گفتگو با هومن برق نورد بازیگر سریال “پردهنشین”
«پردهنشین» عنوان سریالی است که به تهیهکنندگی محمود رضوی و کارگردانی بهروز شعیبی، این شبها از شبکه یک سیما پخش میشود و در این مدت توانسته مخاطبان زیادی را جذب کند. حضور چند کاراکتر روحانی نیز بر جذابیت آن افزوده است. با هومن برقنورد که پیش از این با بازی در سریالهای کمدی، در ذهن مخاطبان جایی برای خود باز کرده بود و علی مردانه که با وجود بازی در چند فیلم سینمایی و سریال بیشتر به عنوان دستیار کارگردان شناخته شده، گفتگویی درباره حال و هوای این سریال و جذابیتهای ایفای نقش یک روحانی ترتیب دادیم که در ادامه میخوانید.
در مورد تجربه «پردهنشین» و بازی در نقش یک روحانی بگویید. چه شد که این نقش به شما رسید؟
هومن برقنورد: من نه سینما میروم و نه تئاتر میبینم. یا سرکارم یا خوابم و از این دو حالت خارج نیست! کتابهایی هم که در اوقات فراغت میخوانم، بیشتر فیلمنامههایی است که برایم میفرستند تا آن را بخوانم (میخندد). در میان مطالعاتم، به «پردهنشین« رسیدم. روز اول که این نقش را به من پیشنهاد کردند، به دلیلی که گفتم، وقتی به من زنگ زدند و گفتند که کارگردان آقای شعیبی است، گفتم چه نقشی را باید بازی کنم؟ گفتند نقش یک روحانی. اینجا بود که بازی در این کار برایم جذاب شد. گفتم فیلمنامه را بفرستید بخوانم. بعد از اینکه فیلمنامه را خواندم و رفتم بهروز شعیبی و محمود رضوی را از نزدیک دیدم، راغب شدم که این نقش را بازی کنم.
علی مردانه: برای بازی کردن این نقش هیچ هراسی به دلت راه ندادی؟
هومن برقنورد: نه. من اصولاً وقتی فیلمنامهای را میخوانم، وقتی میتوانم آن نقش را بازی کنم که موقع خواندن فیلمنامه، هالهای از آن نقش را ببینم یا بتوانم آن را بسازم. باید موقع خواندن فیلمنامه تصویری از آن نقش را در ذهنم داشته باشم. اگر این تصویر را داشته باشم میتوانم این نقش را بسازم، در غیر این صورت واقعاً نمیتوانم هیچ کاری انجام دهم. بعد از خواندن فیلمنامه «پردهنشین» این ارتباط برقرار شد. البته ابتدا یک اسکلت فلزی خام بود اما چون میدانستم این اسکلت وجود دارد، میدانستم که میتوانم آن را بسازم و به همین دلیل آن را پذیرفتم.
علی مردانه: به هر حال نقشی که در «پردهنشین» داشتی، نسبت به کارهای قبلی که انجام دادی، خیلی متفاوت بود. ما پیش از این دو تجربه همکاری با همدیگر داشتیم که در سریال «در مسیر زایندهرود» نقش یک دلال فوتبال را بازی میکردی که آن هم خیلی از کارهای قبلیت دور بود. در «پردهنشین» هم این اتفاق افتاد…
هومن برقنورد: دقیقاً. اصلاً به کاراکتر حاجآقا مهدوی کاری ندارم. در مرحله اول خود قصه برایم جذابیت خاصی داشت و همینطور شخصیت آقای شعیبی.
اتفاقی که در «پردهنشین» افتاد این بود که شخصیت حاج آقا مهدوی برای مخاطبان باورپذیر بود.
هومن برقنورد: من اولین سؤالی که از بهروز شعیبی در مورد این نقش کردم این بود که ما در این سریال وارد زندگی شخصی حاجآقا مهدوی میشویم یا نه؟! چون اگر وارد میشدند من این نقش را بازی میکردم و اگر میگفتند نه، من بازی نمیکردم. منظورم زندگی عادی و روزمره اوست. چون من هیچوقت دوست ندارم یک کاراکتر را تک بعدی نشان بدهم. چراکه تبدیل به کلیشه میشود. در «پردهنشین» ما روابط حاجآقا مهدوی را با زن و بچهاش، عصبانیتش و تشرزدنش را میبینیم. آنقدر این ابعاد برایم اهمیت داشت که به آقای شعیبی گفتم از آنجا که من به قصه اصلی داستان وصلم، ای کاش در قصه اصلی قرار میگرفتم. همین موضوع، باعث شد که نقش مهدوی در ادامه قصه پررنگتر شود.
چقدر به محدودیتهایی که در نشان دادن پرسوناژ حاجآقا مهدوی باید لحاظ میشد، فکر میکردید؟
در زمان تصویربرداری هر وقت من و آقای آییش بازی داشتیم دو روحانی به نام حاجآقا اسدزاده و حاجآقا سعادتی در آنجا حضور داشتند که اشکالات ما را بگیرند. مثلاً اگر جایی قرار بود حدیثی را روایت کنیم یا عربی حرف بزنیم، آنها ایرادات ما را برطرف میکردند. به همین دلیل من اصلاً به این محدودیتها فکر نمیکردم. چون اگر درگیر آن میشدم همه چیز خراب میشد. من زندگیام را میکردم، برای من مهدوی مثل بقیه مردم بود که تنها لباسش عوض شده بود.
میتوانیم یکی از دلایل موفقیت این نقش را همین دور کردن خودتان از حاشیهها و تمرکز روی کاراکتر حاجآقا مهدوی بدانیم.
برقنورد: بله حتماً، من با خودم فکر میکردم که بهروز شعیبی به عنوان کارگردان سر صحنه حضور دارد، از قضا خودِ شعیبی در «طلا و مس» نیز نقش یک طلبه را بازی کرده بود و این پروسه را گذرانده بود. آقای رضوی نیز آنجا بودند و از مسائل مربوط به این حوزه کاملاً باخبر بودند، پس چرا من باید حواسم به این مسائل باشد؟! من همه ذهنم را برای اجرای بهتر نقش، منسجم کردم.
این انسجام، بین کسانی که نام بردید، در متن فیلمنامه و قسمتهای مربوط به حاجآقا مهدوی نیز وجود داشت؟
بله، وجود داشت، اما دیالوگهایی که شاید به نظر خودم در جاهایی خوب نبود را با آنها در میان میگذاشتم و با هم در موردش بحث میکردیم. مثل سکانسی که مجید به من میگوید: «حاجآقا این لباس شما به چه دردی میخورد؟!» جواب من به مجید، شاید 15 بار بازنویسی شد، من هر بار بعد از خواندنش میگفتم نه، این خوب نیست، چون برای مخاطب قانعکننده نیست.
حاجآقا سعادتی گفت اگر شما را نمیشناختم فکر میکردم با یک روحانی حرف میزنم
بازی در قسمتهای مربوط به منبر رفتن حاجآقا مهدوی با بیقه سکانسها تفاوت داشت؟ در اینباره نگرانی نداشتید؟
من به عوامل سریال گفتم اینکه من هر روز میآیم اینجا و لباس میپوشم و دیالوگها را میخوانم و در یک برداشت آن را میگیریم برای قسمتهای مربوط به منبر اینگونه نیست و باید متن را از قبل به من بدهید که آن را تمرین کنم، تلفنی هم با حاجآقا سعادتی صحبت میکردم و پشت تلفن منبرها را میخواندم و او ایرادات من را میگرفت. یکی از منبرها را، که خطبهای به زبان عربی بود، چندین بار تمرین کردم و به حاجآقا سعادتی زنگ زدم و برای ایشان خواندم، در جواب به من گفت: «خوبه ولی هنوز روان نیستید؛» من هم گفتم فردا دوباره به شما زنگ میزنم، در آن فاصله اینقدر در خانه آن خطبه را تکرار کردم که هرکس من را میدید، متوجه حساس بودن این سکانس میشد. وقتی دوباره به حاجآقا سعادتی زنگ زدم، به من گفت: اگر شما را نمیشناختم فکر میکردم با یک روحانی حرف میزنم. این تنها سکانسی بود که برای بازی در آن استرس داشتم.
خیلیها میگویند؛ «پردهنشین» قصه روانی دارد و شبیه زندگی اطراف ماست
علی مردانه: لابهلای حرفهایی که زدی، چند بار به جذاب بودن قصه اشاره کردی، چه چیزی از آن برایت جذاب و نو بود؟
هومن برقنورد: زیبایی متن به این دلیل بود که در کنار قصه اصلی سریال، چند قصه دیگر نیز وجود داشت. مثل قصه براتعلی و هاجر و ماجراهای عاشقانهای که بین آنهاست. عدهای جذابیت این قصه را به دلیل وجود یک طلبه در متن این داستان عاشقانه میدانند و عدهای دیگر، خود همین عشق برایشان جذاب است. همچنین عدهای به هدی بابت کارهایش به او حق میدهند و بعضیها با او مخالفت میکنند. برای هر سلیقهای در این سریال جذابیتی وجود دارد.
علی مردانه: بهروز شعیبی به کاری که میکند اعتقاد دارد. این را در نقشهایی هم که بازی میکند میبینیم. دیگر اینکه بهروز، جنس آدمهایی را که روایت میکند، میشناسد و این کار را با دل انجام میدهد. وقتی این ویژگیها وجود داشته باشد، انرژی مثبتی که هومن گفت در کل فیلم جریان پیدا میکند. عکسالعمل مخاطبان نیز نشانگر این موضوع است. خیلیها میگویند؛ «پردهنشین» قصه روانی دارد و شبیه زندگی اطراف ماست.
در انتخاب شما به عنوان روحانی در «پردهنشین»، یک ریسک وجود داشت که 50 درصد آن به کارگردان برمیگردد و 50 درصد دیگر به شما، نگران این نبودید که نتوانید از عهده این نقش بربیایید؟
برقنورد: این ریسک تا جایی بود که من متن را نخوانده بودم، ولی بعد از آن و شکل گرفتن تصویر اولیه نقش در ذهنم و اینکه چگونه باید حرف بزند، برای بازی آن اعتماد به نفس پیدا کردم. من از قسمت یازدهم وارد قصه شدم و همان موقع خواندن فیلمنامه تا قسمت سیزدهم، لحن این شخصیت را پیدا کردم. در انتخاب بازیگران نیز اتفاق خوبی افتاد و به باورپذیری کاراکترها کمک زیادی کرد. علی مردانه پیش از آن که نقش آرش را بازی کند، در این سریال دستیار اول کارگردان بوده است.
انتخاب بازیگران چقدر به جذابیت «پردهنشین» کمک کرده است؟
مردانه: من از پنجم اسفند سال گذشته به عنوان دستیار کارگردان در این پروژه حضور داشتم و به همراه تهیهکننده، کارگردان، خانم مصیبی (برنامهریز) و علی سرابی (انتخاب بازیگران اولیه) جزو اولین نفراتی بودیم که شروع به کار کردیم. ما درباره همه کسانی که قبل از کلید زدن کار قرارداد بستند، حرف میزدیم و تصمیم میگرفتیم. ما روزها برای بازیگران شخصیتهای اصلی سریال مثل حاجآقا شهیدی، مهدوی، میرزایی و محمدحسین بحث میکردیم و گزینههای مختلف را بررسی میکردیم. بعضی از بازیگران درگیر کارهای دیگر بودند و ما به گزینههای دیگر میرسیدیم. سعی همه گروه این بود که با وسواس و ریزبینی خاصی این کار را جلو ببریم.
هومن برقنورد: من هم معتقدم انتخاب بازیگران و اینکه کدام بازیگر برای یک نقش مناسب است، در هر سریالی تعیینکننده است. یکی از دلایل موفقیت این سریال نیز، همین مسئله بود.
من در نقشهای غیر از کمدی نیز توانایی دارم
مردم بیشتر شما را برای بازی در سریالهای کمدی به یاد میآورند، تصور نمیکردید این قضیه در باورپذیری نقش حاجآقا مهدوی برای مخاطب نقش منفی داشته باشد؟
برقنورد: نه اینگونه نبود. واقعیت این است که تعداد کارهای جدی من از کارهای کمدی که بازی کردم بیشتر است، اما به نظرم سریالهای طنز به این دلیل بهتر دیده شدند که زمان پخش مناسبی مثل ماه رمضان یا عید نوروز داشتند. من شش کار سینمایی بازی کردهام که هیچکدام کمدی نبودند. من در نقشهای دیگر نیز توانایی دارم و میتوانم به خوبی از عهده آن بر بیایم. در واقع اگر فیلمنامه و نقش را دوست داشته باشم، آن را بازی میکنم و به ژانر آن توجهی نمیکنم.
علی مردانه: دلیل آن نمیتواند این باشد که تو در سریالهای کمدی-نسبت به کارهای جدی که انجام دادی-نقش اصلیتری در قصه داشتی؟
برقنورد: نه، به نظرم فرقی نمیکند و به نظرم به دلیل مواردی که گفتم، آن کارها فقط بهتر دیده شدهاند.
اگر برای انتخاب نقش در «پردهنشین» آزادی انتخاب داشتید، باز هم پرسوناژ حاجآقا مهدوی را انتخاب میکردید؟
هومن برقنورد: نه، شاید اگر به عهده من بود دوست داشتم شخصیت میرزایی را بازی کنم، موقع خواندن فیلمنامه با این شخصیت هم ارتباط خوبی برقرار کردم.
علی مردانه بیشتر به عنوان دستیار کارگردان شناخته میشود، ولی با نگاه کردن به کارنامه هنریاش میبینیم که ابتدا با بازیگری پا به عرصه سینما گذاشته است. چرا این اتفاق افتاد؟
علی مردانه: من فعالیت هنریام را با بازیگری تئاتر در خوزستان شروع کردم. بعد از چند سال کار مداوم در تئاتر و حضور در چند فیلم کوتاه، حمید فرخنژاد، من را برای بازی در «عروس آتش» به آقای سینایی معرفی کرد و اینگونه شد که من نقش فیصل را در این فیلم بازی کردم. بعد از آن روزی ما در سالن تئاتر اهواز مشغول تمرین بودیم که آقای احمدرضا درویش و مهرداد میرفلاح دستیار ایشان، برای بازدید لوکیشن فیلم «دوئل» و انتخاب چند بازیگر، وارد سالن شدند. بعد از گفتگوی کوتاهی با آقای درویش من متوجه شدم که در «دوئل» حضور خواهم داشت. اینگونه هم شد و من نقش قاسم را در این فیلم بازی کردم ولی «دوئل» اینقدر پر بازیگر بود که من کمتر دیده شدم.
من از بچگی عاشق بازیگری بودم
چرا بازیگری را ادامه ندادید؟
سال 79 من برای بازی در فیلم آقای درویش به تهران آمدم، بعد از آن و به دلیل اینکه دوست نداشتم هر نقشی را بازی کنم و همینطور طولانی شدن مراحل آماده شدن «دوئل» برای اکران و برای امرار معاش در تهران تصمیم گرفتم دستیار کارگردانی کنم. علاوه بر این فهمیدم که سینما به جز ضوابط نیاز به روابط خوب نیز دارد. دستیاری در واقع این اجازه را به من میداد که روابط خوبی در سینما داشته باشم.
همچنین برای شناخت بهتر سینما دستیاری برای من فواید بسیاری داشت. البته من اصلاً به کارگردانی علاقهای ندارم. بارها نیز شرایط آن فراهم شد اما معتقدم که نباید سراغ کاری برویم که به آن ایمان نداریم. من از بچگی عاشق بازیگری بودم و همیشه میگویم اگر شرایط برای ادامه روند بازیگریام آماده باشد، اولویت من است، در غیر این صورت دوست دارم که همیشه یک دستیار کارگردان خوب باقی بمانم.
در «پردهنشین» برای اولین بار است که به عنوان بازیگر در این سریال خوب دیده میشوید. دلیلش چیست؟
دلایل متفاوتی دارد، یکی اینکه نقشهایی که بازی کردم شاید در قصه اصلی اینقدر پررنگ نبودند که در ذهن مخاطب باقی بمانند. دیگر اینکه در برخی کارها سکانسهای بازی من از نسخه نهایی فیلم حذف شدند. دو تا سریال دیگر نیز بازی کردم که باز به دلیل زمان پخش نامناسب دیده نشد. ولی در «پردهنشین» خوشبختانه این اتفاق افتاد. البته آرش خیلی از خودم دور است، هم از نظر سنی و هم از نظر شخصیتی. خیلی خام و احساساتی است و در لحظه تصمیم میگیرد. در ناز و نعمت بزرگ شده و اصلاً به کارهایی که انجام میدهد، فکر نمیکند، اما پشت این آدم بیمنطق دل صاف و سادهای وجود دارد. در ادامه نیز نقش آرش پررنگتر میشود.
چگونه دستیار کارگردانی و بازیگری را به صورت همزمان انجام میدادید؟ با هم تداخلی نداشتند؟
مردانه: رسیدیم به اصل ماجرا (میخندد). خب من 3ماه پیش تولید و 2ماه و نیم در زمان تولید دستیار اول کارگردان بودم که واقعاً شرایط سختی بود، اصلاً استراحت نداشتم و مدام درگیر کارهای مربوط به دستیاری و تمرکز روی بازیگری بودم. این تداخل باعث شد در جاهایی تمرکزم را از دست بدهم.
هومن برق نورد: علی، تو این دوتا را تفکیک میکنی در حالی که اینطوری نبود! مثلاً وقتی تو یک سکانس باز میکردی و هنوز چند پلان از آن باقی مانده بود، تو بین آن دستیار کارگردانی میکردی. من چند بار به شوخی، به علی میگفتم تو الان بازیگری و برو سر کار خودت (میخندد).
باز آرش اومد! الان یه تنش جدید درست میشه
علی مردانه: واقعیت این است که من از ابتدا نمیدانستم قرار است نقش آرش را بازی کنم و هم من و هم آقای شعیبی اذیت شدیم و همینجا باید به خاطر سکانسهایی که بازی میکردم و نمیتوانستم به ایشان کمک کنم، عذرخواهی کنم. این موضوع باعث شد که در جلسهای با حضور آقای رضوی و شعیبی، پیشنهاد حضور یک دستیار کارگردان جدید را مطرح کنم. و آنها به من این لطف را کردند و اجازه دادند آقای خنکال به پروژه اضافه شود.
آقای برقنورد به نظرتان علی مردانه در کدام قسمت موفقتر بود؟ دستیاری یا بازیگری؟
هومن برقنورد: در هر دو قسمت موفق بود. به نظرم علی خیلی خوب بازی کرد. این را جدی میگویم. مثلاً همسر من هروقت «پردهنشین» را میبیند، میگوید: «باز آرش اومد! الان یه تنش جدید درست میکند» (میخندد). این نشانه خوبی است. یعنی اینکه تو دیده میشوی. من یک روز سر صحنه نیز به علی گفتم که خیلی خوب بازی میکنی، ولی آن موقع استرس زیادی داشت.