گفتگو با مسعود رایگان بازیگر سریال داوران
گفتگو با مسعود رایگان بازیگر سریال داوران
جنس صدا و طمانینهای که در رفتار و منش او وجود دارد فارغ از نقشی که بازی میکند برای مخاطب قابل احترام است؛ بویژه اینکه قرار باشد مسعود رایگان نقش یک وکیل مدافع را بازی کند که همخوانی و سنخیت نزدیکی با شخصیت او دارد. رایگان چند سال پیش نیز در نقش بازرس در مجموعه تلویزیونی «جستجوگران» بازی کرد، اما معتقد است بازرس بهرامی هم از حیث دراماتیک و هم موقعیت اجتماعی با جلال در مجموعه «داوران» متفاوت است و این خود فرصتی فراهم کرد تا درباره نقشهای مختلفش به داوری بنشینیم و سهم عمدهای از این گفتوگو را به بازیگری در نقشهای متفاوت و چگونگی بازنمایی آن در دو رسانه سینما و تلویزیون اختصاص دهیم. مسعود رایگان از طریق توضیح درباره نقش جلال به ارائه نظراتش درباره الزامات بازیگری هم پرداخته که واجد نکات جذاب و مهمی است.
شمایل شما در نقش جلال داوران بیننده را یاد بازرس بهرامی سریال جستجوگران میاندازد و این سوال را در ذهن پررنگ میکند که آیا انتخاب شما برای این نقش به حافظه کارگردان از آن مجموعه برمیگردد یا مولفههای دیگری در این انتخاب دخیل بوده است؟ این سوال را با این تحلیل هم میتوان همراه کرد که شخصیت خود شما و ویژگی فیزیکی و رفتاریتان بهعنوان مسعود رایگان نیز در انتخاب شما در نقشهای بازرس و وکیل موثر است.
به هر حال من از حیث حرفهای یک بازیگرم، یعنی شغل و کار من بازیگری است، فارغ از اینکه چه نقشی با توانمندیها یا ویژگیهای شخصی من انطباق یا سنخیت بیشتری دارد. از این منظر خیلی فرق نمیکند چه نقشی بازی کنم. مهم این است که آن نقش را خوب بازی کنم. از سوی دیگر باید توجه داشته باشید انتخاب و چینش بازیگران شبیه یک پازل است که قطعات باید درست کنار یکدیگر قرار بگیرد تا در نهایت به شکل واحدی برسد؛ لذا یک کارگردان یا نویسنده قبل ازکلید خوردن یک فیلم یا سریال ممکن است ویژگیهای شخصی یک بازیگر را با ویژگیهای نقش قیاس کرده و بر این اساس دست به انتخاب بزند. اینکه یک کارگردان و تهیهکننده به چه دلیلی مرا برای یک نقش انتخاب میکند یک فرآیند نسبی است و به عوامل متعددی بستگی دارد. ولی در مقام بازیگر ممکن است دلایل دیگری برای قبول یک نقش وجود داشته باشد که لزوما بهدلیل تجربیات مشابه قبلی شکل نمیگیرد و اتفاقا من شخصا علاقهمندم تصویر ذهنی مخاطب از نقشهای قبلیام را بشکنم و تجربه متفاوتی را در برابرش قرار دهم.
یعنی آقای امینی در انتخاب شما برای نقش جلال داوران هیچ تصویر و معیاری از نقش شما در مجموعه جستجوگران نداشته، بویژه اینکه هر دو مجموعه محصول مرکز سیما فیلم است؟
بعید میدانم؛ ضمن اینکه به نظر من دو تفاوت اصلی بین نقش جلال داوران و بازرس بهرامی وجود دارد. یکی اینکه جلال داوران در اینجا یک آدم تنهاست ولی عطا بهرامی فردی بود که در جمع زندگی میکرد و زن و بچه داشت.
ولی به نظر میرسد هر دو آدمهای درونگرایی هستند.
نه اصلا. هم از لحاظ ویژگیهای شخصیتی و هم موقعیت شغلی، بهرامی رفتارهایی درونگرایانه نداشت، ولی جلال داوران انسان تنهایی است که این تنهایی البته مجالی برای او فراهم میکند تا دست به آفرینش و خلاقیت بزند. اتفاقا تفاوت دوم آنها در همین موقعیت شغلیشان قابل ردیابی است. بهرامی، بازرسی در پی کشف پروندههایی با جنبه ملی و امنیتی بود. سویه اجتماعی و شغلی بهرامی در جستجوگران بیشتر مورد توجه بود، اما در داوران ما وارد زندگی شخصی جلال شده و با تنهاییهای او همراه میشویم که خود بخشی از قصه و رمزگشایی از آن است. جلال داوران، آدم تنهایی است و زندگی خود را وقف خانواده و در واقع خواهر و برادری کرده که سایه پدر و مادر بر سرشان نبود و حتی او ازخواستههای شخصی خودش گذشته تا در فقدان والدین این خانواده را جمع و جور کند، بهطوری که میبینیم او به خاطر خواهر و برادرش ازدواج نکرده است. از سوی دیگر جلال داوران بهعنوان یک وکیل، مدافع حقوق بیگناهان است و بهرامی بازرسی است که در جستجوی حقیقت است. بنابراین معتقدم این دو شخصیت با هم فرق میکنند.
شاید این تشابه ظاهری به یکی بودن بازیگر برمیگردد. به هرحال راه رفتن مسعود رایگان، حرف زدنش یا تن صدایش یک جور است و من خیلی نمیتوانم آنها را تغییر بدهم، به همین دلیل شاید شباهتی بین این دو نقش در ذهن شما یا مخاطب ایجاد شود.
از درونگرایی و تنهایی جلال داوران صحبت کردید. بهنظر شما این ویژگیهای رفتاری آیا با حرفه او که وکالت است و کنشمندی شغلی او که بالطبع باید برونگرایانه باشد در تضاد نیست؟
ببینید،لزوما وکیل بودن جلال دلیل منطقی روانشناختی برای اینکه بگویم او برونگراست. نیست، حتی نمیتواند دلیل بر درونگرایی او باشد. اتفاقا او به علت اینکه حقوقدان است و این شغل سابقه ۱۵۰ ساله در خانواده آنها دارد یاد گرفته همواره منطقی و سنجیده حرف بزند و قضاوت کند. به نظرم مقتضیات این شغل ایجاب میکند جلال انسان آرام و اهل استدلالی باشد.
خیلی از ما نسنجیده و احساسی رفتار میکنیم، اما جلال میداند هر سخنی یک بار حقوقی دارد و کار او استدلال کردن و منطقی سخن گفتن است و این آرامش و طمانینه در کنار تنها زندگی کردن موجب میشود او درونگرا به نظر برسد، اما این درونگرایی به معنای انفعال و گوشهگیری نیست. درضمن به این نکته توجه کنید که جلال داوران یک استاد دانشگاه است که صرفا به کار وکالت نمیپردازد و بیش از این در حال پژوهش و آموزش حقوق است و طبیعتا اینگونه فعالیتها به یک آرامش و سکوتی نیاز دارد که با ویژگیهای درونگرایی پهلو میزند.
بگذارید این موقعیت را از منظر دیگری اتفاقا با مصداقی از کارنامه خود شما ادامه دهیم. به نظرم گاهی ویژگیهای شخصی یک بازیگر فارغ از توانمندیهای حرفهایش در مقام بازیگر موجب میشود برخی نقشهای خاص به وی پیشنهاد شود و گاهی آنقدر برخی نقشها با شخصیت خود بازیگر عجین شده و نزدیک است که گویی او خود را بازی میکند، مثل بازی مرحوم خسرو شکیبایی در هامون. به نظرم این اتفاق برای شما در نقش دکتر محمود عالم در فیلم «خیلی دور خیلی نزدیک» افتاد و آن نقش بهقدری باورپذیر بود که در حافظه تصویری مخاطب تثبیت شد و دستکم خود من همواره شما را با آن نقش به یاد میآورم. حالا مخاطب با این تصویری که از شما در ذهن دارد که برساخته انطباق نقش با شخصیت در مسعود رایگان است وقتی بازی شما را در فیلم «گوشواره» میبیند جا میخورد؛ نه به این معنی که شما بد بازی کردید، به این دلیل که مخاطب انتظار این نقش را از شما ندارد یا انگار خیلی باورش نمیکند. با این توصیف آیا بازیگر در قبول یک نقش نباید به سنخیت نقش با ویژگیهای رفتاری خود توجه کرده و آن را در انتخابهای خود لحاظ کند؟
اگر از منظر مخاطب بخواهیم به این مساله نگاه کنیم ممکن است مخاطبی که از بازیهای قبلی من تصویر مشخصی در ذهنش ترسیم کرده مثلا با دیدن نقش و جنس بازی من در گوشواره در ابتدا جا بخورد، اما اگر با قصه ارتباط برقرار کرده و من در ایفای نقش متناسب و هماهنگ با قصه و لحن و روایت آن التزام داشته باشم مرا در آن کسوت و شمایل هم میپذیرد و باور میکند. من این جمله را بارها گفتهام و بازهم تاکید میکنم یک بازیگر باید مدام در پی شکستن کلیشههای قبلی خود باشد.
اصلا این حق بازیگر و اقتضای این حرفه است که شخصیتها و نقشهای مختلف را تجربه کند. ببینید، من متوجه بحث شما هستم و اینکه بازیگر در ایفای نقش شخصیتهایی که به خصلتهای فردی خودشان نزدیک است بهتر بازی میکند یا بیشتر در دل مخاطب مینشیند، اما این از ذات بازیگری و ملزومات آن خیلی دور است. به عبارت دیگر، بازیگر باید در تجربه بازیگریش از خیلی دور تا خیلی نزدیک شخصیت خود را محک زده و تجربه کند. بازیگری یک تکنیک است، نه بازنمایی و نمایش صرف خود. اینکه در فیلم یا سریالی من نقشی را بازی کنم که بهدلیل نزدیکی و شباهت آن به شخصیت خودم موفق بوده و مورد توجه مخاطب قرار گرفته لزوما دلیل بر توانمندی من نیست. اتفاقا بازیگری تواناست که بتواند از پس نقشهایی که به شخصیت خودش شباهت نداشته و حتی متضاد است خوب بربیاید. هنر بازیگری در ایفای چنین نقشهایی محک میخورد.
ولی برخی بازیگران هستند که به هر نقشی تن نمیدهند تا تصویر خوبی که از نقش قبلی در ذهن مخاطب مانده مخدوش نشود….
این نگاه کاملا غیرحرفهای است، چه در سینما چه در تلویزیون. بله، قبول دارم برخی بازیگران هستند که حتی حاضر نمیشوند گریمشان عوض شود یا حتی به آرایش موهایشان دست نمیزنند تا ذهنیت مخاطب نسبت به آنها تغییر نکند! ولی بنده هیچ اعتقادی به این مساله نداشته و آن را تفکری ضد بازیگری و غیرحرفهای میدانم. اتفاقا بازی من در گوشواره بعد از نقش دکتر عالم دقیقا بر مبنای همین منطق و نگرش صورت گرفت تا تصویر کلیشهای از من در ذهن مخاطب شکل نگیرد و اگر گرفته شکسته شود. اگر مثبت یا منفی بودن نقش را هم معیار قرار دهیم بازهم همین منطق و رویکرد صادق است.
مثلا من در فیلم «مخمصه» محمدعلی سجادی نقش یک تبهکار را بازی میکنم که خیلی با نقش دکتر عالم فاصله دارد یا شما همین نقش را بگذارید کنار نقش پدر نابینا در فیلم «کافه ستاره» یا همین پدر را مقایسه کنید با پدرعلی سنتوری و همین پدر را مقایسه کنید با پدر سارا در فیلم «خون بازی» آنوقت با مسعود رایگانی مواجه میشوید که یک نفر است با همان چهره و شمایل و تن صدا، ولی این پدرها با هم کاملا متفاوتند یا در تلویزیون نقش و جنس بازی من در همین مجموعه داوران را مقایسه کنید با سریال «شمسالعماره». واقعیت این است که من در تجربه هر کدام از شخصیتها سهیم شده و آنها را زندگی میکنم. من مسعود رایگان یک شخصیت حقیقی هستم که در سینما و تلویزیون شخصیت حقوقی یا بهتر بگویم شخصیت نمایشی میشوم که هم خود من است و هم نیست، یعنی ویژگیهای فردی مرا بهعنوان یک انسان در این نقشها حس میکنید اما بین آنها تمایز قائل میشوید.
به نظرم تناقضی در این سخن وجود دارد. شما از یکسو میگویید من نقش را زندگی میکنم ولی از سوی دیگر معتقدید بازیگری یک تکنیک است و من مسعود رایگانی هستم که شخصیتهای مختلف را بازی میکنم. در نهایت بازیگر باید خود را فراموش کند و در نقش غرق شود و به قول معروف با آن زندگی کند یا به خودآگاهی در نقش رسیده و با فاصلهگذاری از نقش صرفا آن را بازی کند؟
اشتباه نکنید نقش را زندگی کردن و یگانه شدن با نقش، دو مقوله جداست. من با اولی موافقم. وقتی میگویم نقش را زندگی میکنم یعنی من در حال مکاشفه و تجربه آن نقش و شخصیت هستم نه اینکه در آن استحاله شوم و خودم را به عنوان مسعود رایگان فراموش کنم. من به فاصلهگذاری با نقش اعتقاد دارم و اصلا به همین دلیل معتقدم بازیگری فن و تکنیک است. ببینید به هرحال ویژگیهای یک نقش بر بازیگر تاثیر میگذارد، منتها بازیگر باید این توانایی را داشته باشد خود را از سیطره نقش رها کرده و در موقعیتی دیگر دست به تجربه بزند.
به همین دلیل معتقدم بازیگرباید مدام تجربه قبلی خود را شکسته تا به کلیشه بدل نشود یا در آن نقش فرو نرود و درجا نزند. نقش باید زیر سایه بازیگر باشد نه بالعکس! به عبارت دیگر بازیگر باید این توانایی را داشته باشد که از زیر دست نقش و تاثیرات آن فرار کند وگرنه در دام آن گرفتار شده و نمیتواند نقشهای تازه و متفاوت را تجربه کند. از طرف دیگر به این مساله هم توجه باشید که بازیگر باید به تفاوت نقشهای مشابه هم توجه کرده و هر دو را یکی بازی نکند مثلا من هم در خیلی دور خیلی نزدیک و هم در مجموعه «مدار صفر درجه» نقش یک پزشک را بازی کردم. گرچه مسعود رایگان است که در کسوت این دو پزشک قرار میگیرد با همان صدا و تیپیکال اما این دو پزشک با هم فرق میکنند و عین هم نیستند. دکتر پارسا و دکتر عالم اگرچه از حیث موقعیت اجتماعی ممکن است جایگاه مشابهی داشته باشند اما من بازیگر باید به روانشناسی تفاوتهای فردی در اجرای نقش توجه داشته باشم.
حالا اگر بخواهیم همین نقش جلال داوران را مصداق بحثمان قرار دهیم، به نظر میرسد در اجرای این نقش علاوه بر رجوع به تکنیکهای بازیگری به مابهازای این شخصیت بهعنوان یک وکیل دادگستری نیز توجه کرده و دست به الگوگیری زده اید.
بله، درست است. اصلا یکی از وظایف بازیگر تحقیقات میدانی درباره نقشی است که میخواهد بازی کند بویژه اینکه آن نقش به نوعی یک صنف و گروه شغلی را قرار است نمایندگی کند. همانطور که میدانید این نقشها از حساسیت صنفی هم برخوردار بوده و چه بسا شاهد انتقاد و اعتراض صاحبان یک شغل یا قشر اجتماعی نسبت به برخی فیلمها و سریالها میشویم. تحقیقات میدانی بویژه در مجموعههای تلویزیونی که بیشتر در معرض تماشا و قضاوت مخاطبان است در کاهش اشتباهات حرفهای و اینگونه اعتراضات کمک کرده ضمن اینکه به واقعگرایی بیشتری منجر میشود. مثلا وقتی قرار است نقش یک پزشک را بازی کنم، فارغ از تکنیکهای نمایشی باید به ماهیت و چگونگی کار یک پزشک یا ابزار و لوازم این حرفه نیز آشنایی نسبی داشته باشم. در اجرای نقش جلال نیز ما با برخی وکلا صحبت کرده و فضای دادگستری را تجربه کردیم. حواسمان باشد تماشاگر و مخاطب ما زیرک است و متوجه این کاستیها میشود اما در مقابل باید به این مساله هم اشاره کنم که یک ضعف و اشتباه رفتاری در فلان شخصیت قصه که به هر حال شغل مشخصی دارد نبایدبه معنای موضعگیری اثر درباره آن شغل تعبیر شود. باید شخصیتها را نه لزوما در نسبت با شغل و خرده فرهنگهای صنفی سنجید بلکه موقعیت انسانی آنها را باید مدنظر قرار داد و قضاوت کرد. متاسفانه یک تصویر کلیشهای و غلط درباره ویژگیهای شغلی نقشها وجود دارد که مانع ذهنی بزرگی در پذیرش و درک درست برخی شخصیتها ایجاد میکند.
جلال داوران انسان تنها و درونگرایی است اما به نظر میرسد خود او بهعنوان یک حقوقدان نتوانسته حقش را از زندگی بگیرد و انگار دچار روان رنجوری است یا دستکم از موقعیت خودش رنج میکشد….
من با نظر شما مخالفم. اتفاقا جلال بهواسطه رنجهایش به پختگی و کمال رسیده و اگر میبینیم ممکن است چیزهایی در زندگی نداشته باشد مثلا اینکه ازدواج نکرده، دلیل بر ناتوانی او نیست. جلال برای خانوادهاش آگاهانه از بسیاری از حقوق طبیعی خود گذشته نه اینکه نتوانسته باشد حق خود را از زندگی بگیرد. رنج و تنهایی او خیلی شریف است و او در همین تنهاییهاست که توانسته بیندیشد، پژوهش کند و از حق دیگران دفاع کند. ببینید تنهایی لزوما امر مذمومی نیست و بستگی دارد چطور از آن استفاده کنیم، همانطور که رنج هم همیشه بار منفی ندارد. ما در رنج و با رنج آفریده شدهایم و همراه با آن رشد میکنیم. تا رنج نباشد، نمیتوانیم بزرگ شویم. خیلی از اتفاقات بزرگ در همین رنج و تنهاییها رخ میدهد.
حالا این شخصیت جلال داوران محصول تخیل نویسنده است یا مثلا در تحقیقات میدانی خود با چنین فردی مواجه شدید؟
به هرحال نویسنده در پردازش شخصیت یا من در اجرای آن به نشانههای بیرونی که ممکن است از مشاهده یک وکیل در زندگیمان یا در تحقیقات میدانی داشتهایم، الهام گرفته باشیم اما طبیعتا سویه دراماتیک این شخصیت سهم بیشتری دارد. در عالم نمایش به هرحال هر شخصیت یا موقعیتی باید دراماتیزه شده تا جاذبه لازم برای جلب مخاطب را داشته باشد و خلق شخصیت جلال نیز از این قاعده مستثنا نبوده است.
به عبارتی دیگر، بازیگری یک نوع بازنمایی واقعیتهای بیرونی است نه نمایش صرف آن.
تعبیر خوبی بهکار بردید، کاملا موافقم. بازیگر هر نوع شخصیت بیرونی را باید در درون خود بازپرداخت کرده و از روح خود در آن بدمد. حس، تکنیک و تجربه، ابزارهایی است که به کمک بازیگر میآید تا او بتواند به نقش جان داده و آن را دراماتیزه کند وگرنه صرف به نمایش گذاشتن یک شخصیت تقلید و شبیهسازی است نه بازیگری. معتقدم بازیگر برای درک درست نقش و بالطبع اجرای صحیح آن، باید نقش را تئوریزه کند.
تئوریزه کردن نقش یعنی به تجزیه و تحلیل آن برسد که حالا چقدر در اجرای این نقش یافتههای تحقیق و مشاهدات بیرونی و تجربههای عملی سهم دارد و چقدر میتوان از حس و حال عاطفی ـ هیجانی برای ایفای نقش بهره برد یا کجاها باید از تکنیک استفاده کرد. مجموعهای از این عوامل و یافتههاست که کمک میکند من بازیگر به درک درستی از نقش برسم و تا زمانی که خود بازیگر به درک درست و تصویر دقیق از نقش دست نیابد، نمیتواند روی مخاطبش تاثیر بگذارد.
حالا این مهارتها و رمز و رازهای بازیگری که به آن اشاره کردید با توجه به مدیوم هم فرق میکند؟ یعنی مثلا اگر نقشی مثل همین وکیل به شما پیشنهاد شود از همان اصولی که در سینما برای ایفای این نقش استفاده میکنید که در یک سریال تلویزیونی؟
مدیوم و رسانهای که درام را به نمایش میگذارد در حد ویژگیهای تکنیکی و فنی در بازنمایی نقش موثر است مثلا در سینما به واسطه بزرگی پرده، میمیکهای صورت و عکسالعملهای چهره بیشتر دیده میشود و این دلیلی است که مثلا در بازیهای حرکتی و غیر کلامی خود نسبت به تلویزیون دقت و التزام بیشتری داشته باشیم هرچند امروز با وجود تلویزیونهای بزرگ فاصله این دو مدیوم هم کم شده و تکنیکهای بازیگری در سینما و تلویزیون را به هم نزدیکتر کرده است، اما مهمتر از اینها نسبت نقش با قصه است فارغ از اینکه قرار است در تلویزیون بازی کنی یا سینما.
اتفاقا شما از آن بازیگرانی هستید که از سینما به تلویزیون آمدهاید. برعکس اکثر بازیگرانی که تلویزیون را سکوی پرش برای ورود به سینما میدانند و برخی هم که وارد سینما میشوند دیگر به تلویزیون برنمیگردند….
این هم یکی از ادا و اطوارهایی است که برخی بازیگران در میآورند که مثلا اگر در سینما حضور پیدا کردند دیگر تلویزیون را در شأن و کلاس خود نمیدانند. به نظرم بازیگر حرفهای به خود بازیگری، جذابیت و لذات آن توجه میکند بدون لحاظ کردن رسانه. بازیگر باید به اصول بازیگری و التزام به آن توجه کند و دغدغه اصلیش این باشد که خوب بازی کند. اتفاقا تجربه در مدیومهای مختلف به یک بازیگر کمک میکند تا او ظرفیتهای ناشناخته این حرفه را بشناسد و توانمندیهای خود را محک بزند. چه بسا ایفای نقشی در یک مجموعه تلویزیونی پیچیدهتر و سختتر از سینما باشد. از منظر مخاطب هم اگر به این مساله بنگریم، در تلویزیون بازیگر در معرض قضاوت تعداد بیشتری از مخاطبان است و چه بسا بازیگری در اینجا سخت تر باشد. برای من خود بازیگری اولویت دارد نه مدیوم آن.
شما حتی در تلویزیون نقشهای متفاوتتری را تجربه کردهاید مثلا جنس بازیتان در شمسالعماره با داوران و جستجوگران کاملا متفاوت بود؟ شما که به تجربه نقشهای مختلف علاقه دارید، چرا کمدی را تجربه نمیکنید؟
نقش من در شمسالعماره کمدی بود.
نه منظورم یک کمدی تیپیکال بود. شمسالعماره یک کمدی موقعیت بود که شما در آن رفتارهای کمیک نداشتید.
به نظرم شمسالعماره مصداق یک کمدی فاخر بود و من معتقدم کمدی جدیترین گونه نمایشی است و بازیگری تواناست که بتواند از پس یک نقش کمدی خوب بربیاید. کمدی بازی کردن خیلی سخت است و محک بزرگی برای سنجش هنر یک بازیگر به شمار میآید. برای من ایفای نقش کمدی اهمیت بسزایی دارد و از آن گریزی ندارم به شرطی که قصه و شخصیتپردازی درستی داشته باشد. معتقدم کمدی را باید خیلی جدی بازی کرد و کمدی باید از جنس آثار چارلی چاپلین تامل برانگیز باشد. کمدی در نهایت باید به شعور مخاطب احترام بگذارد. من داوران را هم به این دلیل دوست دارم که به شعور مخاطب احترام میگذارد.
خیلی خوب، خیلی متین
در تاریخ سینما بازیگرانی بودهاند که دیر به این وادی پای گذاشتهاند و در سن بالا بازی مقابل دوربین را تجربه کردهاند، اما برخی از آنها توانستهاند یکشبه ره صد ساله طی کنند. مصداق بارز این بازیگران آقای بازیگر عزتالله انتظامی است که تقریبا در ۵۰ سالگی اولین تجربه بازیگری در سینما را با ایفای نقش مشحسن در فیلم فاخر «گاو» به ثبت رساند و همین نقش نیز نقطه عطفی در کارنامه بازیگریش شد و افقهای بلندی را در برابرش گشود.
مسعود رایگان را نیز باید از جمله این بازیگران دانست که گرچه در میانسالی و پس از سالها زندگی در سوئد، وارد سینمای ایران شد اما خیلی زود توانست در این حرفه پیشرفت کند و نزد مردم، محبوب شود.
مجاورت نام رویا تیموریان بهعنوان همسر در کنار نام وی را نمیتوان در این موفقیت نادیده گرفت، اما مسعود رایگان نیز استعداد و توانایی خود را در بازیگری نشان داد. گرچه اولین حضور وی در فیلم «خاموشی دریا» بود اما سینمای ایران مسعود رایگان را با خیلی دور خیلی نزدیک و در نقش دکتر عالم شناخت. «خاموشی دریا» را همشهری رایگان یعنی وحید موسائیان کارگردانی کرد که درباره یک بومی لرستانی بود که سالها در خارج از کشور زندگی میکرد و حالا به ایران بازگشته است. در واقع این فیلم به نوعی درباره سرنوشت خود مسعود رایگان است که پس از سالها زندگی خارج از کشور به وطنش بازمیگردد. اما بازی خوب او در فیلم رضا میرکریمی، به نقطه عطفی برای او تبدیل شد و هنوز نیز بهترین بازی و نقش او محسوب میشود.
رایگان بعد از خیلی دور خیلی نزدیک، مدیوم تلویزیون را هم تجربه کرد و با بازی در سریال مدار صفر درجه حسن فتحی، خود را در معرض قضاوت مخاطبان بیشتری قرار داد. سنتوری، خون بازی، دستهای خالی، پاپیتال، مخمصه و گوشواره از جمله فیلمهایی است که مسعود رایگان در آنها نقشهای متفاوتی بازی کرده است.
کافی است نقش شیک و اتوکشیده او را در خیلی دور خیلی نزدیک مقایسه کنید با نقش یک شهرستانی در گوشواره تا به علاقه او به ایفای نقشهای مختلف پی ببرید یا نقش هرمز در شمسالعماره که با نقشهای قبلی او تفاوت زیادی دارد و رگههای از طنز هم در آن به چشم میخورد.
حضور رویا تیموریان، همسرش کنار او در بیشتر فیلمهایی که او بازی کرده، آنها را علاوه بر زن و شوهر بودن به زوج سینمایی هم بدل کرده است. مسعود رایگان دارای دو ویژگی مشخص دیگری است.
یکی شباهت زیاد او به رضا کیانیان بهطوری که انتشار اولین عکسهای او در فیلم خیلی دور خیلی نزدیک باعث اشتباه گرفتن وی با کیانیان شده بود و ویژگی دوم که امتیاز مهمی در بازیگری برای او محسوب میشود صدای خوب و منحصربهفردش است که در عین وقار و آرامشی که در آن وجود دارد، تاثیرگذاری آن را در دیالوگ گویی و تاثیر بر مخاطب مضاعف میسازد. حضور او در سینما و تلویزیون ایران علاوه بر توانمندیهایش با توجه به کمبود بازیگر خوب میانسال نیز غنیمت است.
سیدرضا صائمی / جامجم