بیوگرافی صادق چوبک – Sadeq Chubak
صادق چوبک (زاده تیر ۱۲۹۵ بوشهر – درگذشته تیر ۱۳۷۷ برکلی) نویسنده ایرانی بود. وی به همراه صادق هدایت از پیشگامان داستان نویسی مدرن ایران است. از آثار مشهور وی میتوان از مجموعه داستان انتری که لوطی اش مرده بود و رمانهای سنگ صبور و تنگسیر نام برد. از روی رمان تنگسیر فیلمی به همین نام با بازی بهروز وثوقی ساخته شدهاست.
نام اصلی : محمد صادق چوبک
زادروز : ۱۴ تیر ۱۲۹۵ – ۵ اوت ۱۹۱۶ – بوشهر، ایران
مرگ : ۱۳ تیر ۱۳۷۷ – ۳ ژوئیه ۱۹۹۸ (۸۱ سال) – برکلی، کالیفرنیا، ایالات متحده
ملیت : ایران
محل زندگی : بوشهر، انگلیس، برکلی
جایگاه خاکسپاری : جسدش طبق وصیتش سوزانده شد و خاکستر آن به اقیانوس سپرده شد
پیشه : داستان نویس و نمایشنامهنویس
کتابها : تنگسیر – پینوکیو
همسر(ها) : قدسی خانم از سال ۱۳۳۶
فرزندان : روزبه، بابک
زندگی
صادق چوبک، در سال 1295 شمسی در بوشهر بدنیا آمد. در بوشهر و شیراز درس خواند و دوره کالج آمریکایی تهران را هم گذراند. در سال 1316 به استخدام وزارت فرهنگ درآمد و همان سال نیز ازدواج کرد.
اولین مجموعه داستانش را با نام ” خیمه شب بازی ” در سال 1324 منتشر کرد. در این اثر و ” چرا دریا طوفانی شد ” بیشتر به توصیف مناظر می پردازد، ضمن اینکه شخصیت های داستان و روابط آنها و روحیات آنها نیز به تصویر کشیده می شود. چوبک در دوره نخست داستان نویسی خود چند داستان کوتاه و نمایشنامه نوشت و پس از چند سال سکوت، کار خود را با داستان بلند “تنگسیر” در سال 1342 آغاز کرد. وی که کارمند شرکت ملی نفت بود به آمریکا، انگلیس و شوروی سفر کرده ولی از این سفر رهآوردی و سفرنامهای ارمغان خوانندگان آثارش نکرده است. از جمله آثاری که سبب شهرت چوبک شدند، رمانهای ” تنگسیر” و “سنگ صبور” بودند که تنگسیر را به همسرش قدسی خانم و سنگ صبور را به زادگاهش بوشهر تقدیم کرد. سنگ صبور انسجام و یکپارچگی رمان را نداشت و مباحث بسیاری را در محافل ادبی به راه انداخت.
چوبک به زبان انگلیسی مسلط بود و دستی نیز در ترجمه داشت. وی قصه معروف ” پینوکیو ” را با نام ” آدمک چوبی” به فارسی برگرداند. شعر ” غراب ” اثر ” ادگار آلن پو ” نیز به همت وی ترجمه شد. آخرین اثر منتشره اش هم ترجمه حکایت هندی عاشقانه ای به نام ” مهپاره ” بود که در زمستان 1370 منتشر گردید. صادق چوبک در قصه هایش ذهن و روان قهرمانهایش را مورد توجه قرار داد و سعی کرد به شخصیت هایش عمق ببخشد. همین تلاش برای عمق بخشیدن به شخصیت ها، بر نحوه بیان وی تاثیر گذاشت. وی در توصیف واقعیتهای زندگی نیز وسواس زیادی داشت و این نیز از ویژگی های آثار وی است.
چوبک به سبب همین دقت نظر در جزئی نگری ها و درون بینی ها، رئالیست افراطی وگاهی حتا ناتورالیست خوانده اند. آثار چوبک از سالها پیش مورد نقد و بررسی جدی قرار گرفته و در کتابهای مختلفی از جمله ” قصه نویسی ” (رضا براهنی)، ” نویسندگان پیشرو ایران ” (محمد علی سپانلو) و “نویسندگان پیشگام در قصه نویسی امروز ایران”(علی اکبر کسمایی)، نوشته هایش تحلیل شده اند.
چوبک در سال 1353 پس از بازنشستگی، به انگلستان و آمریکا رفت، وی در اواخر عمر بینایی اش را از دست داد و در اوایل تابستان 1377، در آمریکا درگذشت . آخرین اثر چوبک با نام ” مهپاره ” در سال 1370 منتشر شد که ترجمهای شیوا از داستان عاشقانه هندی است.
خانواده
نام پدرش “آقا محمد اسماعیل” بود و مادرش “رقیه سلطان” نام داشت. پدر وی تاجر بود، اما او به دنبال تجارت نرفت و به نویسندگی تمایل پیدا کرد.
چوبک در سال 1316 و پس از گرفتن دیپلم ادبی خود با همسرش به نام “قدسی خانم” ازدواج کرد که حاصل این ازدواج دو فرزند پسر به نامهای روزبه و بابک بود. او زمانی که در کالج آمریکایی تهران درس می خواند با همسرش آشنا شده بود.
تحصیلات
صادق چوبک تا کلاس سوم ابتدایی در مدرسه “سعادت” بوشهر درس خواند. او در سال 1303 به بیماری مالاریا مبتلا شد و برای معالجه به شیراز رفت و پس از درمان بیماری، در مدرسههای “شفاییه”، “باقریه”، “سلطانیه” و “حیات” تحصیل نمود و در سال 1313 توانست گواهینامه سیکل خود را بگیرد. وی در سال 1314 در تهران به ادامه تحصیل پرداخت و سرانجام در سال 1316 دیپلم ادبی خود را از کالج آمریکایی تهران دریافت کرد.
ورود به عرصه نویسندگی
چوبک بعد از گرفتن دیپلم، مدت کوتاهی در مدرسه “شرافت” خرمشهر به تدریس پرداخت و پس از آن به خدمت سربازی فرا خوانده شد. در سال اول سربازی معمولی بود ولی در سال دوم به دلیل تسلط به زبان انگلیسی به عنوان مترجم، خدمتش را در ستاد ارتش در سال 1317 به پایان رساند.
نخستین کتاب او با نام “خیمهشببازی” در سال 1324 و با هزینه شخصی وی منتشر شد که “بزرگ علوی” پس از خواندن داستانهایش او را تشویق به چاپ آنها در مطبوعات نمود. چوبک در این کتاب، داستان “اسائه ادب” را به صادق هدایت و داستان “بعدازظهر پاییزی” را به “مسعود فرزاد” هدیه کرد که علیرغم محبوبیت بسیار، این کتاب به خاطر داستان “اسائه ادب” تا 10 سال بعد اجازه تجدید چاپ پیدا نکرد. در سال 1326 به پیشنهاد “الول ساتن” (شرقشناس) در روابط عمومی سفارت انگلیس به عنوان مترجم استخدام شد.
در سال 1328 دومین مجموعه داستان او با نام “انتری که لوطیاش مرده بود” منتشر شد که داستانهای دو کتاب “خیمهشببازی” و “انتری که لوطیاش مرده بود” از لحاظ فضاسازی، نمایش روحیه و روابط شخصیتها در گفتگوهای زنده و طبیعی، از بهترینهای ادبیات داستانی ایران محسوب میشدند.
چوبک در سال 1329 در شرکت نفت ایران و انگلیس به عنوان مترجم استخدام شد و نیز همکاری با مجلههای ادبی را آغاز کرد. او نخستین ترجمهها و داستانهایش را در مجله “سخن” که تحت نفوذ صادق هدایت بود و نیز ماهنامه “مردم” به چاپ رساند. مجله سخن و نویسندگانش در آغاز کار زیر نفوذ معنوی هدایت بودند و از اندیشههای پیشرو او الهام میگرفتند. چوبک نیز از این تأثیر پذیری آزاد نبود و داستانهای خود را به نظر صادق هدایت میرسانید و رهنمودهای او را میپذیرفت.
اما در سال 1334 چاپ دوم کتاب “خیمهشببازی” او، با حذف داستان “اسائه ادب” و جایگزینی “آه انسان” صورت گرفت. او همچنین برای شرکت در سمینار دانشگاه هاروارد به امریکا سفر کرد و سپس با دعوت کانون نویسندگان شوروی، به مسکو، سمرقند و بخارا رفت.
چوبک در سال 1349 به تدریس در دانشگاه یوتا پرداخت و در سال 1351 در کنفرانس نویسندگان آسیایی و آفریقایی در قزاقستان شرکت کرد و گزیدهای از آثارش به زبان روسی در مسکو منتشر شد.
سبک چوبک در داستان نویسی
صادق چوبک در قصه هایش ذهن و روان قهرمانهایش را مورد توجه قرار می دهد و سعی می کند به شخصیت هایش عمق ببخشد. همین تلاش برای عمق بخشیدن به شخصیت ها، بر نحوه بیان وی تاثیر می گذارد.
در سنگ صبور قصه را از زبان شخصیت های مختلف می خوانیم، نحوه بیانی که در قصه نویسی نوپای ایران کاملا تازگی داشت. وی برای بیان افکار ذهنی هر یک از شخصیت ها ناگزیر بود به زبان هر یک از آنها بنویسد و این خود به تغییر نثر در طول داستان منتهی شد که باز نسبت به دیگران پیشرفتی جدی محسوب می شد. در آثار چوبک هر شخصیت داستان به زبان خودش، زبان متناسب با فرهنگ و خانواده و سن و سالش سخن می گوید، کودک، کودکانه می اندیشد و کودکانه هم حرف می زند، زن زنانه فکر میکند و زنانه هم حرف میزند و بدین ترتیب هر یک از شخصیت ها به بهترین وجه شکل می گیرند و شخصیت پردازی موفقی ایجاد می شود که در بستر حوادث داستان، زیبایی و عمق خوشایندی به داستان میدهد.
وی در توصیف واقعیتهای زندگی نیز وسواس زیادی داشت و این نیز از ویژگی های آثار وی است. چوبک به سبب همین دقت نظر در جزئی نگری ها و درون بینی ها، رئالیست افراطی وگاهی حتی ناتورالیست خوانده اند.
چوبک در نوشتههای خود تجربههای زندگانی پرفراز و نشیبی را به دست نمیدهد، بیتردید چوبک دیدگاه ویژهای دارد، ولی این دیدگاه گستردگی چندانی ندارد در داستانهای نخستین او مایههایی از زندگانی امروز دیده میشود ولی در داستانهای بعدی این مایهها کم و کمتر میگردد، تا به جایی میرسد که نویسنده برایبیان اندیشههای خود به گذشته پناه میبرد. رویدادهای تنگسیر و سنگ صبور در پنجاهسال پیش میگذرد، درست است که تصویر این رویدادها نیز ارزشمند است ولی چوبک همچون جلال آل احمد که در «میان معرکه» یکه تازی میکند و میجوشد و میخروشد نیست.
برخی از منتقدین معتقدند که آثار چوبک ازکارهای صادق هدایت و جلال آل احمد و بزرگ علوی، برتر بوده و براین باورند که چوبک «در سنگ صبور» زندگی شبانه ملت ایران را در دهههای نخستین قرن چهاردهم هجری ارائه داده است.
درحالی که خود چوبک نیز با این افراد موافق نیست و میگوید: «.. من خودم را نمیتوانم تا این حد فریب بدهم که خیال کنم نویسنده و متفکری چنین و چنان باشم که بیا و مپرس!» چوبک نویسندهای است که در آثار خود میکوشد زندگانی مردم را ترسیم کند و گهگاه در این روش موفق است. طنزی گزنده دارد که آکنده از مایههای هنری است.
پیروی چوبک از مکتب ناتورالیسم
مکتب ناتورالیسم
ناتورالیسم مکتبی است که بر اثر یک نظریه فلسفی به همین نام در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم نخست در فرانسه و سپس در انگلستان و سایر کشورهای اروپایی و امریکا به وجود آمد. بر اساس فلسفه ناتورالیسم هر چیزی که وجود دارد بخشی از طبیعت است؛ بنابراین در حوزه فعالیت علم قرار می گیرد و بوسیله علتهای مادی و طبیعی قابل توصیف و توجیه است. نویسندگان مکتب ناتورالیسم بر اساس همین فلسفه حوادث و رویدادهای زندگی را تشریح می کنند و اعتقادی به علت ماوراء طبیعی و ماوراء پدیده های علمی برای توجیه حوادث و رویدادهای زندگی ندارند.
ساده ترین توصیفی که از این مکتب می توان کرد به کاربردن جبرگرایی در ادبیات و به خصوص داستان نویسی است. نویسنده ناتورالیسم اعتقاد به جبر بیولوژیکی را از “چارلز داروین” که انسان را نتیجه تکامل راسته ای از حیوانات پستاندار می دانست، اعتقاد به اسارت بشر در تنگنای غرایز جنسی را از “زیگموند فروید” روانشناس اتریشی و بکارگیری شیوه های علوم را در نقد ادبی از “ایپولیت آدولف تن”، فیلسوف و ادیب جبرگرای فرانسوی آموخت.
سه مکتب رمانتیسم، رئالیسم و ناتورالیسم که به دنبال یکدیگربه وجود آمده اند، ویژگیهایی دارند که آنها را از یکدیگر متمایز می کند:
رئالیسم یا واقع گرایی، معیار ارزشهای خود را از واقعیت می گیرد، رمانتیسم که به دنبال مطلق و ایده آل است از جهان واقعی و واقعیت موجود فراتر می رود و ناتورالیسم واقعیت را به صورت نتایج و قوانین علمی عرضه می کند. به همین جهت است که نویسنده ناتورالیسم بیشتر به ماجراهای واقعی یا استثنایی که اتفاق افتاده اند، استناد می جوید.
ویژگی نویسندگان ناتورال
ناتورالیستها به واقعیتها توجه می کنند اما واقعیات تلخ و خشن و تنها به جنبههای منفی طبقات اجتماعی پایین و ضعیف جامعه میپردازند. برای مثال اگر یک بیل از نگاه رئال “بیل” است؛ همان بیل برای یک ناتورالیست “کج بیل فرسوده لعنتی” است.
تفاوت آثار ناتورالیسم با آثار رئالیسم در نحوه نگاه به واقعیات است. در حالی که هر دو مدعی اند که تنها مشاهده گر و گزارشگر جهان واقع هستند. ادبیات ناتورالیستی، حاشیه نشینی و بیان بی پروای ارتباطات جنسی است که در اکثر مواقع رنگ ضد دینی هم به خود میگیرد.
از خصوصیات دیگر کار این نویسندگان توجه بیش از حد به توصیف جزئیات صحنه ها و حوادث است؛ زیرا حقیقتی که آنها در نظر دارند تنها از طریق معاینه و بررسی دقیق اشیاء و مکانها می تواند به دست آید. از نظر این نویسندگان تنها وقایع مستند یعنی آنچه دیده می شوند، مهم هستند و می توانند کتابهای خوبی به وجود آورند. به خاطر همین نظریه افراطی است که بعضی از منتقدان معتقدند که زیبا شناسی ناتورالیستی به خاطر حذف تخیل از کار آفرینش، سطح هنر و ادبیات را تنزل داده است و از ارزش هنری این قبیل آثار کاسته است.
ناتورالیسم در برخی آثار ایرانی
در ایران علمگرایی چندانی در آثار ناتورال وجود ندارد و شرایط اجتماعی و فکری پیدایش آن با اروپا متفاوت است. گرچه نگاه ضد مذهبی و نگاه پلیدی نسبت به ذات انسان در آثار ایرانی هم وجود دارد. شاید تنها برخی آثارصادق چوبک را بتوانیم آثار ناتورال ایرانی بنامیم اما نخستین نشانه های این کار را در داستان “علویه خانم” صادق هدایت، سپس در “سمنوپزان” جلال آل احمد و “عزاداران بیل” از غلامحسین ساعدی میبینیم.
چوبک و ناتورالیسم
درزمان صادق چوبک اتفاق ادبی مهمی به وقوع پیوست و آن ظهورناتورالیسم درجهان بود. تا این زمان درادبیات ایران و جهان چیزی به نام داستان کوتاه وجود نداشته و ازسال 1820 این نوع داستان ایجاد شده است.
در ادبیات فارسی معاصر، صادق چوبک، نویسنده ناتورالیست شناخته شده و بسیاری از داستانهای کوتاه او در مجموعه “خیمه شب بازی “و “انتری که لوطیش مرده بود ” و بعضی از رمانهایش از جمله “سنگ صبور” نشان دهنده حضور ناتورالیسم در آثار اوست.
چوبک نویسندگی را با مجله سخن آغاز کرد، مجله ای که تحت تاثیر افکار صادق هدایت بود و طبیعی است که حضور وی در آن جمع موجب تاثیرپذیری چوبک از هدایت شده باشد.
فکر هدایت در جای جای آثار چوبک خود را نشان می دهد. انسانهایی که او در داستانهایش ترسیم می کند، همه اسیر و گرفتارند و حتی اگر قصد رهایی هم داشته باشند، به حکم سرنوشت محتوم، کاری از دستشان برنمی آید. چوبک گاهی حتی پا را از هدایت فراتر می گذارد و به نفی ارزشهای فرهنگی و ملی می پردازد و نیز در نمایشنامه ای که در پایان کتاب “سنگ صبور” چاپ شده خالق هستی را به دست آفریننده اهریمن از هستی ساقط می کند:”خدا مرده است!”
او در کتاب “چراغ آخر” با اشاره به مولوی و این مصرع معروف او: از جمادی مردم و نامی شدم درباره تکامل معنوی مورد نظر مولانا این چنین می اندیشد:” خواسته خودش را گول بزند و خودش می دانسته دروغ می گوید. اگر رویش می شد می گفت آخرش از چاه {…} سر بیرون خواهد کرد…”(چراغ آخرصفحه 216) از این اظهارات جز نومیدی و شک کاهلانه چیزی فهم نمی شود.
حجم زیادی از آثار صادق چوبک را داستانهای کوتاه به سبک ناتورالیستی دربرمی گیرند. جزئی نگری و وسواس زیاد در طراحی قضا و موقعیتها ویژگی بارز این کتابها است.
این داستانها به خاطر نگاه طبیعت گرای او وصفی از رابطه های برزخی در دوزخ گندآلود و هراس آور و تحمل ناپذیری است که گریز و رهایی از آن جز در آرزو نمی گنجد. در داستانهای کوتاه او همه آرزوی رهایی دارند اما به اجبار و عادت و ترس بر جای خود میخکوب شده اند.ترس و بدبینی و بی اعتقادی چنان در خویشتن آنها خانه کرده است که از سایه خود نیز می هراسند.
گاه چوبک بر اساس همان دیدگاه شیوه زشت نگاری را در پیش می گیرد و بر اهمیت انگیزه های غریزی و جنسی در زندگی و کار انسان به شکل افراطی تاکید می ورزد. به عنوان مثال در داستان “چرا دریا توفانی شده بود” احساسات و اندیشه های آدمهای داستان نتیجه مستقیم تاثیرها و دگرگونی جنسی و بدنی آنهاست.
چوبک بخاطر دیدگاه ناتورالیستی، انسان را در حد یک حیوان، پست و زبون نشان می دهد و حیات آدمی را بیهوده می داند. او در داستان “مردی در قفس” می نویسد” این آدم واخورده هم مثل تمام مردم در مقابل احتیاجات طبیعی خودش زبون و بیچاره بود. او هم ناچار بود که به تلافی و کفاره چند لقمه غذایی که می خورد، مدتها توی مستراح بدبو و دخمه مانند خانه خود بنشیند و بوی گند بالا بکشد……”( خیمه شب بازی – مردی در قفس- ص 112)
گاه چوبک بر اساس همان دیدگاه شیوه زشت نگاری را در پیش می گیرد و بر اهمیت انگیزه های غریزی و جنسی در زندگی و کار انسان به شکل افراطی تاکید می ورزد. به عنوان مثال در داستان “چرا دریا توفانی شده بود” احساسات و اندیشه های آدمهای داستان نتیجه مستقیم تاثیرها و دگرگونی جنسی و بدنی آنهاست.
چوبک بخاطر دیدگاه ناتورالیستی، انسان را در حد یک حیوان، پست و زبون نشان می دهد و حیات آدمی را بیهوده می داند. او در داستان “مردی در قفس” می نویسد:” این آدم واخورده هم مثل تمام مردم در مقابل احتیاجات طبیعی خودش زبون و بیچاره بود. او هم ناچار بود که به تلافی و کفاره چند لقمه غذایی که می خورد، مدتها توی مستراح بدبو و دخمه مانند خانه خود بنشیند و بوی گند بالا بکشد…”( خیمه شب بازی – مردی در قفس- ص 112)
چوبک در حیوانی جلوه دادن انسان تا آن حد پیش می رود که در “سنگ صبور” همه کارهای انسان را در اثر فعالیت غریزه جنسی می داند. گویا چشمان او تنها و تنها بعد حیوانی بشر را دیده است. او آدمهایش را ناقص الخلقه، دیوانه، شهوانی، بی مغز و حیوان صفت تصویر کرده است. زنها و مردهای داستانهای او در تب شهوت می سوزند و عشق آنها برای شور و شهوت است.
بروز ناتورالیسم در آثار چوبک
زبان ناتورالیست ها درداستان زبان محاوره بود و بکارگیری این زبان یک طغیان انقلابی محسوب می شد. درآثارچوبک نیززبان محاوره جایگاه ویژه ای دارد و درداستان هایش آدمها به زبان کوچه و بازارصحبت می کنند. روش توصیف چوبک نیزروشی مبتنی بردیدن جزئیات و کوچکترین گوشه و کناره هاست که درآن دقتی عکس وار لحاظ شده است. چوبک درتعریف فضا و موقعیت داستان بسیارچیره دست است. او فضای بومی جنوب ایران را برای خواننده به دقت تعریف می کند. این فضا درآثارچوبک تلخ و تاریک است ودر داستانهای او به ندرت لحظه های شاد دیده می شود.
با خواندن آثارصادق چوبک یک حس غریب آزردگی ازروزگار به خواننده دست می دهد. این ناتورالیسم ، ناتورالیسم عکس وارعامدانه ای است که تنها لحظات تلخ را شکارکرده و درمقابل چشمان مخاطب قرارمی دهد. بنابراین تمام واقعیت نیست بلکه تنها گزیده ای ازواقعیت است واین گزیده گرایی سبک صادق چوبک محسوب می شود. او معتقد به تکنیک خاصی درقصه نویسی نیست و روش خود را دنبال می کند.
خلق دنیایی سیاه و تاریک از مهمترین ویژگی صادق چوبک است. محیطی آکنده از بدبختی و پلیدی و سیاهی که شخصیتهای داستانی را گرفتار کرده و در نهایت به سوی مرگ و نیستی رهنمون میکند.
در این محیط سراسر شر، همگی گرفتار، محکوم، ناتوان و مفلوکاند. خیلی که تلاش بکنند، در عوالم خود با خویش یا دیگری کلنجار میروند. چنانکه گاه از احساسات سرخورده و فروکوفته، زمانی از غرایز جنسی و امیال غریزی ارضا نشده و مواقعی هم از تمایلات و نیازهای بیمارگونه یا از وحشتها و ترسهای خرافی و ناشناخته با خویش یا دیگری صحبت میکنند. اما اینها همه آن چیزی نیست که در آثار چوبک وجود دارد. به عبارتی اگر کمی عمیقتر به آثار او توجه کنیم و آن پوسته ظاهری را بشکافیم، نگاهی که چندان هم بدبین و مایوس نیست، خودش را به رخ میکشد. نگاهی که حاصل ذهنیت فلسفی نویسنده است و من آن را «نگاه انسانی در جهانی بهمثابه شر» نامیدم.
شاید چوبک به ظاهر در دنیایی غوطهور است که سراسر منحط و سیاه است، دنیایی که شر در آن حاکم است و حتی کمتر موردی برای زیباییها و خوبیها پیدا میشود. اما او ـ برخلاف تصور رایج ـ گزارشگری صددرصد بیطرف و خنثی نیست، بلکه این نگاه فلسفی او ـ به نسبت کم یا زیاد ـ در لای سطر سطر داستانها قابل مشاهده است. فقط او نمیخواهد دنیایی آرمانی با قهرمانانی رویایی بیافریند. برای همین با فرو رفتن در سیاهیها و شرارتها، آن زندگیای را جستوجو میکند که در پوستهای از ابتذال پنهان شده است؛ همان ابتذالی که بحران جهان معاصر است.
چوبک جهان را به مثابه شر میبیند و آدمی را گرفتار شده در جهان شرور. برای همین تلاش میکند موقعیت انسان را در این محیط گندیده به نمایش بگذارد. بطوری که در بیشتر موارد شخصیتهایش را در زشتیهای اجتماع غرق می کند. تا آنجا که در نه تنها سعی نمیکند این زشتی را بزداید که حتی سعی نمیکند اتهام «زشت پرستی» را از خود دور سازد.
رابطه چوبک و سیاست
در سالهای 1320 تا 1340 ارزشهای یک نویسنده چیزهایی بود که کمتر در آثار صادق چوبک دیده شد. چوبک در نوشتههایش به سیاست، کاری نداشت ولی این به این معنا نبود که او نویسندهای درباری است اما نمیتوان به او لقب یک نویسنده انقلابی نیز داد و به همین دلیل آثار او از استقبال و مخاطب کمتری برخوردار شد.
او مانند برخی نویسندگان مانند “غلامحسین ساعدی” نه علنی مبارزه کرد و نه به زندان رفت. همین امر سبب شد که از سوی مردم به عنوان نویسنده متعهد شناخته نشود. از طرف دیگر دولت هم با او برخورد مستقیم نکرد و این امر محبوبیت او را کاهش داد. در دورهای که هر نویسنده باید دست کم یکی از پایههای پشتیبان را دارا باشد، چوبک توسط هیچ قشری حمایت نشد. مردم، او را نویسندهای «غیر متعهد» و «غیرسیاسی» تلقی نمودند. حکومت، هرچند که با او مستقیماً درگیر نشد اما او را همراه خود نیز ندید. خود چوبک نیز علنی در داستانهای خود، خدا و مذهب را زیر سؤال برده و دینستیزی را نمایان میساخت.
بی اعتنایی مطبوعات نسبت به آثار چوبک
چوبک در آثار خود بسیار به قشر پاییندست و مشکلات آن میپردازد و به ظن خویش سعی میکند فاصله بین «فقر» و «جهل» را از بین ببرد. حزب توده به دلیل بدبینیای که در آثار چوبک به چشم میخورد به نوعی آثار او را بایکوت میکند. نکته لازم به ذکر این است که مهمترین حزبی هم که امر ادبیات را در ایران پیگیری میکرده همان حزب توده بوده است. وقتی که این حزب او را کنار میگذارد و آثار او را در نشریات خود منتشر نمیکند به نوعی قسمت مهمی از پایگاههای ارائه آثار او از بین میرود؛ زیرا بقیه روزنامهها و نشریات کمتر به کار ادبیات میپرداختند. چوبک نمونه کارهایش را به نشریه “پیام مردم” میدهد. پیام مردم آثار او را تا داستان “قفس” منتشر میکند. اما وقتی داستان قفس به دست این نشریه میرسد، نگاه نویسنده را بر خلاف آرمانهای حزب توده میبیند و از این زمان است که او را کنار میگذارد.
آثار و تألیفات
مجموعه داستانهای کوتاه “خیمه شب بازی”:
نفتی
گلهای گوشتی
عدل
زیر چراغ قرمز
آخر شب
مردی در قفس
پیراهن زرشکی
مسیو الیاس
اسائه ادب
بعدازظهر آخر پائیز
یحیی
مجموعه داستانهای کوتاه “انتری که لوطیش مرده بود”:
چرا دریا توفانی شد
قفس
انتری که لوطیش مرده بود
توپ لاستیکی (نمایش)
مجموعه داستانهای کوتاه “روز اول قبر”:
گورکنها
چشم شیشهای
دسته گل
یک چتر خاکستری
پاچه خیزک
روز اول قبر
همراه (با دو شیوه) عروسک فروشی
یک شب بیخوابی
همراه (یک شیوه دیگر)
هفتخط (نمایش)
مجموعه داستانهای کوتاه “چراغ آخر”:
چراغ آجر
دزد قالپاق
کفتر باز
عمر کشون
بچه گربهای که چشمانش باز نشده بود
اسب چوبی
آلما، سگ من
ره آورد (شعر)
پریزاد و پریمان
دوست
داستانهای بلند
تنگسیر
سنگ صبور
ترجمهها
“پینوکیو” به نام «آدمک چوبی» اثر “کارلو کولودی”
“غراب” شعر از ادگار آلن پو
“مهپاره” از متن انگیسی با عنوان “حکایت عشق”، در سال 1370
اقتباسات سینمایی
تهیه فیلم دریا بر اساس داستان “چرا دریا توفانی شده بود”، از مجموعه “انتری که لوطیش مرده بود” به وسیله “ابراهیم گلستان” و با شرکت “فروغ فرخزاد” که ناتمام ماند، در سال 1341
اجرای نمایشنامه “هفت خط” از کتاب “روز اول قبر” توسط دانشجویان ژاپنی دانشگاه شیراز، در سال 1344
تهیه فیلم سینمایی بر اساس داستان “تنگسیر” توسط “امیر نادری” (فیلمساز ایرانی)، در سال 1353
ویژگی نثر چوبک
نثر چوبک، نثری است ساده و طنزآلود، همراه با اصطلاحات تند و خشن و گاه رکیک کوچه و بازار است. نثری نزدیک به زبان گفتار. چوبک با دید خاص خود اغلب به اقشار پاییندست جامعه نظر دارد و زشتترین و رکیکترین دشنامها را از زبان شخصیتهای داستانهایش بیپروا و بدون تعارف بیرون میریزد. او در ضبط و ثبت نثر محاورهای و شکسته که مردم کوچه و بازار و بیشتر مردم جنوب شهر با آن حرف میزنند، چه از نظر گویش و چه از نظر نوشتار، فراهم آورده است که در نوع خود نه تنها کمنظیر بلکه تا حدودی بیمانند است.
همچنین نثر وی، نثری توصیفی است. او در کارکرد زبان و رسالت واژهها و فعلها مهارت دارد و تعبیرها و توصیفهای زیبا و بهیادماندنی میآفریند.
رضا براهنی در کتاب “قصهنویسی” مینویسد: «زیباترین نمونه نثر توصیفی چوبک را باید در تنگسیر جست. حتی نثر سنگ صبور گاهی تا این حد یک دست و قرص و زیبا و درخشان نیست. نثر تنگسیر از آغاز تا پایان مثل رودخانهای حرکت میکند و پیش میرود. طوری که گویی قصهای به این بلندی، در یک روز نوشته شده است».
جمال میر صادقی در بررسی زبان چوبک در کتاب ادبیات داستانی مینویسد: «یکی از خدمتهایی که مکتب ناتورالیسم به ادبیات کرد، شکستن حرمت قلابی کلمات و مفاهیم بود. چوبک هم از این قاعده پیروی میکند و کلمههایی را که نویسندگان پیش از او از آوردن آنها ابا و کراهت داشتند، در داستانهایش به کار میگیرد و مناظر و صحنههایی که نویسندگان به اختصار از آنها میگذشتند، یا به کلی از داستانهایشان حذف میکردند، با جسارت تحسینبرانگیزی در آثارش به نمایش میگذارد. گرچه قبل از او صادق هدایت نیز در یکی دو اثرش از جمله “علویه خانم” از این فرهنگ غنی زبان توده مردم استفاده کرده بود و حرمت صحنهها و مناظر قلابی را شکسته بود اما این خصوصیت در آثارش عمومیت نداشت».
ویژگیهای نگارشی آثار چوبک
آوردن صفت و موصوف
استفاده از فعل “خوابیدن”
حذف حروف اضافه
استفاده از جملههای بلند
به کار بردن اصطلاحها و جملات بومی
به کار بردن اشتباه حروف اضافه
واج آرایی
حذف اشتباه و بیدلیل فعل، جملهبندی اشتباه
جملهبندی آهنگین و شعرگونه
فرم
آوردن «رو» و «تو» و «جلو» و «جز» و… به جای «روی»، «توی»، «جلوی»، «جزو» و…
مروری کوتاه بر آثار صادق چوبک
مجموعه داستانهای “خیمه شب بازی” و “انتری که لوطیش مرده بود” نخستینکارهای صادق چوبک هستند، “خیمه شب بازی” در بر دارنده ده داستان و یک چکامه و “انتری که لوطیش مرده بود” در بر دارنده سه داستان و یک نمایشنامه است. چهارده داستان این دو مجموعه نوشتههایی هستند موجز و گذرا و سرشار از وصف تازه، زبان و قلم چوبک میتواند وصف صحنههای زندگی را در چند جمله برساند. همچنین حرکت انسان و پیرامونش در داستانهای چوبک قابل توجه است .
چوبک در داستانهای خود بسیاری از مسائل اخلاقی را رعایت نکرده است و گر چه قصدِ در مردم بودن را داشته و با نگاه طبیعت زندگی را تصویر میکرده ولی رکن اساسی زندگی که همان اخلاق در نویسندگی و وصف است را کمتر رعایت کرده.
نویسندگانی همچون چوبک و صادق هدایت هم جنبههای فساد اخلاقی و هم جنبههای سیاسی در نوشتههایشان مطرح است، اما این فساد در نوشتههایچوبک از هدایت هم بیشتر است.
صادق چوبک بیش از آنکه به وقایع درونی و دنیای ذهن آدمها و پرورش طرح داستان بپردازد به توصیف وقایع روزمره و حوادث ملموس و بیان جنبه های آلوده و چرک زندگی علاقه نشان می دهد، گرایشی که از آن به رئالیسم سیاه یا نگرش ناتورالیستی غریزی نویسنده نیز می توان تعبیر کرد.
در داستان “انتری که لوطیش مرد” در ابتدا که انتر از مرگ لوطى شادى و پایکوبى مى کنداما به تدریج که انتر پى به بردگى تقدیرى و ابدى خود مى برد ، مى فهمد که حتى بعد از مرگ لوطى نیر نمى تواند از بردگى او رهایى پیدا کند. در این موقعیت است که انتر مى کوشد تا با پناه بردن به گذشته و نقل لحظات هیجانى آن و در معرکه اى که به پا کرده، از واقعیت فرار کند. لوطى همزاد انتر بوده است. در این موقعیت، انتر نمى داند با جهان بى لوطى چه کند؟ نیمى از مغزش فلج مى شود. انتر در میان آدمیان تنها زبان لوطى و اشارات او را در مى یافته و قادر به ارتباط با دیگران نبوده و نیست. در واقع حلقه ارتباط او با آدم هاى دیگر به ناگهان از بین رفته است.
چوبک مثل اغلب ناتورالیستها کمکم به تصویر و تجسم این مظاهر زشت و ناپسند جامعه خوگر و مأنوس میشود و خودش در تلهای میافتد که خوانندگانش را از آن برحذر داشته است، یعنی تله عادت. به بیانی دیگر، چنان در زشتیها و ناپاکیها غرق میشود که از خوبیها و پاکیها غافل میماند. به تدریج، برحسب عادت توجه عمیق به این زشتیها، کارش به افراط و اغراق کشیده میشود، گویی نویسنده فقط زشتیها و ناپاکیها را میبیند، چشمهایش را بر روی همه پاکیها و لطافتها و زیباییهای زندگی بسته است. مصداق این گفته را میتوان در رمان”سنگ صبور”، آخرین اثر چوبک، به خوبی دید. در این کتاب، نویسنده به مبالغه و افراط کاری زیانباری در تشریح و تصویر ناپاکیها و کثافتهای صحنهها و شخصیتهای رمان افتاده است.
این عدم تعادل معمولاً در آثار همه نویسندگان ناتورالیست دیده میشود و چوبک نیز از این قاعده مستثنا نیست. به خصوص که چوبک چنان به اصول ناتورالیسم مؤمن و وفادار است که میتوان جزء جزء ویژگیهای این مکتب را در داستانهایش یافت.
نقد و بررسی آثار صادق چوبک
آثار چوبک از سالها پیش مورد نقد و بررسی جدی قرار گرفته و در کتابهای مختلفی از جمله ” قصه نویسی ” اثر “رضا براهنی”، ” نویسندگان پیشرو ایران “، “اثر “محمد علی سپانلو” و “نویسندگان پیشگام در قصه نویسی امروز ایران” اثر “علی اکبر کسمایی، نوشته هایش تحلیل شده اند. برای شفاف شدن و روشن شدن ذهنیت فلسفی او آثار او را به سه بخش مجزا تقسیم می کنیم:
بخش نخست:
داستانهایی که بار اصلی بر عهده حادثه و کنش شخصیتهاست و در آن از ذهنیت فلسفی خبری نیست یا کمتر دیده میشود. در این داستانها نویسنده مانند شاهدی بیطرف زندگی را بیان میکند و گاه تجسم میبخشد، بدون اینکه اجازه بدهد آن ـ من “فردی شخصیت” که میتواند چندان هم بیگانه با من “نویسنده” نباشد؛ ـ جولان پیدا کند. چوبک چنان با مهارت این انحطاط را خلق میکند که خواننده احساس میکند به راستی زندگی تا همین حد منحط و “شر” است. او برای این کار از یکسو همه سعی خودش را روی تاثیری واحد متمرکز میکند و از طرفی نشان میدهد در حوادث دخالتی ندارد، بلکه این انحطاط با زندگی عجین است: قطعه کوتاه “عدل”، “نفتی”، “گل های گوشتی”، “کفترباز”، “زیر چراغ قرمز”.
بخش دوم:
در این گروه داستانها با طرح مستقیم موضوعات فلسفی مانند: “تنهایی؛ بیهودگی و پوچی” مواجهایم. گفتم در جهانی که همه اراده است، زندگی خلاصه شده در تامین خواستهها و نیازهایی است که هیچگاه پایانی ندارد. از طرفی تن دادن به این تمایلات؛ بیهودگی میآورد که همچون رنج و درد غیرقابل تحمل است. استمراری که مانند آونگی میان “زندگی” و “مرگ” در حرکت است تا جایی که مرگ نیز درمانی برای آن نیست:”گورکنها”، “چشم شیشه ای”، “اسب چوبی”، “چرا دریا توفانی شده بود.”، “دستهگل”، “روز اول قبر”، “پیراهن زرشکی”، “قفس”، “آخر شب”، “همراه”، “انتری که لوطیش مرده بود”.
بخش سوم:
در این بخش با داستانهایی سمبلیک- فلسفی روبروییم که تم روانی ـ اعترافی دارد. به عبارتی اگر بخش نخست در وضعیت اجتماعی انعکاس یافته و در بخش دوم داستانهایی فلسفی با تم تنهایی و بیهودگی زندگی که به مرگ ختم میشود، در بخش سوم چوبک دست به اعتراف روانی از زندگی میزند و مهمتر آنکه پایان داستان چنان تلخ نیست و با بارقهای از امید همراه است. در این میان “سنگ صبور” بهترین داستان فلسفی نویسنده است که به اعتقاد بسیاری از بهترین آثار ادبیات فارسی بهشمار میرود: “سنگ صبور”، “آتما، سگ من”.
زن در داستانهای چوبک
نویسنده ای که تحقیق گسترده ای درباره زن در آثار چوبک انجام داده می نویسد: «این نوزده زنی که در داستانهای کوتاه و بلند چوبک پرسه می زنند، جز دوتایشان همه وقیح{…} هستند. دهن که باز می کنند گویی جز فکرهای جنسی و… فکر دیگری ندارند… به واقع زنهای ساخت چوبک اسیر شهوتند… از عاطفه مادری، از عفت و پاکدامنی چیزی نمی دانند. حتی دختری که برای باز شدن بختش به زیارت رفته، در نگاه به ضریح و قبر آقا نیز یکسره شهوت و تن پرست است».(با استناد به کتاب “زن در آثار چوبک” نوشته “پرویز نقیبی”)
در آثار چوبک، زنان درکی عامیانه از مذهب دارند و از نوع مذهبیهای خرافاتیاند و در جایی دیگر، در داستان “زیر چراغ قرمز” مخاطب شاهد چرخهای از زندگی و سرنوشت زنان فاحشهای است که با وجود مشکل اخلاقی، دست از خرافات نمیکشند. البته لازم به ذکر است در داستانهای او چه زن و چه مرد، آدمهای خوب و مثبت هم پیدا میشود. بهعنوان مثال میتوان از داستان چشم شیشهای یاد کرد.
درگذشت
صادق چوبک در 13 تیرماه سال 1377 در شهر “برکلی” آمریکا و در سن 82 سالگی درگذشت. یادداشتهای منتشر نشده و جسد وی بنا بر وصیت خودش سوزانده شدند.
عکس صادق چوبک
بیوگرافی و عکس صادق چوبک نویسنده ایرانی