بیوگرافی ولادیمیر پوتین + عکس
بیوگرافی ولادیمیر پوتین
ولادیمیر ولادیمیرویچ پوتین’ (به روسی: Владимир Владимирович Путин) دومین رئیس جمهور کشور روسیه بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، رئیس جمهور فعلی و رئیس حزب روسیه واحد (از ۱۵ آوریل ۲۰۰۸) است. پوتین از اوت ۱۹۹۹ تاکنون همواره پست ریاستجمهوری یا نخستوزیری روسیه را در اختیار داشته است. او متولد ۷ اکتبر ۱۹۵۲ در شهر لنینگراد است.
ولادیمیر پوتین به عنوان رئیس جمهوری پُرکار شناخته میشود که اقتصاد روسیه را از بحران شدید دهه ۱۹۹۰ به ثبات و رشد قابل توجه در قرن بیست و یکم هدایت کردهاست. پوتین پیش از ریاست جمهوری روسیه، سابقه همکاری با کا.گ.ب را در دوران شوروی در کارنامه خود دارد. همچنین عدهای او را به عنوان ورزشکارترین رئیس جمهور دنیا میشناسند.
تولد : ۷ اکتبر ۱۹۵۲
لنینگراد (سنت پترزبورگ فعلی)، اتحاد شوروی (روسیه کنونی)
ملیت : روسیه
احزاب سیاسی : روسیه متحد
همسر(ان) : لودمیلا پوتینا (سابق)
پیشه : سیاستمدار
دین : کلیسای ارتدکس روسیه
دین پوتین
زندگی
ولادیمیر ولادیمیرویچ پوتین (Vladimir Vladimirovich Putin)، هفت سال پس از پایان جنگ جهانی دوم و یک سال قبل از مرگ استالین، رهبر شوروی، در 7 اکتبر سال 1952 در شهر لنینگراد شوروی سابق (سن پترزبورگ در روسیه کنونی) متولد شد.
وی بعد از فارغ التحصیلی از دانشگاه به «KGB» پیوست و از سوی سازمان اطلاعات روسیه به آلمان شرقی اعزام شد. بعد از فروپاشی دیوار برلین به شوروی بازگشت و به عنوان مشاور رییس دانشگاه دولتی لنینگراد در امورخارجه برگزیده شد. سپس در سمت مشاور رییس شورای شهر لنینگراد به انجام وظیفه پرداخت.
پوتین پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، مقام معاونت شهردار سن پترزبورگ را عهدهدار شد. در سال 1996، از سمت خود استعفا داده و به مسکو نقلمکان کرد. از اوت سال 1996 تا 31 دسامبر 1999 که به ریاست جمهوری رسید در موقعییتهای مختلفی خدمت کرد از جمله:
معاون دایره اداری ریاست جمهوری، معاونت اجرایی دفتر ریاست جمهوری، ریاست دایره مرکزی تحقیقات و نظارت دولت، مدیریت سرویس امنیت فدرال روسیه، ریاست اداره اطلاعات و امنیت روسیه «FSB»، دبیر شورای امنیت روسیه و مقام نخست وزیری.
پوتین دومین رئیسجمهور روسیه بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی است که از سال 2000 تا 2008 میلادی در این مقام بود. وی سپس از سال 2008 تا 2012 به عنوان نخستوزیر در دولت دیمیتری مدودف خدمت کرد تا اینکه در ماه مارس 2012 برای بار سوم به عنوان رییسجمهور روسیه انتخاب شد. وی از 15 آوریل 2008 ریاست حزب واحد روسیه را نیز بر عهده گرفت. پوتین سابقه همکاری با «KGB» در دوران اتحاد جماهیر شوروی را در کارنامه خود دارد. عدهای پوتین را به عنوان ورزشکارترین رئیسجمهور دنیا میشناسند. او علاوه بر زبان روسی به زبانهای آلمانی و انگلیسی تسلط کامل دارد.
شخصیت پوتین
خانواده و دوران تحصیل
پدر پوتین، ولادیمیر اسپیریدونوویچ پوتین (Vladimir Spiridonovich Putin)، در طول جنگ جهانی دوم، ابتدا سرباز نیروی دریایی اتحاد جماهیر شوروی بود و در یک زیردریایی خدمت میکرد سپس به «NKVD» (کمیساریای خلق در امور داخلی یا به اصطلاح «پلیس مخفی») رفت. او در سال 1999 درگذشت. مادرش، ماریا ایوانوا پوتین (Maria Ivanovna Putina)، در دوران کودکی پوتین کارگر یک کارخانه بود و در سال 1998 درگذشت. پوتین دو برادر بزرگتر داشت که یکی چند ماه بعد از تولد و دیگری در طول محاصره شهر لنینگراد در اثر بیماری حصبه درگذشتند.
پوتین در سال 1960 وارد مدرسه ابتدایی شماره 193 در Baskov Lane شد. از کلاس ششم ورزش را به طوری جدی با فعالیت در رشتههای جودو و سامبو آغاز کرد. سامبو در ورزش های رزمی روسی به دفاع شخصی بدون استفاده از سلاح میگویند که ترکیبی از جودو، کاراته و کشتی محلی روسی است. سامبو وسیلهای شد تا توسط آن پوتین از دوران کودکی و شرارت به یک نوجوان سخت کوش و هدفمند تبدیل شود. زمانی که همه جوانان و نوجوانان در شوروی دوست داشتند فضانورد شوند، پوتین دوست داشت افسر KGB شود.
زمانی که پوتین 12 ساله بود، رمان «سپر و شمشیر» در شوروی بسیار پرفروش بود. قهرمان این رمان یک افسر امنیتی شوروی بود که در آلمان کار می کرد. پوتین درباره علاقه خود به KGB می گوید: «زمانی که من 9 سال داشتم تحت تاثیر فیلم ها و کتاب هایی که می خواندم، این آرزو را در خودم پرورش دادم که عضو KGB شوم.»
در سال 1975 از رشته حقوق بینالملل دانشگاه ایالتی لنینگراد فارغالتحصیل شد. در دانشگاه به حزب کمونیست اتحاد جماهیر شوروی پیوست و تا زمان انحلال حزب در سال 1991 در عضویت آن باقی ماند. پوتین توانست در سال 1996 با دفاع از رساله خود تحت عنوان «برنامههای دراز مدت اقتصادی، غنای معدنی منطقه و روابط بازار» به درجهی دکترای اقتصاد نائل آید.
valadimir putin
آغاز فعالیتهای سیاسی
پوتین پس از فارغالتحصیلی در سال 1975، رسماً به «KGB» پیوست و به مدت یک سال در مدرسه 401 «KGB» تحت آموزش قرار گرفت و سپس کار خود را به عنوان یک افسر اطلاعاتی آغاز کرد. پس از یک سال آموزش شیوههای نوین جاسوسی، پوتین در سال 1985 از سوی سازمان اطلاعات روسیه درحالیکه 33 سال بیشتر نداشت با همسرش «لودمیلا» عازم آلمان شرقی شده و تا سال 1990 در آن کشور به کار مشغول شد.
این شغلی بود که پوتین به سختی برای آن تلاش کرده بود و 20 سال برای آن انتظار کشیده بود. کار پوتین در آلمان شرقی جمعآوری اطلاعات از دشمن بود، منظور از دشمن، غرب و به ویژه پایگاههای نظامی آمریکا در آلمان غربی بود، پوتین و همقطارانش هر روز اطلاعات و بریدههای روزنامهها را جمع میکردند و به خروارها اطلاعات بدون استفادهای که در بایگانیهای «KGB» در حال خاک خوردن بودند، اضافه میکردند.
بعد از فروپاشی دیوار برلین در سال 1989، پوتین به همراه خانوادهاش به لنینگراد بازگشته و تلاش خود را برای کسب مقامات بالاتر در ساختار سیاسی روسیه جدید آغاز کرد.
او فعالیتش را از سال 1990 به عنوان رئیس دانشگاه دولتی لنینگراد و مشاور در زمینه روابط بینالملل آغاز کرد. پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در سال 1991، پوتین از «KGB» با رتبه سرهنگی بازنشسته شد.
بعد از انتخاب آناتوال سابچاک (Anatoly Sobchak)، به عنوان شهردار لنینگراد در سال 1991، پوتین در سمت مشاور رییس شورای شهر لنینگراد به انجام وظیفه پرداخت. در ژوئن 1991 او به ریاست کمیته روابط بینالملل شورای شهر لنینگراد برگزیده شد. لنینگراد پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی به سن پترزبورگ تغییر نام داد.
در سال 1994 پوتین با حفظ سمت، مقام معاونت شهردار سن پترزبورگ را نیز عهدهدار شد. وی در سال 1994 به عنوان نماینده رئیس دولت در پترزبورگ فعالیت میکرد. پس از شکست سابچاک در سال 1996، پوتین از سمت خود استعفا داده و به مسکو نقلمکان کرد.
ولادیمیر پوتین و صدام
نخست وزیر جوان
در اوت سال 1996، پوتین به سمت معاون دایره اداری ریاست جمهوری روسیه منصوب شد، وی همچنین توانست در مارس 1997 سمت معاونت اجرایی دفتر ریاست جمهوری روسیه و ریاست دایره مرکزی تحقیقات و نظارت دولت را به عهده بگیرد. پوتین در ماه مه سال 1998 با ارتقای سمت در مقام معاون اول دایره اداری ریاست جمهوری در زمان یلتسین منصوب شد. در این موقعیت، او مسئول روابط کرملین با دولتهای منطقه بود.
در ژوئیه سال 1997، پوتین سمت مدیریت سرویس امنیت فدرال روسیه را عهده دار شد، چندی بعد با حفظ سمت، مقام دبیر کل شورای امنیت ملی روسیه را نیز به عهده گرفت که مسئولیت بسیار مهمی محسوب میشد. وی با سرکوب شورشها در چچن توانست برای خود در حاکمیت روسیه اعتبار کسب کند.
ولادیمیر پوتین در ایران
در آستانه ریاست جمهوری
در روز 9 اوت 1999 پوتین، رئیس وقت اداره اطلاعات و امنیت روسیه «FSB» (جانشین KGB) و دبیر شورای امنیت روسیه، به عنوان یکی از سه معاون سرگیی استپاشین، نخستوزیر وقت روسیه برگزیده شد،اما تنها ساعاتی بعد با سقوط دولت استپاشین، به مقام کفالت نخستوزیری رسید و عصر همان روز بوریس یلتسین، رئیسجمهور وقت روسیه که اوضاع مزاجیاش رو به وخامت بود، او را به عنوان جانشین خود به مردم روسیه توصیه کرد.
پیرو حوادث این روز، کمتر از یک هفته بعد، پوتین از پارلمان روسیه به عنوان نخستوزیر رأی اعتماد گرفت، و در آخرین روز این سال، 31 دسامبر 1999، رسماً کفیل ریاست جمهوری شد، پستی که به او کمک کرد در انتخابات ماه مارس سال 2000 بر رقبای سرشناسی مانند پریماکف و یوری لوژکف، پیروز شود.
کفش پوتین
ریاست جمهوری پوتین، دور اول
«یلتسین» بیمار و ناتوان با نمایش ضعیف خود در عرصه نظام بینالملل، به هیچوجه روحیه اقتدارگرای روسها را در دهه 90 ارضا نکرد و زمینه را برای خیزش یک سیاستمدار جوان، جودوکار و افسر سابق «KGB» فراهم کرد؛ سیاستمداری عملگرا و باهوش که زبان انگلیسی و آلمانی را به خوبی صحبت میکرد. یلتسین در سال 2000 میلادی از قدرت کنارهگیری کرد با این پیام که روسیه در قرن جدید باید با رهبران جدید اداره شود. او استعفا کرد و قدرت را به دست پوتین، نخستوزیر جوان خود سپرد.
پوتین که دیوانسالاری کرملین او را انتخاب کرده بود که همچون مومی در دستان اصحاب پشت پرده قدرت در مسکو باشد، به سرعت بر مشکلات فائق آمد و در دومین انتخابات ریاست جمهوری در 7 می سال 2000، توانست علیرغم ادعای زیوگانف (رهبر حزب کمونیست و نزدیکترین رقیب پوتین) که هیچکس نخواهد توانست در دوره اول آرای لازم را کسب کند، موفق شد با کسب 52 درصد آراء به کرملین راه یابد.
این تصور که پوتین راه یلتسین را ادامه خواهد داد با حمایت شدید یلتسین از او در هنگام نخستوزیری پوتین و حتی هنگام انتخابات قوت یافته بود. یلتسین به صراحت گفته بود: «روسیه به رهبری جوان و شاداب نیاز دارد تا در راه اصلاحات گام بردارد.»
سال های ابتدایی ریاست پوتین
سالهای اول دوران ریاست جمهوری پوتین را میتوان دوران تثبیت قدرت در ساختار داخلی و شروع دور جدیدی از حرکات منطقهای و بینالمللی برای مقابله با گسترش ناتو و بازگشت روسها به برخی مناطق نفوذ شوروی سابق دانست.
او که سابقهی مدیریت را در سطح نخستوزیری در پرونده خود داشت، به خوبی میدانست که روسیه با توجه به دموکراتیزه شدن و ایجاد نظام سرمایه داری، به بازاری نوظهور مبدل شده است که مشکل اصلی آن مدرنیزاسیون است. در سالهای دههی 90، روسیه علاوه بر بحث مدرنیزاسیون با مشکلات دیگری چون از کار افتادگی صنایع کهنه و از رده خارج که از زمان شوروی سابق باقی مانده بود روبرو بود و این امر لزوم تسریع را در فرایند مدرنیزه کردن بیشتر مینمایاند. آنچه نیاز به مدرنیزاسیون را بیش از پیش نشان میداد، کمبود منابع طبیعی و کاهش آن بین سالهای 2003-2005 نیز بود.
برنامه های دور اول ریاست جمهوری پوتین
برنامههایی که او در دور اول انتخابات ریاست جمهوری، ارائه کرد عبارت بودند از:
مبارزه با جرایم
مبارزه با فقر
کاهش مالیاتها
ارتقای سطح زندگی مردم
گسترش فعالیتهای اقتصادی
اصلاحات ارضی و اصلاحات نظامی
در دو سال اول ریاست جمهوری، پوتین موفق شد دستمزدهای عقبافتادهی کارمندان دولت را تا حد بسیار مطلوبی پرداخت کند، اگرچه این موفقیت تاحدی مدیون بالا رفتن قیمت نفت در آن دوره نیز بود. همچنین وی جنگ مستمری را با طبقه اُلیگارشی آغاز کرد. دوران تثبیت قدرت به خوبی پشت سر گذاشته شد و در روسیه و حتی جهان، پوتین، رهبری قاطع و مقتدر شناخته شد.
ریاست جمهوری پوتین، دور دوم
در 14 مارس سال 2004، پوتین توانست رقبای خود را در انتخابات ریاست جمهوری شکست داده و با 71 درصد آرا، برای دومین دوره پیاپی به کرملین راه یابد. متحدین وی نیز توانستند در انتخابات دومای روسیه، پیروز شوند.
پوتین حس عزتمندی روسها را احیا کرد و شاید از این منظر بتوان میزان مقبولیت بالای وی را توجیه نمود. وی در دوره ریاست جمهوری خود از نفوذ سرمایهداران در امور سیاسی کاست و قدرت حکومت مرکزی را در سراسر روسیه بسط داد.
پوتین برخلاف بوریس یلتسین از سیاستهای یکجانبه نگرانه ایالت متحده آمریکا در جهان حمایت نمیکرد و از مخالفان استقرار سپر موشکی آمریکا در دو کشور لهستان و جمهوری چک بود. در زمان پوتین وقایع گروگانگیری در تئاتر مسکو و مدرسهای در شهر بسلان با مداخله نیروهای امنیتی روسیه پایان یافتند.
دشوارترین تصمیم پوتین
در سال 2008 چنان که انتظار مى رفت، ولادیمیر پوتین اندکى پس از کسب پیروزى چشمگیر در انتخابات پارلمانى، دومین گام مهم خویش را که همان تعیین جانشین آینده او در کاخ کرملین بود برداشت. در این زمان بحث معرفى رهبر آینده روسیه پس از پوتین از حساسیتى غیر قابل وصف در داخل و خارج روسیه برخوردار بود و قاطبه ناظران امور روسیه از این مسأله به عنوان دشوارترین تصمیم پوتین یاد مىکردند.
اوضاع و احوال سیاسى روسیه در 8 سال اول دوران زمامدارى پوتین به گونهاى رقم خورده بود که همه چیز درباره آینده سیاسى این قدرت به بحث جانشینى پوتین موکول بود و بیش از هر کس خود پوتین مىدانست که خلف او با چه مسئولیت خطیرى در اداره کشورى که پس از یک فروپاشى کامل قد افراشته است روبرو است.
میراث حکومتى ولادیمیر پوتین
در سلسله وظایفی که در دستور کار رییس جمهور بعدی قرار میگرفت، جانشین پوتین باید تکلیف چالش فزاینده مسکو با جبهه اروپا و غرب را بویژه در دو عرصه انرژى و امنیت روشن و براى حفظ ثبات سیاسى و اقتصادى که از سوى جناح هاى قدرت داخلی تهدید مى شد چاره جویى می کرد، همه این امور و تکالیف دشوار رهبر آینده در یک عبارت خلاصه مى شد و آن میراث حکومتى ولادیمیر پوتین بود.
ولادیمیر پوتین بر خلاف همه اسلافش از ابتدا تلاش کرد تا نشان دهد که از هنر چینش و سازماندهى نیروهاى سیاسى بهره اى وافر برده است. رهبر روسیه به تجربه دریافته بود که پاشنه آشیل مردان مسکو بویژه در ایام پس از فروپاشى، انتخاب حلقه یا تیم مدیران سیاسى بوده است.
قواعد بازى سیاسى پوتین که از نگاه ناظران اکسیر کامیابى او در 8 سال رهبرى بر قلمرو سابق امپراتورى بوده است، اگر تا پیش از آن پنهان بود، با انتخاب جانشین از پرده برون آمد، رهبرى روسیه در کارزار رقابت با حریفان داخلى و خارجىاش، بر تیمى از نخبگان و حلقه اى از تکنوکرات هاى جوان تکیه داشت که همه آزمون هاى وفادارى سیاسى را پشت سر نهاده بودند.
پوتین در 8 سال تجربه مدیریت در کرملین همه تاکتیکها و تلاشهاى خویش را صرف این کرد که حامیان تفکر سیاسى او ارکان و کانونهاى قدرت را در دست گیرند و با انتخاب جانشین دوران خوشه چینى فرا رسید!
وارث سیاسی پوتین در کرملین
شاید در یک فضاى آرام، رهبرى روسیه مسأله جانشینى را بدون این همه جنجال و حاشیه حل و فصل مى کرد، اما در دو سال پایانى رهبرى پوتین در دوره هشت ساله اول، اتفاقاتى در روابط او با حریفانش در داخل و خارج رخ داد که پوتین را برآن داشت که مسأله تعیین جانشین و تنظیم مناسبات قدرت در کرملین را به صورت یک دستورکار دائمى دنبال کند. به طور مشخص از پائیز سال 2007 بود که در زمزمه رفتن رهبران هم عصر پوتین یعنى شیراک و بلر، محافل سیاسى غرب پروژه یک بازى سیاسى براى جانشینى پوتین را کلید زدند. در این مدت تلاش هاى گسترده و ماهرانه اى براى تأثیرگذارى و یارگیرى از چهره هاى سیاسى روسیه صورت گرفت.
پوتین و فرصت سازی از تهدیدها
در مواجهه با این تلاش ها بود که رئیس جمهور روسیه حرکت گام به گام خویش براى دور کردن «بحران خلأ قدرت و بن بست سیاسى» از کرملین را زمستان سال قبل از آن شروع کرد. یعنى درست از وقتى که پوتین در میان بهت و حیرت ناظران خبر از رفتن خود از کرملین داد. او در همان حال که به موجى از شایعات و گمانه زنىها درباره تمدید ریاست جمهورى خویش پایان داد اما نقشه انتقال قدرت را به صورت جزء به جزء به اجرا درآورد.
در این راستا بود که پوتین در این مدت کابینه را غربال کرد و به چند جابجایى کلیدى در پست هایى مانند شوراى امنیت ملى روسیه و یا وزارت دفاع دست زد. همه این تدارک ها و تغییرات یکى پس از دیگرى روى شطرنج سیاست روسیه به اجرا درآمد تا به تعبیر پوتین روسیه پیچ خطرناک انتخابات اسفند 86 را که موعد تعیین جانشین او بود به آرامى پشت سر گذارد و از موضوعى که حریفان غربىاش تهدید اصلى براى آینده او خوانده بودند یک فرصت بسازد.
آخرین حلقه از سیاست تعیین جانشین
بحث معرفى مدودف شاید آخرین حلقه از این طرح چند مرحلهاى بود. پوتین براى اجراى این حلقه مهم از سیاست جانشینى، منتظر نتایج انتخابات دسامبر ماند. آراى انتخابات دوماى دولتى روسیه این اطمینان را به پوتین داد که در رأى گیرى سه ماه بعد، نامزد حزب حاکم و یا هر کسى که ولادیمیر پوتین روى اسم اش به عنوان وارث سیاسى دست بگذارد، تقریباً بدون رقیبى جدى در معرکه انتخابات روسیه حرف اول را خواهد زد. به این صورت بود که پوتین در ملاقات با رهبران احزاب «روسیه واحد»، «روسیه عادل»، «حزب کشاورزى» و «نیروى شهروندى» تصمیم تاریخى خود را اعلام کرد و گفت که از نامزدى دمیترى مدودف، معاون اول نخست وزیر و نامزد واحد این 4 حزب نزدیک با کرملین، پشتیبانى مىکند.
سرانجام دمیتری آناتولیویچ مدودف (Dmitry Medvedev)، از اساتید مؤسسه فناوری لنینگراد که در سال 1990 به عنوان وکیل حقوقی در دفتر ولادیمیر پوتین استخدام شده بود و در زمان انتخابات ریاست جمهوری پوتین، رئیس دفتر انتخاباتی وی بود؛ رئیس جمهور روسیه شد و در تاریخ 7 مه سال 2008 میلادی به عنوان رئیس جمهور روسیه طی مراسمی در کاخ کرملین، سوگند یاد کرد.
نخست وزیری پوتین در دوران مدودف
وقتی که در گردهمایی «حزب روسیه واحد» در دسامبر 2007 میلادی، دیمیتری مدودف با 478 رأی موافق و فقط یک رأی مخالف به عنوان نامزد این حزب از سوی ولادیمیر پوتین برای انتخابات ریاست جمهوری معرفی شد، مدودف در این گردهمایی حزبی اعلام کرد که اگر در انتخابات سال 2008 به پیروزی برسد، پوتین را به عنوان نخستوزیر معرفی خواهد کرد. بدین ترتیب وی با کسب بیش از 70 درصد آرا در انتخابات 2 مارس 2008 به عنوان رئیسجمهور روسیه انتخاب شد. مدودف به محض تحویل گرفتن پست ریاست جمهوری، پوتین را به عنوان نخست وزیر معرفی کرد. پس از این بود که رئیس جمهوری سابق روسیه با تصویب مجلس این کشور(دوما) به عنوان نخست وزیر برگزیده شد.
در 4 سال نخست وزیری پوتین اگر چه به لحاظ قانون اساسی وی به عنوان نخستوزیر از شأن و جایگاه پایینتری نسبت به مدودف، رییس جمهور، برخوردار بود ولی در حقیقت سایه او بر سر مدودف سنگینی میکرد و در پشت پرده او مرد شماره یک روسیه بود و سیاست خارجی روسیه توسط وی تنظیم و برای اجرا در اختیار مدودف قرارمی گرفت.
نخستوزیری پوتین مشکلاتی را نیز برای او به همراه داشت. از آن جایی که نخستوزیر مسئول اداره امور داخلی کشور است در وقوع بحرانهای اقتصادی، اجتماعی و امنیتی اولین کسی است که مورد انتقاد قرارمی گیرد و متهم به ناتوانی در اداره امور داخلی فدراسیون روسیه میشود.
نقاط اختلاف پوتین و مدودف
هر چند مدودف با حمایت پوتین بر سرکار آمد ولی از آن جایی که او خود را رئیس جمهور ظاهری روسیه میدید و به حق میپنداشت که اروپا و دول قدرتمند جهان از جمله آمریکا و حتی مردم روسیه و اروپا همچنان پوتین را مرد اول کاخ کرملین میدانستند؛ راضی به نظر نمیرسید.
سرانجام همان گونه که پیشبینی میشد، شکافهای قدرت میان مدودف و ولادیمیر پوتین خود را نشان داد. اگرچه پوتین و مدودف سعی میکردند اختلافات میان خود را علنی نسازند اما در این خصوص ناکام ماندند!
در این راستا مدودف در یکی از مصاحبههای خود با یک روزنامه اپوزیسیون حزب روسیه واحد، برای انتقاد، از توازن میان رفاه و آزادی که به نظر منتقدان مشخصه حکومت ولادیمیر پوتین بود، استفاده کرد. پس از گمانهزنیهایی در مورد احتمال جدایی دیمیتری مدودف، رئیس جمهور روسیه و ولادیمیر پوتین، نخست وزیر روسیه، روابط این دو رهبر روس از سوی ناظران و سرمایهگذاران زیر ذرهبین قرار گرفت. مدودف در مصاحبه با روزنامه «نوویا گازتا» با بکار بردن لحنی متفاوت با لحن پوتین، اظهار داشت که پس از آشوبهای دهه 1990، دموکراسی نیازی به تعدیل نداشته است. مدودف این طرز تفکر که مردم روسیه راضی به چشم پوشی از برخی حقوق خود در ازای رفاه و ثروت هستند را رد کرد. این طرز تفکر در زمان حکمرانی پوتین در بخشهای مختلف حکومتی رواج داشت.
بروز اختلافات میان پوتین و مدودف در وهله اول به ضرر حزب روسیه واحد تمام شد. از همان ابتدای حضور مدودف در کاخ کرملین بر همگان مشخص بود که میان نخست وزیر و رئیس جمهور روسیه پیوستگی مطلق وجود نخواهد داشت.
ریاست جمهوری پوتین، دور سوم
پاییز سال 2011 میلادی بود که ولادیمیر پوتین نامزدی خود از طرف «حزب روسیه واحد» را در انتخابات ریاست جمهوری سال 2012 اعلام کرد. به دنبال آن در 4 مارس سال 2012 چنان چه انتظار میرفت در انتخابات ریاست جمهوری شرکت کرده و با نتیجه 63.6 درصد آراء به پیروزی دست یافت و برای بار سوم راهی کرملین شد.
پیام پنهان پوتین به اوباما
در سپتامبر 2013 رزمایش شش روزه مشترک روسیه و بلاروس با عنوان زاپاد 2013 (غرب 2013) با حضور نزدیک به 12 هزار سرباز روسی در قلمرو دو کشور روسیه و بلاروس، برگزار شد. تحلیلگران، برگزاری این رزمایش را واکنش روسیه به اقدامات آمریکا در تهدید نظامی سوریه دانستند. بر اساس این تحلیل ها تنشهای حاصل از اقدامات آمریکا مبنی بر سرنگونی متحدان روسیه و تلاش واشنگتن برای کاهش نفوذ مسکو از طریق اقدام نظامی مانند آنچه در جنگ سرد روی داد، پوتین را به عکس العمل در برابر قدرت نمایی آمریکا سوق داد. از این رو این اقدام پوتین را حاوی یک پیام مهم برای آمریکا، مبنی بر آمادگی ارتش روسیه دانستند به ویژه پس از آنکه، مرد شماره یک کرملین، اعلام کرد که سلاحهای هسته ای روسیه یک نیروی عمده برای این کشور است.
غرب همواره از منتقدین عملکرد پوتین در عرصه بین الملل و تقابل با آمریکا بوده است؛ به گونهای که مقامات و نیز رسانههای غربی در واکنش به اقدامات و سخنان پوتین، بارها وی را به قدرت طلبی و دیکتاتوری متهم و رویکرد وی را خلاف خواست مردم روسیه معرفی کرده اند. علی رغم این ادعا، پوتین از محبوبیت خاصی در میان روسها برخوردار است.
در همین راستا “الگا کریشتانوویسکا”، جامعهشناس و کارشناس ساختار سیاسی روسیه، نوشت: «بهرغم آن چیزی که ادعا میشود، مردم روس دقیقاً همان تمایلات و رویکردهایی را دارند که پوتین از خود نشان میدهد. در روسیه رهبرانی مانند پوتین که میخواهند اعتبار شوروی را بازگردانند، محبوبیت بیشتری میان مردم دارند«.