می‌دهد. نگران این مساله نیستید؟

این بزرگ‌ترین ریسک ماست که دغدغه من هم است که اگر بیننده یک قسمت را نبیند، چند اتفاق را از دست می‌دهد. ما برای این سریال به بیننده وفادار نیاز داریم.

در سینما، مخاطب یک فیلم را برای تماشا انتخاب می‌کند، برای دیدن آن بلیت می‌خرد؛ به همین دلیل هنگام تماشای فیلم تمرکز می‌کند، ولی خاصیت تلویزیون این است که مخاطب ضمن پخش یک سریال می‌تواند به کارهای دیگرش هم برسد. در چنین شرایطی آیا ساختار سریال یادآوری می‌تواند مخاطب را پای تلویزیون نگه دارد؟

ما این ریسک را کردیم. امیدوارم بیننده وفاداری داشته باشیم تا با صبر و حوصله این سریال را پیگیری کند.

این سریال از طریق گیرنده‌های دیجیتال قابل دریافت است، با این حال فکر می‌کنید مخاطب داخلی زیادی داشته باشد که آن را پیگیری کند؟

وقتی اولین آنونس این سریال پخش شد، خیلی دیده شد و این نشان می‌دهد مخاطب داریم؛ البته نمی‌دانم اگر از شبکه سراسری پخش می‌شد، بهتر بود یا نه؟ ما روی عادت سریال‌بینی مخاطبان ایرانی حساب کرده‌ایم. معتقدم کار خوب دیده می‌شود، نگران نیستم.

آیا یادآوری از شبکه‌های داخلی هم پخش خواهد شد؟

فعلا که چنین قراری نیست. ما خیلی زود مخاطب را به دست آوردیم. با وجود این‌که قسمت اول سریال خیلی تلخ و همراه با غصه و اندوه بود، اما توانست مخاطب را جذب کند. خیلی آگاهانه این صحنه‌ها را در قسمت اول گذاشتیم.

اشاره به قسمت اول سریال یادآوری کردید که با صدای علی شروع می‌شود که در سردخانه فریاد می‌زند که من زنده هستم، کمکم کنید. بعد از این صحنه و شنیدن مونولوگ‌هایی، فلاش‌بک داریم و قصه علی را می‌بینیم. به نظرتان بهتر نبود این صحنه را در ابتدا نمی‌گذاشتید تا قصه با تعلیق بیشتری همراه شود، چون می‌داند علی بعد از اعدام در سردخانه زنده می‌شود؟

علی این کابوس را در زندان هم می‌بیند. برخلاف شما، معتقدم مردم را غافلگیر کردیم. تعلیق این سریال خیلی زیاد است و به مرور با شخصیت‌های عجیب و غریبی روبه‌رو می‌شوید.

مسعود رایگان از قسمت ۲۵ وارد می‌شود. فرهاد قائمیان بازی درخشانی دارد که جلب نظر خواهد کرد، امیر آقایی را تا حالا اینجور ندیدید. وحید جلیلوند، سیدمهرداد ضیایی، مهران احمدی، بازیگران جوان‌تر؛ روزبه حصاری، متین ستوده، سام کبودوند و پردیس احمدیه خوش درخشیده‌اند. خوشبختانه نتیجه خوبی گرفتیم. معتقدم کارگردانی علاوه بر جسارت و سماجت، توان فیزیکی هم می‌خواهد. ما پانزدهم آبان این سریال را کلید زدیم تا به الان نزدیک به ۱۴ ماه مشغول هستم و هنوز هم خسته نشدم، چون کار خوبی در دست دارم.

درباره انتخاب بازیگران البته انتقادهایی هم هست، مثلا بعضی‌ها می‌گویند برای شخصیت تیمور (امیر آقایی) دیالوگ‌های خوب و جانداری نوشته شده است، اما بازی خوبی از آقایی شاهد نیستیم. بهتر نبود بازیگر دیگری به جای او انتخاب می‌شد؟

تمام بازیگران در همه جای جهان وقتی کارگردان کات می‌دهد، در ابتدا به کارگردان نگاه می‌کند که آیا بازی‌شان خوب بوده یا نه، که اگر کارگردان راضی نباشد دوباره کارشان را تکرار کنند، مسئولیت همه چیز به‌عهده کارگردان است و نه بازیگر، اگر به نظر شما بازی امیر آقایی خوب درنیامده است، من مقصر هستم و نه امیر، اما من با این انتقاد موافق نیستم.

اتفاقا او خیلی وقت و انرژی گذاشت. حدود هشت کیلو وزن کم کرد. واقعا غذا نمی‌خورد و سر صحنه با تمام وجود بازی می‌کرد و تمام لحظاتی را که من از او خواستم، به بهترین شکل اجرا کرد. معتقدم امیر آقایی یک شخصیت منفی درخشان در سریال یادآوری است. هرچه قصه جلوتر برود، بیشتر متوجه بازی خوب می‌شوید. من از بازی او خیلی راضی هستم. او با تمام وجود این نقش را بازی کرد؛ البته به نظرها هم احترام می‌گذارم، اما تیمور خیلی شبیه بقیه شخصیت‌های منفی سایر کارها نیست. صبر کنید بیشتر با جنس تیمور و بازی درخشان امیر آقایی همراه خواهید شد.

برخی فیلمنامه‌نویسان هنگام نوشتن به برخی بازیگران فکر می‌کنند و براساس آن شخصیت‌پردازی می‌کنند. آیا این اتفاق زمان نوشتن فیلمنامه یادآوری هم افتاد؟ آیا نظر خانم غفاری را در انتخاب بازیگران جویا شدید؟

ما با یکدیگر همفکری داشتیم، اما باید به نکته‌ای اشاره کنم و این‌که من برحسب عادت دوست دارم با بازیگران حرفه‌ای کار کنم، حتی برای نقش‌های کوچک هم از بازیگر حرفه‌ای استفاده می‌کنم. این اتفاق هم در سریال یادآوری افتاد و من هم برای کوتاه‌ترین نقش‌ها از بهترین‌ها استفاده کردم. از سوی دیگر سریال یادآوری قرار بود بیننده خارج از ایران داشته باشد. گرچه آنها ممکن است خیلی شناخت درباره بازیگران ما نداشته باشند، اما این دلیل باعث نشد ما بهترین‌ها را انتخاب نکنیم. من می‌خواستم بهترین‌ها را برای یادآوری انتخاب کنم تا بینندگان شاهد بازی‌های درخشان باشند. با بعضی از بازیگران کار کرده بودم و برخی دیگر اولین تجربه بود، مثل قاسم زارع که با وجود این‌که نقشش کوتاه است، ولی بازی خوبی ارائه می‌دهد. ضمن این‌که تا به حال تماشاگر قاسم زارع را با چنین گریم عجیب و غریب و در چنین نقشی ندیده است. در مجموع سعی کردم بهترین بازیگران را انتخاب کنم.

جمع کردن این همه بازیگر حرفه‌ای نه‌تنها کار راحتی نیست، بلکه به دلیل تجربه و سابقه‌ای که دارند، گاهی کار را مشکل‌تر هم می‌کند، چون هر کدام از آنها مدعی هستند و حتی برای قرار گرفتن نامشان در تیتراژ هم حساسیت دارند. به نظرم کار با بازیگران حرفه‌ای هم گاهی مشکلات خاص خود را دارد؟

ما فیلمنامه خیلی خوبی در اختیار داشتیم. صحنه و لوکیشن‌ها هم خوب بود، بنابراین باید بازیگران خوبی هم انتخاب می‌شد. مجموع این بازیگران وزن زیادی به کار می‌داد. حضور این همه بازیگر حرفه‌ای باعث مشکلی در پشت صحنه نشد. هرکس سر جای خودش بود. بعضی مواقع می‌گفتند نقش‌شان کم است و من هم می‌گفتم نقش کوتاه اما تاثیرگذار است. درواقع به آنها اطمینان می‌دادم نقش‌شان دیده می‌شود. انتخاب بازیگران حرفه‌ای نه‌تنها هزینه زیادی دربرداشت؛ بلکه هماهنگی آنها هم سخت بود، اما فکر می‌کنم به زحمتش می‌ارزد. هر بازیگری یک عده مخاطب دارد و می‌دانستم قصه خوب با بازیگران حرفه‌ای به نتایج بهتری منتهی می‌شود. ممکن است شما بهترین صحنه، لباس و قصه را داشته باشید، اما بازیگر نداشته باشید، فایده‌ای ندارد. بازیگران ویترین یک کار هستند. بازیگر مثل خون است. بدن بدون خون نمی‌تواند کارش را انجام دهد. با انتخاب هر بازیگر، یک خون تازه به کار تزریق کردیم.

آیا به دوبله عربی سریال هم نظارت دارید؟

نه، چون دوبله در ایران انجام نمی‌شود و در بیروت دوبله می‌شود.

از ویژگی‌ کارهای شما، دیالوگ‌نویسی خوب برای شخصیت‌هاست. آیا دوبله به کار ضربه نمی‌زند؟

گرچه به دوبله عربی این سریال نظارت ندارم، اما یک تجربه خوب از دوبله کارهایم به زبان دیگر دارم. فیلم تنهایی در دهلی به نمایش درآمد. من همان زمان فکر می‌کردم چگونه مفاهیم فیلم که درباره آماده کردن یک نفر برای مرگ است با زیرنویس به مخاطبان خارجی تفهیم می‌شود، اما بعد از نیم ساعت دیدم یک ژاپنی گریه می‌کند و بعد یک آلمانی گریه کرد.

همان زمان متوجه شدم با زیرنویس و دوبله هم مفاهیم تا حدودی منتقل می‌شود. امیدوارم این اتفاق هم برای سریال یادآوری بیفتد؛ البته این مساله را هم در نظر بگیرید وقتی یک کتاب یا شعر هم ترجمه می‌شود، با نسخه اصلی فرق دارد. بنابراین نمی‌توان خیلی خرده گرفت. در مجموع امیدوارم مخاطب خارج از ایران هم از دیدن این سریال لذت ببرد.

از زمان پخش این سریال تاکنون بازتابی از مخاطبان خارج از ایران داشتید؟

بله، تا به حال بازتاب خوبی داشتیم، بویژه گویندگان عرب‌زبان که این سریال را در بیروت دوبله می‌کنند، استقبال کردند و خواستار بقیه قسمت‌های آن برای دوبله هستند.

شما تا به حال در آثاری که ساختید از خواننده استفاده نکرده بودید، اما این اتفاق در سریال یادآوری افتاده و رضا یزدانی، ترانه این سریال را می‌خواند. چطور شد از صدای او برای ترانه تیتراژ استفاده کردید؟

همان‌طور که شما اشاره کردید، من مخالف خواندن ترانه بودم و هیچ وقت هم در کارهایم استفاده نکرده‌ام، اما همیشه رضا یزدانی را به عنوان یک خواننده خوب در نظر داشتم.

به نظرم یزدانی یکی از خوانندگان خوب است. او به زیبایی ترانه‌ای که آقای صدیقی سروده بود، اجرا کرد و خوشبختانه از ترانه سریال هم بشدت استقبال شد.

قاسم‌زاده از دیروز تا امروز

حجت قاسم‌زاده‌اصل، سال ۱۳۴۶ در اردبیل متولد شد. یکی از تفریحات قاسم‌زاده در دوران نوجوانی، رفتن به سینما بود. او عاشق فیلم دیدن بود. از آنجا که در شهر اردبیل هر ساعت که تماشاچی به سینما می‌رفت، او را به داخل سالن راه می‌دادند، به همین دلیل قاسم‌زاده ترجیح می‌داد از اواسط فیلم وارد سالن شود تا بتواند با دیدن اواسط و اواخر فیلم، قصه را حدس بزند و بعد از تمام شدن فیلم در سالن می‌نشست و دوباره فیلم را از ابتدا تماشا کرد.

قاسم‌زاده با این شیطنت دوران نوجوانی، آرام‌آرام به نوشتن علاقه‌مند شد و از همان پانزده سالگی نگارش داستان کوتاه را آغاز کرد؛ البته او داستان‌هایش را به جایی برای چاپ نمی‌داد و بیشتر دوست داشت برای دلش بنویسد تا این‌که بعد از گرفتن دیپلم راهی دانشگاه شد و از هجده، نوزده سالگی داستان‌هایش را برای چاپ به جایی در اختیار نشریات قرار می‌داد. او در چهارمین دوره مسابقات نمایشنامه‌نویسی دانشجویی توانست رتبه اول را به دست آورد.

او در این سال‌ها دست از نوشتن برنداشت تا این‌که فیلمنامه سریال تاریخی ثقه‌الاسلام را برای معاونت برون‌مرزی نوشت و آن را کارگردانی کرد. از دیگر کارهای این کارگردان در مقام نویسنده و کارگردان می‌توان به سریال نمایشی تعزیه جاودانه سوگ، آخرین روزهای شادبودن، تردستی، ۱۰۱ راه برای ذله کردن پدر و مادرها، از شنبه تا پنجشنبه، تنهایی، کسوف، پس از پایان، ژرفا، قصه‌ها و واقعیت، تباهی، یک داستان کوتاه و چند داستان دیگر و پیدا و پنهان اشاره کرد.

او فیلمنامه‌های زیادی هم نوشته و برای ساخت در اختیار کارگردانان دیگر قرار داده، اما از این اتفاق پشیمان است. قاسم‌زاده معتقد است؛ کارگردانان معمولا فیلمنامه را تغییر می‌دهند که با دنیای ذهنی نویسنده فاصله زیادی دارد. قاسم‌زاده معتقد است؛ نویسنده تا زمانی که فیلمنامه‌اش را تحویل نداده، همه با او خوب هستند، اما به محض تحویل فیلمنامه، دیگر نویسنده موجود غریبه‌ و نامحرم می‌شود و حتی او را به سر صحنه هم راه نمی‌دهند.

قاسم‌زاده در سال‌های اخیر بیشتر روی موضوع مرگ و زندگی در کارهایش تمرکز کرده و دراین‌باره تله‌فیلم‌هایی ساخته که با استقبال بینندگان روبه‌رو شد.

او در آخرین اثرش که سریال تلویزیونی یادآوری است نیز به مضامین انسانی توجه کرده و موضوع قصاص و بخشش را مطرح کرده است. او با ساخت این اثر قصد دارد تلنگری به خانواده‌هایی بزند که خواستار قصاص هستند و این‌که می‌توانند دراین‌باره کمی تحمل کنند و با تفکر بیشتر تصمیم بگیرند و این را بدانند که خداوند کسانی را بیشتر دوست ‌دارد که اهل بخشش بیشتر هستند.

فاطمه عودباشی / گروه رادیو و تلویزیون

مشاهده بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

دکمه بازگشت به بالا