بیوگرافی حدیث فولادوند و همسرش رامبد شکرابی +عکس
بیوگرافی حدیث فولادوند + زندگی شخصی
حدیث فولادوند متولد 20 دی 1356 در تهران، بازیگر است
فارغ التحصیل فوق دیپلم رشته معماری است و اصالتا از ایل بزرگ بختیاری بنام باب ممیوند چهارلنگ و از طایفه شناخته شده فولادوند می باشد همسر ایشان رامبد شکرابی هستند ، با بیوگرافی حدیث فولادوند در بیوگرافی ها همراه باشید تا اطلاعاتی بیشتر از خانم بازیگر داشته باشید
شروع با تئاتر
فعالیت هنری اش را از کودکی شروع کرد،
12 ساله بود که زیر نظر گلای آدینه (بازیگر) دوره های بازی را گذراند و اولین بار با نمایش گل های دوستی روی صحنه رفت و تا مدت ها تئاتر بازی می کرد
آغاز شهرت
از سوالهایی که در بیوگرافی حدیث فولادوند ذهن خواننده را به خود مشغول میکند زمان آغاز شهرت ایشان است
در سال 1378 وقتی 22 ساله بود با نقش کوتاهی در فیلم دست های آلوده به کارگردانی سیروس الوند کار در سینما را نیز تجربه کرد اما شهرت اش با سریال گمگشته در سال 1380 شروع شد
همسر حدیث فولادوند
حدیثه فولادوند در سال 1389 وقتی 33 ساله بود با رامبد شکرابی 38 ساله ازدواج کرد، این زوج چندین سال در شمال و شهر ساری زندگی می کردند و حالا در تهران هستند در ادامه بیوگرافی حدیث فولادوند مصاحبه با ایشان و همسرشان را خواهید خواند
رامبد شکرآبی
رامبد شکرآبی متولد 17 فروردین 1351 در تهران، بازیگر است
دیپلمه ریاضی فیزیک دارد و برادرش مهراد شکرابی هم از گریمور های شناخته شده است این هنرمند علاوه بر بازیگری سینما و تلویزیون در تئاتر نیز فعالیت دارد
فعالیت حرفه ای خود را از سال 1373 وقتی 22 ساله بود با فیلم ترانزیت آغاز کرد، او مدتی در سینما بود سپس در سال 75 با سریال تنگنا وارد قاب تلویزیون شد
شغل دوم
در بیوگرافی حدیث فولادوند جالب است بدانید که آنها پوشاک را به عنوان شغل دوم خود انتخاب کرده اند
آقای شکرابی و خانوم فولادوند چند سالی است بعنوان شغل دوم یک بوتیک لباس های مجلسی زنانه دارند
اهل ارتباط به خاطر کار نیستیم!
در بیوگرافی حدیث فولادوند و همسرش هنگامی که از آنها پرسیدیم چرا کم کار هستند پاسخ دادند :
این زوج در مورد علت کم کاری خود می گویند :
بعضی ها شاید دوست دارند که ما نباشیم، البته دلیل اصلی کم بودن پیشنهادات به علت ارتباطات است که ما اهل ارتباط نزدیک به خاطر کار نیستیم
اسامی فیلمهای حدیث فولادوند
سینمایی
- 1395 تتل و راز صندوقچه (وحید گلستان)
- 1389 داماد خجالتی (آرش معیریان)
- 1389 دزدان خیابان جردن (وحید اسلامی)
- 1388 افراطی ها (جهانگیر جهانگیری)
- 1386 چشمک (جهانگیر جهانگیری)
- 1386 شب حورا (شهاب ملت خواه)
- 1385 کلاهی برای باران (مسعود نوابی)
- 1384 گاهی واقعی (رامین لباسچی)
- 1384 هدف اصلی (قدرت الله صلح میرزایی)
- 1383 شاخه گلی برای عروس (قدرت الله صلح میرزایی)
- 1382 آقا (امید بهکار)
- 1382 تب (رضا کریمی)
- 1382 فریاد در شب (کریم رجبی)
- 1382 کما (آرش معیریان)
- 1381 رز زرد (داریوش فرهنگ)
- 1380 هم کلاس (سعید خورشیدیان)
- 1380 غزل (محمدرضا زهتابی)
- 1379 مسافر ری (سید داود میرباقری)
- 1379 مارال (مهدی صباغ زاده)
- 1378 دست های آلوده (سیروس الوند)
تلویزیونی
- 1394 محله گل و بلبل (احمد درویش علیپور)
- 1392 معمای شاه (محمدرضا ورزی)
- 1385 مختارنامه (داوود میرباقری )
- 1384 گارد ساحلی (محسن شاه محمدی)
- 1383 شب عقرب (مسعود آب پرور)
- 1381 معصومیت از دست رفته (داوود میرباقری)
- 1380 گم گشته (رامبد جوان)
- 1380 دیوار شیشه ای (ساموئل خاچیکیان)
- 1378 سال های خاکستری (مهدی صباغ زاده)
تله فیلم
- 1395 حس خوب زندگی (فرناز امینی)
- 1391 بازی سرنوشت (سعید عباسی)
- 1390 پسر آسمانی (رضا قهرمانی)
- 1389 تصادف ممنوع (حجت ذیجودی)
- 1388 حافظه (مهدی برقعی)
- 1388 انتظار (حامد غلامی)
- 1388 شمارش معکوس (محسن ربیعی)
- 1388 راه (احمد رضائیان)
- 1388 کارد و پنیر (محمود معظمی)
- 1388 ماهرخ (حمیدرضا حافظی)
- 1388 غریبه ای در شهر (جهانگیر جهانگیری)
- 1387 ساعت سوخته (مجتبی اسدی پور)
- 1386 بوی گندم
- 1386 حنابندان (قدرت الله صلح میرزایی)
- 1386 میراث (حسین زینعلی)
- 1386 بازگشت (علی غفاری)
- 1386 بن بست (رضا شالچی)
- 1386 جستجو (علی درخشی)
- 1386 گوشه نشینان (سیروس مقدم)
- 1385 عطر نفت (علی بیابانی)
- 1385 سایه های سرد (مرتضی افضلی)
- 1385 بوی گل سربی (مهدی علمی نیا)
- 1385 مسلخ عشق (محمد نصیری)
- 1384 عروس کوهستان (یوسف سیدمهدوی)
- 1380 ستاره خاموش (محسن شاه محمدی)
شبکه های اجتماعی
در راستای تکمیل شدن هرچه بیشتر بیوگرافی حدیث فولادوند آدرس شبکه های اجتماعی ایشان در اختیار قرار میگیرد
مصاحبه با حدیث فولادوند
در انتهای بیوگرافی حدیث فولادوند دلمان نیامد مصاحبه ای که با ایشان انجام شده است را در اختیارتان نگذاریم
سوال اول را از شما می پرسیم، خانم فولادوند یادم هست که پیش از ازدواج در مصاحبه ای با یکی از نشریات گفته بودید که قصد ازدواج ندارید، چطور شد که تصمیم تان تغییر کرد؟
بله، این تغییر تصمیم در درجه اول به علت همکار بودن با رامبد شکرآبی بود که باعث شد از او شناخت صحیح و درستی پیدا کنم. ما هر دو، سال ها با هم همکار بودیم، اما نکته اصلی و اساسی این ازدواج عشق و علاقه ای بود که نسبت به هم داشتیم و ما را به اتفاقی خوب در زندگی یعنی ازدواج رساند. به دلیل زمان طولانی این همکاری مسلما شناخت خوبی نسبت به هم پیدا کرده بودیم؛ البته نه شناخت سطحی بلکه شناختی عمیق.
آقای شکرآبی! حدیث فولادوند چه ویژگی هایی داشت که او را به عنوان شریک زندگی تان انتخاب کردید؟
همان طور که حدیث گفت عشق و علاقه ای که بین ما وجود داشت و شناختی که از یکدیگر به دست آورده بودیم باعث شد به انتخاب یکدیگر پاسخ مثبت بدهیم. البته بعد از داستان عشق و علاقه به تفاهم اخلاقی رسیدیم و فهمیدیم که می توانیم با هم زیر یک سقف زندگی کنیم و مشکلات را با یکدیگر حل و فصل کنیم. همه این نکات باعث ازدواج من و حدیث شد.
یعنی شما 2 نفر از عشق و علاقه متقابل به درک متقابل و تفاهم رسیدید؟
:بله.
به نظر شما حدیث فولادوند همسر آرام و صبوری است؟
بله. صددرصد همین طور است. بالاخره زندگی با رامبد شکرآبی صبوری بسیاری می خواهد [می خندد]. من مجموعه ای از صفات خوب را در حدیث دیدم. صفاتی که مکمل شخصیت من خواهد بود. اگرچه نمی توان هر خصوصیت اخلاقی را تک به تک توضیح داد، اما در کلیت من و حدیث کامل کننده یکدیگر هستیم، اما بیشتر از همه اینها صبر و صداقت حدیث دوست داشتنی است.
فولادوند:البته من کلا شخصیت آرامی دارم، اما بعضی وقت ها به شدت شیطنت هایم اوج می گیرد و مدام حرف می زنم.
با زوج های دیگر بازیگر در ارتباط هستید؟
شکرآبی:بله. مثلا با امین حیایی و همسرش نیلوفر خوش خلق ارتباط خانوادگی داریم. البته چون در شمال کشور زندگی می کنیم این ارتباطات بسیار کمرنگ شده است.
رامبد شکرآبی به عنوان یک مرد ایرانی، تعصب و غیرت خاصی نسبت به همسرش و کارهایش دارد؟
غیرت! کلمه غیرت شاید در قدیم معنای این چنینی داشت، اما من به آن می گویم علاقه. البته نه من، همه انسان ها درگیر این قضیه هستند. قدیم ها به این نوع برخورد در خانم ها حسادت گفته می شد و در آقایان غیرت.
شاید علاقه به شکل نادرست باعث آزار و اذیت شخص شود، ولی واقعیتش عشق و علاقه و اهمیت دادن به طرف مقابل است.
در چند کار با یکدیگر همبازی بودید ؟
فولادوند:قبل از ازدواج یک مجموعه تلویزیونی و… .
شکرآبی:قبل از ازدواج یک سینمایی، یک سریال و در سه، چهار کار تله فیلم با یکدیگر همکار بودیم.
و بعد از ازدواج؟
شکرآبی:بعد از ازدواج حدود چهار تله فیلم با هم کار کردیم که در یکی از آنها من نقش همسر حدیث را بازی کرده ام.
حس این بازی مطمئنا با بازی های قبل از ازدواج تان متفاوت بوده است؟
فولادوند:نه. در این تله فیلم… .
شکرآبی:بگذار من بگویم. من در این تله فیلم نقش یک همسر بد را بازی کردم. البته یک تله فیلم هم قبل از ازدواج داشتیم که در آن زوجی بودیم که خانواده بسیار خوب و منسجمی داشتند.
تله فیلمی که نقش یک همسر بد را بازی کرده اید هنوز پخش نشده است؟
شکرآبی:خیر. هنوز پخش نشده است. «بازی سرنوشت» نام دارد. همه شخصیت های این کار مثبت هستند و تنها من نقش منفی دارم.
فولادوند:البته در این تله فیلم شوهر بدی برای من نیست، داماد بدی برای خانواده است [می خندد].
تا به حال با یکدیگر دعوا هم کرده اید؟
شکرآبی:نه به آن صورت. ممکن است بین ما اختلافی پیش بیاید و قطعا این اختلافات در میان اغلب زن و شوهرها وجود دارد؛ چون من تجربه ازدواج را فقط یک بار داشته ام [می خندد]. نمی خواهم خودمان را چشم بزنم یا از خودمان تعریف و تمجید کنم، اما مساله ای که وجود دارد و دوستان و نزدیکان می گویند این است که ازدواج ما را اتفاق خوبی می دانند. این را هم در نظر بگیرید که ما تازه اول راهیم. من دوستانی را می بینم که بعد از 20 سال زندگی مشترک از هم جدا شده اند.
فولادوند:رامبد در همه حال سعی می کند رعایت مرا بکند و من هم تا جایی که امکان داشته باشد رعایت حال او را می کنم [می خندد]، اما اگر بخواهم جدی بگویم رامبد نیمه گمشده زندگی من بود که به او رسیدم.
در منزل عصبانی هم می شوید؟
شکرآبی:در منزل… .
بگذارید خانم فولادوند بگوید.
فولادوند:هیچ وقت ندیده ام که رامبد خیلی عصبانی بشود. من دیر عصبانی می شوم اما اگر بشوم خیلی بد عصبانی می شوم.
منتقد کارهای یکدیگر هم هستید؟
فولادوند:بله بسیار.
شکرآبی:زندگی حرفه ای ما از زندگی شخصی مان تفکیک شده است. در انتخاب کارهایمان از یکدیگر راهنمایی می گیریم و زور و اجبار در زندگی مان معنایی ندارد که اگر من شریک زندگی توام باید این کار را انجام دهی و یا من دلم نمی خواهد که چنین و چنان کنی… هیچ وقت به این شکل نبوده است. ما در همه چیز شریک زندگی هم هستیم و این شریک بودن شناخت ما را نسبت به هم بیشتر می کند.
چرا شمال کشور (ساری) را برای زندگی انتخاب کردید؟
شکرآبی:به خاطر خیلی از مسائل. آب و هوای معتدل، عدم ترافیک، بهار زیبا، پاییز و زمستان بسیار خوب و… ما اهل شمال نیستیم، اما مردم آنجا نیز ما را به خوبی پذیرفته اند. از مزیت های دیگر این شهر مسیر بسیار نزدیک آن به تهران است.
مراسم ازدواج شما چطور برگزار شد؟
شکرآبی:متأسفانه پدر من چند سالی است که کسالت شدیدی دارد؛ دیابت دارد و به همین دلیل بینایی خود را از دست داده است. به همین دلیل مراسم ازدواج ما بسیار خودمانی برگزار شد با یک جشن خیلی کوچک… .
فولادوند:و با حضور بستگان نزدیک؛ چون پدر خود را در کودکی از دست داده ام واقعا پدرشوهرم را خیلی دوست دارم و رابطه خوبی نیز با او دارم. حتی کارهایی را که می خواهد انجام بدهد و به کسی نمی گوید به من می گوید تا برایش انجام دهم.
در طول زندگی هنری تان تا به حال به شهرت هم فکر کرده اید؟
فولادوند:در حال حاضر خیر. چون بعد از این همه سال دیگر مردم چهره مرا می شناسند. من بیشتر به پیشرفت در کار فکر می کنم تا شهرت. هیچ وقت هم مغرور نشده ام، اما در مقطعی از زمان بسیار از این شهرت لذت می بردم. در حال حاضر شهرت اصلا دغدغه ام نیست و به آن فکر نمی کنم.
شما در طول این مصاحبه از زندگی مشترک بسیار شیرین صحبت کردید، به نظرتان چرا پایه های زندگی برخی از زوج های هنرمند بعد از مدتی سست می شود؟
شکرآبی:به عقیده من وقتی یک بازیگر در قالب یک شخصیت قرار می گیرد، اما نمی تواند از آن شخصیت و نقشش خارج شود، این اختلاف ها به وجود می آید.
منظورتان چیست؟
شکرآبی:واضح است. شما نقشی را بازی می کنید و دیالوگ هایی می گویید. از آنجا که اغلب موضوعات کارهای مختلف و شخصیت هایش دچار مقوله عشق و تشکیل خانواده هستند، برخی از بازیگران دیگر نمی توانند از این نقش خلاص شوند که البته این موضوع را زمانی متوجه می شوند که دیگر دیر شده است. البته وقتی نسبت به طرف مقابلت شناخت کافی داشته باشی این اختلاف ها در زندگی ات به وجود نمی آید.
فولادوند:اول این که این مساله برای خیلی ها وجود دارد، اما چون بازیگران شناخته شده ترند وقتی در مورد آنها این اتفاق می افتد بیشتر سروصدا می کند، اما برخی مواقع باید نیمه پر لیوان را هم ببینیم. چرا از زوج هایی که موفق و خوشبخت زندگی می کنند حرفی نزنیم؟ نکته بعدی این که نباید به ازدواج سطحی نگاه کرد. بعضی ها با یک بار همکار شدن عاشق می شوند؛ حتی در دانشگاه و محل کار هم برای مردم عادی این مساله پیش می آید.
به سنت ها هم پایبند هستید؟
شکرآبی:صددرصد. من بسیار سنتی هستم. پیشینه ها را دوست دارم. سنت را خیلی دوست دارم.ساده زیستی را می پسندید یا اهل تجملات هستید؟
فولادوند:خیلی اهل تجملات نیستم. ترجیح می دهم ساده باشم.بزرگ ترین نقطه مشترک شما چیست؟
شکرآبی:فکر می کنم صداقت است. هر دوی ما با یکدیگر صادق هستیم. چیزی را از هم پنهان نمی کنیم و به هم دروغ نمی گوییم.
فولادوند:البته به جز صداقت هم درک متقابل است. ما همدیگر را به خوبی می فهمیم. به نظر من بعد از این نکته ها محبت هم نکته ای اساسی است. اگر در زندگی مشترک صداقت و درک متقابل باشد، اما محبت وجود نداشته باشد، پایه های زندگی سست می شود؛ چون محبت به زندگی رنگ و بو می دهد.آقای شکرآبی در منزل آشپزی هم می کند؟
فولادوند:بله، خیلی هم دستپخت خوبی دارد و و وقتی آشپزی می کند من بسیار خوشحال می شوم.
بیوگرافی حدیث فولادوند و همسرش | بیوگرافیهاداتکام
شیوه لباس پوشیدنشون رو خیلی دوست دارم …
عالیه