مصاحبه با لاله اسکندری بازیگر سریال اولین انتخاب
مصاحبه با لاله اسکندری بازیگر سریال اولین انتخاب
لاله اسکندری را همه تماشاگران تلویزیون میشناسند، اما شاید این روزها برای تهرانیها شناخته شدهتر باشد. او علاوه بر اینکه بازیگر است و این شبها با سریال «اولین انتخاب» که از شبکه تهران پخش میشود، مهمان خانههای مردم تهران است، به واسطه فعالیت در حرفه هنرهای تجسمی، آثاری بر در و دیوار شهر به یادگار گذاشته که اگر نامش را از پای اثر پاک نکرده باشند، پیدا کردنشان سخت نیست. لاله اسکندری طراحی میکند، نقاشی میکشد، عکاسی میکند و در هنر موزائیک به صورت حرفهای فعال است.
او در هفت سریال تلویزیونی بازی کرده، اما گویا همین تعداد کافی است تا به یکی از بازیگران مطرح تلویزیون تبدیل شود. لاله اسکندری در سینما هم فعالیت کرده ، اما شهرتش را بیش از هر چیز مدیون تلویزیون و سریالهای تلویزیونی است و بیش از همه سریال «خاک سرخ». او اولینبار با سریال خاک سرخ به کارگردانی ابراهیم حاتمیکیا در تلویزیون ظاهر شد و پیش از آن نیز در فیلمهای سینمایی « متولد ماه مهر» به کارگردانی احمدرضا درویش و « شراره» به کارگردانی سیامک شایقی بازی کرده بود. حضور در خاک سرخ برای لاله اسکندری، یک شروع متفاوت بود؛ اول اینکه برای این بازیگر به یک سکوی پرتاب عالی بدل شد و دوم اینکه زمینه را برای حضورش در تعداد زیادی سریال مرتبط با دفاع مقدس فراهم کرد.
سریالهای در چشم باد، رقص پرواز، همچون سرو، مادر و دولت مخفی که هنوز به اتمام نرسیده از جمله آثار مرتبط با دفاع مقدس به شمار میرود که اسکندری در همه آنها حضور داشته است.ادامه فعالیت حرفهای این بازیگر در تلویزیون هم اکنون به سریال اولین انتخاب رسیده است. اسکندری برای اولین بار در یک نقش کمدی ظاهر شده و پا در عرصهای گذاشته که با توجه به قضاوت مخاطب میتواند مسیر حرفهای او را تغییر بدهد.
بعد از بازی در هفت سریال آیا بازهم معتقدید سریال «خاک سرخ» متفاوتترین اثری است که در آن بازی کردهاید؟
بازی در سریال خاک سرخ فصل تازهای برای پرونده کاری من بود. این سریال باعث شد یکشبه ره صد ساله را طی کنم. شاید اگر قرار بود جایگاه امروزم را بدون سریال خاک سرخ به دست بیاورم باید چند سال در این حوزه فعالیت میکردم، اما با این سریال در کمتر از یک سال این اتفاق افتاد. من تیر ۷۸ در فیلم متولد ماه مهر بازی کردم و در کمتر از یک سال یعنی اردیبهشت ۷۹ برای نقش لیلا در خاک سرخ انتخاب شدم. به نظرم فرصت بسیار خوبی بود و از اینکه آقای حاتمیکیا و آقای منوچهر محمدی به من اعتماد کردند خیلی خوشحالم.
اما خاک سرخ فقط از این بابت برای من اهمیت ندارد؛ این سریال مرا با مقوله دفاع مقدس و زنهایی آشنا کرد که در آن سالها درگیر جنگ شدند، ایستادگی و حمایت کردند و حتی خودشان وارد میدان نبرد شدند.
به همین دلیل باز هم در سریالهای دفاع مقدس بازی کردید یا فقط سریالهایی با این موضوع به شما پیشنهاد میشد؟
پیشنهادهای متعددی داشتم،اما احساس میکردم زنهایی که در دفاع مقدس حضور فعالی داشتهاند کمتر دیده شدهاند. بعد از آن، کارهایی را که به من پیشنهاد میشد و مربوط به این حوزه بود پذیرفتم. مثلا در سریال «رقص پرواز» به کارگردانی آقای احمد مرادپور بازی کردم که به نظرم یکی از کارهای شاخص تلویزیون درباره دفاع مقدس است. فیلمنامه جذاب آقای طالبزاده باعث شد احساس کنم نقش ملیحه در این سریال به نوعی ادامه نقش لیلای خاک سرخ است. وقتی بازی در سریال «همچون سرو» به من پیشنهاد شد هم خیلی استقبال کردم چون من همیشه کارهای آقای بیرنگ را دوست داشتم. از زمانی که خانه سبز را میدیدم دلم میخواست فرصتی پیش آید که با ایشان کار کنم، اما وقتی وارد عرصه بازیگری شدم ایشان مدتی سریال نساختند و وقتی مرا دعوت به همکاری کرد، خوشحال شدم.
سریال همچون سرو، در مقایسه با آثار دیگری که در این حوزه ساخته میشد بسیار متفاوت بود، اما متاسفانه این سریال دچار سوءبرداشتهایی شد و به انتها نرسید. البته بعد از آن همین سریال با کمی تفاوت در اثر دیگری به نام « مادر» ادامه پیدا کرد. معتقدم اگر همچون سرو و مادر به صورت مستمر پخش میشدند خیلی موثرتر بود تا اینکه دو پاره و با فاصلهای بیش از دو سال از هم به نمایش درآمدند. این اتفاق باعث شد مخاطب از دست برود. چیز زیادی از شخصیتهایی که دو سال و نیم پیش معرفی شدند، در ذهن نمیماند و باعث میشود مخاطب گیج شود. به همین دلیل مادر به آن اندازه که باید دیده نشد. همچون سرو در ۱۳ قسمت به صورت اپیزودیک پخش شد و بعد از ورود خانم خیراندیش به صورت سریالی ادامه پیدا کرد. پخش این دو مجموعه در کنار هم میتوانست به نتایج خوبی منجر شود. در این سریال سکانسهایی داشتیم که برای آنها زحمت بسیاری کشیده شد و انرژی زیادی از ما گرفت. من آنها را بسیار دوست داشتم و از نتیجه کارمان خیلی خوشنود شدم، اما اختلاف سلیقه باعث شد زحمات گروهی که یک دوره طولانی کار کرده بودند، ندیده گرفته شود. حتما شما هم میدانید که پخش یک مجموعه تلویزیونی خیلی مهمتر از ساخت آن است؛ این که چقدر درباره آن تبلیغ شود، چطور به نمایش درآید و… واقعیت این است که سریالهای همچون سرو و مادر حرفهای خیلی قشنگی داشتند و حتی در ابتدای هر قسمت تاکید میشد این آدمها و این فضا حقیقی است. در این سریال، به حقیقتی که باعث شد خیلیها برای دفاع از میهنشان بروند، پرداخته شد. در پایان سریال قلعه منفجر شد و تمام شخصیتهایی که در این سریال دیده بودیم به شهادت رسیدند و نشانی از آنها باقی نماند. همه اینها یعنی این سریال در فضایی متفاوت داستانش را بازگو کرد.
علاقه به فضای فانتزی و حضور در سریال همچون سرو باعث شد بازی در سریال اولین انتخاب را هم بپذیرید؟
سالها بود که دوست داشتم در یک اثر کمدی و کمی دور از گونههای جدی بازی کنم. البته همکاری کوتاهی در فیلم طنز « راننده تاکسی» با آقای صباغزاده در سینما داشتم ولی در تلویزیون این اتفاق نیفتاده بود و دوستم داشتم خطر کنم و در تلویزیون که میلیونها نفر مخاطب دارد در عرصه طنز فعالیت کنم.
قبل از اولین انتخاب پیشنهادی برای بازی درسریال طنز نداشتید؟
سالها پیش برای بازی در مجموعههای آقای مدیری مثل « نقطهچین» و «پاورچین» پیشنهادهایی داشتم، اما جرات نکردم وارد این عرصه شوم چون در سریالهایی مثل خاک سرخ و مشق عشق بازی کرده بودم، ترسیدم بعد از آن نقشهای بسیار جدی نتوانم در آثار طنز بازی کنم یا مخاطب مرا در یک سریال طنز نپذیرد، اما همیشه این میل در من وجود داشت و مترصد فرصت مناسبی بودم تا در یک اثر طنز بازی کنم. وقتی آقای صباغزاده به من نقش سوسن در سریال اولین انتخاب را پیشنهاد داد خیلی خوشحال شدم. برایم این مهم بود که بالاخره جرات کردم و یک نقش طنز را پذیرفتم و آقای صباغزاده و آقای ردایی هم به من اعتماد کردند، چون سپردن یک نقش طنز به بازیگری که با نقشهای جدی شناختهشده کار پر خطری است، اما این اتفاق برای من و به نوعی هم برای آقای مظفری افتاد. به جز ما دو نفر بقیه بازیگران کم و بیش تجربه بازی در فیلم و سریالهای طنز را داشتند و خوشبختانه براساس دیدهها و شنیدههای من، مخاطب هر دوی ما را در این نقش پذیرفته است.
تا اینجا از اهمیت گونه (ژانر) در انتخاب نقشها صحبت کردید. آیا نقش و شخصیت هم برایتان مهم است؟ یک نقش باید چه ویژگیهایی داشته باشد که آن را بپذیرید؟
بیشتر نقشهایی که در آثار جدی بازی کردهام ویژگیهای مشترک دارند مثل ایستادگی، صبر، مقاومت، پایداری و نوعدوستی که این روزها کمرنگ شده و ما کمتر شاهدشان هستیم. بنابراین از هر فرصتی که برای برجستهکردن این صفات انسانی در اختیارم قرار بگیرد، استقبال میکنم. همین صفات انسانی باعث شده کشورمان هشت سال در مقابل دشمن مقاومت کند. متاسفانه بچههای دهه ۶۰ به بعد و حتی گاهی همسن و سالهای من هم تصور درست و دقیقی از دفاع مقدس ندارند. بازخوانی آن لحظهها و روزها، تلنگری به نسل جوان است. همواره تلاش کردهام در نقشهایم صفات ارزشمند انسانی را برجستهتر نشان دهم و روی این صفات تاکید کنم مثلا لیلا در خاک سرخ دختر جوان و خامی است که ناخواسته وارد جنگ میشود، اما در طول سریال با تجربههایی که به دست میآورد به پختگی و بلوغ فکری میرسد. بسیاری از زنانی که در جنگ حضور داشتهاند هم مانند لیلا بودهاند. آنها برنامهریزی نکرده بودند که به جنگ بروند و به قهرمان تبدیل شوند، اما همین صفات انسانی در وجودشان باعث شد به پختگی برسند و دست به کارهای قهرمانانه بزنند. ملیحه در سریال رقص پرواز هم ناخواسته وارد جنگ میشود، اما با دیدن شرایط در شهر اهواز تصمیم میگیرد به مجروحان کمک کند. فرشته در سریال همچون سرو نمونهای از زنانی بود که آگاهانه وارد میدان جنگ شده بود و میدانست چه میخواهد و قرار است چه بکند.
در سریالهای دیگر مثل مشق عشق هم نقش زنی را بازی کردم که در مقابل مسائل زندگی صبوری میکند یا در سریال «در چشم باد» که به نوعی سریال دفاع مقدسی محسوب میشود، نقش زنی را بازی کردم که شوهرش را در جنگ جهانی دوم از دست داده و به نوعی درگیر تبعات جنگ است اما تلاش توام با صبوری در پیش میگیرد. صبوری الهه در مشق عشق، ایستادگی لیلا در خاک سرخ، پایداری ملیحه در رقص پرواز و… مهمترین دلیل من برای انتخاب این نقشها بود و حتی در فیلمهای سینمایی هم سعی کردهام شبیه این نقشها را بازی کنم. مثلا در فیلمی با آقای فروتن بازی کردم که به مناسبت سالگرد زلزله بم از تلویزیون پخش شد. در این فیلم نقش یک امدادگر را بازی کردم و تلاشم این بود که کمک و همراهی زنان را در بحرانها نشان بدهم و اینکه چطور پا به پای مردها در حل مشکلات، نقشهای بزرگ ایفا میکنند. بازیگری برای من فرصتی بوده تا صفاتی را که به عنوان یک زن به آنها اعتقاد دارم به نمایش بگذارم. زنان جامعه ما همیشه توانمند و مقاوم بودهاند. زنان زیادی در سطوح مختلف علمی، فرهنگی، سیاسی و اجتماعی مشغول به کار هستند و به فعالیتهای خود ادامه میدهند، در حالی که خیلی وقتها حضورشان دیده نمیشود و مورد تبعیض واقع میشوند. تا امروز چه به عنوان بازیگر و چه در زندگی شخصیام تلاش کردهام توانمندی زنان را نشان بدهم. مثلا کارهایی که من برای شهرداری انجام میدهم از نظر خیلیها، سخت و مردانه است اما این کارها را انجام دادم تا بگویم این تبعیضها پایه و اساس ندارد. مثلا من نقش پلیس را در فیلم «خشاب خالی» به کارگردانی آقای آب پرور بازی کردهام که از روی یک پرونده واقعی ساخته شده بود و زندگی زنی را نشان میداد که همسرش را از دست داد و به تنهایی توانست یک باند قاچاق را کشف کند. البته من هم مثل هر بازیگری دوست دارم نقشهای متنوع بازی کنم. در آثار جدی به برخی صفات مهمتر پرداختهام، اما بازی در آثار طنز را هم دوست دارم.
پس تمایل به نقشهای متنوع باعث شد نقش سوسن را بازی کنید. چون سوسن در مقایسه با بقیه نقشهایی که تا به حال ایفا کردهاید، چندان وسوسهبرانگیز نیست.
در صحبتهای اولیه با آقای صباغزاده و آقای نعمتی به تعریفی که از نقش رسیدم این بود سوسن دختری است که تمایل چندانی به ازدواج ندارد و به همین دلیل وقتی صحبت ازدواج با پسرعمهاش پیش میآید با مادرش تصمیم میگیرد مسعود را به عنوان خواستگار بپذیرد تا بتواند پسرعمه را از این میدان به در کند، اما مسیر اتفاقات به سمتی پیش میرود که سوسن به مسعود علاقهمند میشود. برای من این مهم بود که تغییر نگاه سوسن به ازدواج طوری رخ بدهد که باورپذیر باشد و مخاطب قبول کند سوسن تغییر موضع داده است. من همیشه در نقشهای جدی بازی کرده بودم، اما جنس اولین انتخاب با کارهای دیگرم تفاوت داشت و همین برایم جذاب بود.
با توجه به اینکه فیلمنامه به صورت کامل از ابتدای کار در اختیارتان نبود، چطور برای این مساله برنامهریزی کردید؟
ابتدا طرح فیلمنامه را در اختیار داشتیم، البته چهار قسمت اول آن را و براساس توضیحات آقای صباغزاده و آقای نعمتی کارم را شروع کردم و قرار بود سریال برای ماه مبارک رمضان آماده شود، اما سریال به پخش در این ماه نرسید و هشت قسمت به آن اضافه شد و این اتفاق کار همه را سخت کرد هم کار نویسنده را که باید داستان را در قسمتهای بیشتری گسترش میداد و هم کار کارگردان و بازیگران را. برای من بهعنوان بازیگر این مشکل ایجاد شد که نتوانم براحتی تغییر تدریجی نگاه سوسن به ازدواج و جریان علاقه او به مسعود را بخوبی در قسمتهای مختلف سریال توزیع کنم.
مساله مهمی که درباره سوسن وجود دارد این است که بجز بیمیلی به ازدواج، ویژگی دیگری ندارد و تعریف روشنی از شخصیتش ارائه نمیشود! مخاطب نمیفهمد سوسن بدجنس است و از علاقه مسعود به خودش سوءاستفاده میکند یا سادهلوح است یا دلسوز یا…؟
تعریفی که از سوسن داشتیم این بود که چندان این ماجراها را جدی نمیگیرد. قرار است مسعود بیاید از او خواستگاری کند و برود، اما هر دفعه به دلیلی مسعود نمیرود و ماجراهای پیاپی را رقم میزند. درواقع مسعود زمانی از سوسن خواستگاری میکند که کامبیز آمده و آن همه خرابکاری را به بار آورده است. سوسن بدجنس نیست. شاید گاهی شیطنتهایی داشته باشد، اما اصلا قرار نبوده شخصیت منفی باشد. چون اگر بخواهیم از این زاویه نگاه کنیم مادر سوسن بهعنوان طراح این نقشه، گزینه مناسبتری برای تبدیل شدن به یک نقش منفی است! اما نقش مادر سوسن ، شیرین و دوستداشتنی اجرا شده است.
بعد از حضور در سریالهای جدی با منطق حاکم بر این نوع آثار، بازی در سریال اولین انتخاب را پذیرفتید که یک اثر فانتزی است و منطق و نظام حاکم بر آن کاملا با کارهای دیگرتان تفاوت دارد. برایتان تحلیل رویدادهای این سریال و درک نقشی مانند سوسن سخت نبود؟
چرا. شاید دلیل نگرانیهایی که من داشتم و به آقای صباغزاده هم منتقل میکردم همین بود. در نهایت به کارگردان اعتماد کردم و در طول بازی وقتی با ابهامهایی از این نوع روبهرو میشدم با آقای صباغزاده مشورت میکردم. من این جنس از کار بازیگری را تجربه نکرده بودم و دیده بودم دوستان دیگری که در آثار طنز بازی میکنند خیلی وقتها بداههگویی میکنند یا طبق یک طرح اولیه دیالوگ میگویند، موقعیت را ایجاد میکنند و با دو یا سه دوربین ضبط میشود. اگر این سریال از نوع سریالهایی بود که من بازی کرده بودم به دلیل اشرافی که بر کارهای جدی دارم بیشتر میتوانستم اظهارنظر کنم، ولی چون این تجربه را نداشتم فقط سعی کردم به آقای صباغزاده که از کارگردانهای خوب و باسابقه کشورمان است و به دوستان دیگری که در این زمینه تجربه داشتهاند اعتماد کنم و با آنها همراه شوم. بهعنوان بازیگر کاری که من انجام دادم این بود که تلاش کردم نقش سوسن اغراقآمیز نباشد، ادا نداشته باشد و لحظات شیرینی برای مخاطب خلق کند. برای من این مهم بود که شخصیت بازی کنم و از تیپسازی بپرهیزم.
در طول پخش سریال بازتابهای مختلف دریافت کردم. بسیاری بازی مرا در این نقش دوست داشتند و برخی هم میگفتند که دوست داریم تو را در آثار جدی ببینیم، ولی من بهعنوان بازیگر دوست داشتم تجربهای متفاوت داشته باشم و پذیرفتم که این نقش را بازی کنم و باید این کار را میکردم. براساس بازخوردهایی که دریافت کردهام مردم این سریال را دوست دارند و آن را پیگیری میکنند. همیشه زیرنویسهای سریال را میخوانم و در جریان نظرات مردم هستم. در تلویزیون ما با مخاطب گستردهای روبهرو هستیم و برآوردن خواسته همه مخاطبان کار سختی است. خوشبختانه این فرصت را یافتم که خودم را در یک گونه متفاوت محک بزنم و ببینم چقدر موفق هستم. بعد از این سریال براساس نظرات مردم و پیشنهادهای بعدی میتوانم بفهمم در یک سریال طنز موفق هستم یا نه. ما بازیگرهای زیادی داریم که هم در آثار طنز موفق بودهاند و هم در آثار جدی مثل آقای پرستویی، خانم معتمدآریا، آقای شکیبایی یا دیگرانی که در هر دو عرصه فعال بودهاند. دوست دارم من هم جزو این بازیگران باشم.
اثری که در آن بازی میکنید و قابلیتهای نقش هم در نتیجه کار و نظر مخاطبان تاثیر دارد!
بله همینطور است. قابلیتهای نقش خیلی کمک میکند تا بازیگر بتواند خودش را نشان بدهد، اما مخاطب کلیت کار را میبیند. مثلا در سریال اولین انتخاب فضایی که در اختیارم گذاشته شده همین چیزی است که در اجرا میبینید؛ نه بیشتر و نه کمتر. چون ما براساس فیلمنامه پیش رفتیم و آقای صباغزاده هم تاکید داشتند به فیلمنامه وفادار باشیم.
البته خیلی چیزهای دیگر هم هست که در دیده شدن یک نقش و سریال تاثیر دارد. مجموعه عواملی مثل بازی کردن برای یک کارگردان حرفهای، فیلمنامه خوب، نقش خوب و خیلی چیزهای دیگر دست به دست هم میدهد تا یک بازیگر دیده شود. حتی زمان پخش یک سریال یا آثار دیگری که همزمان با یک سریال پخش میشود و استقبال مردم از یک سریال در روند حرفهای یک بازیگر سهم دارد.
دستاورد این نقش برای شما چه بوده و چه چیزی به کولهبار بازیگری شما اضافه کرده است؟
هر بازیگری دوست دارد در نقشهای متنوع ظاهر شود. من هم بعد از این نقش هم در آثار جدی بازی خواهم کرد و هم در کارهای طنز. البته حضورم در کارهای طنز به نظر مردم بستگی دارد و اینکه آنها چقدر با من در آثار طنز ارتباط برقرار کرده باشند. بازیگران زیادی هستند که هر دو عرصه را تجربه کردهاند و بعد از نقشهای جدی در آثار طنز ظاهر شدهاند یا بعد از مدتها بازی در حوزه طنز در آثار جدی هم خودشان را آزمایش میکنند مثل آقای عطاران که بعد از سالها کار در عرصه طنز حالا بهعنوان بازیگری شناخته میشود که هم در آثار طنز بازی میکند و هم جدی. امیدوارم برای من هم چنین اتفاقی بیفتد.
با توجه به اینکه همیشه برای کارهای سخت و مربوط به جنگ در لوکیشنهای دور از شهر بازی کرده بودید، اولین انتخاب تجربه خوبی بود؟
بله. برای من تجربه تازهای بود که در یک سریال آپارتمانی در داخل شهر بازی و با بازیگران خوبی مثل آقایان مظفری، عبدی، خداپناهی، یاری، خانمها لرستانی، امیرجلالی و دیگران بازی کنم. جا دارد که از تهیهکننده این سریال هم تشکر کنم. تلویزیون در یکی دو سال گذشته سالهای بدی را پشت سر گذاشت. تهیهکنندهها از ما میخواستند که شرایط را تحمل کنیم و صبور باشیم. خوشبختانه تهیهکننده این سریال هم تمام تلاشش را کرد تا گروه دچار هیچ مشکلی نشود و به صورت یکپارچه کار را به سرانجام رساند.
بازی در یک نقش طنز چطور بود؟ بهعنوان بازیگری که این عرصه را تجربه نکرده بودید با چه فرصتها و محدودیتهایی روبهرو شدید؟
معمولا در سریالهای طنز، آقایان محور اصلی ماجرا هستند و داستان را پیش میبرند. چون آقایان در دیالوگهای طنز دستشان بازتر است و حتی در موقعیتهای کمیک هم راحتتر میتوانند بازی کنند. بخشی از کار طنز بازی بدن است و در این مورد زنها خیلی محدود هستند. مثلا من باید در یک نما طوری زمین بخورم که مخاطب بخندد، اما در عین حال قواعد و عرف هم رعایت شود. بازیگر زن در یک اثر طنز هم برخی حرکات را نمیتواند انجام بدهد به همین دلیل نویسندگان، ترجیح میدهند مردان را محور آثارشان قرار بدهند تا فیلمنامهای که نوشتهاند امکان اجرا داشته باشد.
اگر باز هم به شما بازی در یک سریال طنز پیشنهاد شود میپذیرید؟
بستگی به نقش دارد. اگر نقشی باشد که به من فرصت بازی بدهد حتما خواهم پذیرفت. راستش را بخواهید ترجیح میدهم بازی در یک نقش طنز را در عرصه سینما هم تجربه کنم.
چرا؟
چون ماهیت سینما این فرصت را ایجاد میکند کمی آزادانهتر بازی کنم. ضمن اینکه در سینما یک داستان در ۹۰ دقیقه روایت میشود، اما در سریال بازیگر باید بتواند تا قسمتهای زیادی مخاطب را با خودش همراه کند. به نظر من شاید یک فیلم سینمایی فشردهتر باشد، اما به همان میزان اجرای آن هم راحتتر است و محدودیتهایش هم کمتر. ضمن اینکه در سینما میتوان با خیال راحت همه عرصهها را تجربه کرد، اما در تلویزیون بازیگر خیلی زود به یک عرصه محدود میشود. مثلا در سریال در چشم باد آقای شفیعیجم وقتی وارد صحنه میشد همه توقع طنز و کمدی داشتند. البته هستند بازیگرانی که اعتقادی به تنوع ندارند و وقتی در یک ژانر موفق میشوند، ترجیح میدهند در همان ژانر به کارشان ادامه بدهند. من از آن دسته بازیگرانی هستم که دوست دارم همه عرصهها را تجربه کنم ، اما اینکه در کدام موفق هستم، به نظر مخاطب بستگی دارد.
خواهران غریب
اگرچه بسیاری از ما لاله اسکندری را بهعنوان بازیگر میشناسیم، اما او در رشته گرافیک تحصیل کرده و در این زمینه فعالیت هم میکند. علاقه او به طراحی و بازیگری به سالهای کودکی و فضای خانوادگیاش بازمیگردد. او در خانوادهای رشد کرده که بیشتر اعضای آن هنرمند هستند. پدرش دبیر بازنشسته است، اما دوستان زیادی دارد که در رشتههای مختلف هنری فعالیت میکنند. پدربزرگ لاله نیز یکی از طراحان معروف فرش استان خراسان بوده است.
علاقه لاله به نقاشی و گرافیک به همان دوران کودکی برمیگردد. او در این دوران در کنار پدربزرگ و مادربزرگ به هنرهای تجسمی علاقهمند شد و در همین رشته هم تحصیل کرد. قرار نبود لاله بازیگر شود، اما به بازیگری علاقه داشت و همین علاقه او را به دنیای بازیگری کشاند.
مرحوم حسین اسکندری یکی از مجریان قدیمی تلویزیون عموی لاله بود. لاله و خواهرش ستاره برای اولین بار و آخرین بار وقتی تقریبا پنج ساله بودند در کنار هم در یکی از فیلمهای کوتاه عمویشان بازی کردند. لاله کمی خجالتی بود و درونگرا، بنابراین به فعالیتهای شخصیتر و درونیتر علاقه بیشتری داشت. این بود که در رشته گرافیک تحصیل کرد، اما در دوران دانشجویی به واسطه طراحی گریم و عکاسی با دانشجویان رشته نمایش هم در ارتباط بود و مترصد فرصت مناسب برای حضور در عرصه بازیگری شد. او تصمیم گرفت تا زمانی که فارغالتحصیل نشده وارد حرفه بازیگری نشود.
همزمان با فارغالتحصیلی در سال ۷۸ لاله برای اولین بار در مقابل دوربین سینما بازیگری را تجربه کرد و در فیلم متولد ماه مهر به کارگردانی احمدرضا درویش نقش کوتاهی را به عهده گرفت. هنوز این فیلم اکران نشده بود که فرصتی فراهم شد تا یکبار دیگر، اما اینبار به صورت جدی لاله و خواهرش ستاره در یک اثر نمایشی در کنار هم بازی کنند.
لاله و ستاره اسکندری به دفتر بهرام عظیمپور رفتند تا درباره بازی در سریال خاک سرخ به کارگردانی ابراهیم حاتمیکیا صحبت کنند. قرار بود آنها ایفاگر نقش لیلا و لعیا باشند، اما لاله که تازهکار بود بعد از امتحان و رقابت با تعداد زیادی از بازیگران داوطلب برای نقش لیلا انتخاب شد و ستاره به خاطر تجربه بازی در نقش یک دختر جنوبی نتوانست در خاک سرخ همبازی خواهرش باشد. لاله در اینباره میگوید: آقای حاتمیکیا و آقای عظیمپور تاکید داشتند چهرههایی تازه در سریال خاک سرخ حضور داشته باشند، اما ستاره قبلا در یک فیلم در نقش یک دختر جنوبی بازی کرده بود و با گریم و لباسهای جنوبی دیده شده بود. بنابراین برای بازی در نقش لعیا انتخاب نشد، در حالی که یکی از شاخصههای قصه این بود که این دو خواهر بسیار شبیه هم باشند و در طرح اولیه که لیلا و جنگ نام داشت، قرار بود یک بازیگر هر دو نقش را بازی کند. برای من میتوانست اتفاق خیلی خوبی باشد که اولین سریالم را با این ابعاد در کنار ستاره بازی کنم، ولی میسر نشد و تا به حال هم قسمت نشده است. حدود ۱۴ سال است که منتظریم این اتفاق بیفتد و بالاخره بتوانیم باهم در یک فیلم یا سریال بازی کنیم، اما تا به حال این اتفاق نیفتاده است.
این دو خواهر یکبار دیگر هم شانس همبازی بودن در سریال مرگ تدریجی یک رویا به کارگردانی فریدون جیرانی را از دست دادند. اینبار ستاره در نقش مورد نظر پذیرفته شد و لاله از همکاری با این سریال بازماند.
لاله در اینباره میگوید: در سینما و تلویزیون دو خواهر به اختلاف سنی من و ستاره و با شباهت ما نبوده است. مثلا خواهران فراهانی بودند، اما اختلاف سنی آنها از ما خیلی بیشتر است یا خواهران گلچین که مدتی یکی از آنها کار نکرد یا مهراوه و ملیکا هستند که سن و سالشان به هم نزدیک است، اما خیلی به هم شبیه نیستند. حتی در بازیگران مرد هم امید و امین زندگانی هستند که شباهت زیادی به هم ندارند. در میان بازیگران امروز فقط من و ستاره هستیم که شرایطی به این خوبی برای بازی در نقش دو خواهر را داریم و تا به حال از این امکان استفاده نشده است.
آذر مهاجر / گروه رادیو و تلویزیون