گفتگوی خواندنی با بیتا فرهی بازیگر ایرانی

گفتگوی خواندنی با بیتا فرهی بازیگر ایرانی

 

گفتگوی خواندنی با بیتا فرهی بازیگر ایرانی

 

در طول بیست و پنج سال فعالیت بازیگری، بیش از هر چیز جلوه ای از تشخص و وقار زنانه را بر پرده سینما متبلور ساخته است. برای توصیف کوتاه و موجز پرسونای سینمایی بیتا فرهی، «تشخص زنانه» کاربردی تر از هر عبارت وصفی دیگری به شمار می آید. بازیگری که با یکی از بهترین های تاریخ سینمای ایران نامش بر سر زبان ها افتاد و برخلاف بسیاری از بازیگران که آغازی موفق را با گام هایی اشتباه به مسیری پر از ناکامی و شکست پیوند زدند، قدر موقعیت و جایگاه خود را دانست. با پایان دوران حضور زن فیلمفارسی در اواخر دهه 50، تغییر جایگاه زن سنتی ملودرام های دهه 60 نیز نیاز به فرازی و آغازی داشت.

اتفاقی که با مهشید فیلم «هامون» رخ داد و بیتا فرهی زنی متجدد فرسنگ ها دور از بازیگران زن آن دوران، حضورش را به ثبت رساند. طبیعی بود که پس از «هامون» سیل پیشنهادها به سوی فرهی بیاید. آنچه در آن دوران غیر طبیعی محسوب می شد، پرهیز بیتا فرهی از پذیرش بازی در هر فیلمی و هر نقشی بود. اینگونه بود که در گام دوم و دومین همکاری پیاپی اش با داریوش مهرجویی، یکی از بهترین بازی های پس از انقلاب را از خود به یادگار گذاشت. هرچند فرهی بداقبال بود که حضور درخشانش در «بانو» به دلیل توقیف فیلم با 7 سال تأخیر دیده شد.

در این سالها او همچنان کوشید تا گزیده کار باشد و تن به هر پیشنهاد نازلی ندهد. میان نقش آفرینی هایش در نیمه دوم دهه 70، دو حضور موثرش در فیلم های «خانه ای روی آب» در نقش پرستاری که سرطان گرفته و رابطه ای تمام شده با دکتر سپید بخت (رضا کیانیان) داشت و «اعتراض» در نقش زنی متعلق به طبقات پایین اجتماع، بیشتر در یادها مانده. بیتا فرهی در یک دهه اخیر با حفظ ویژگی و خصیصه اصلی گزیده کاری کوشیده تا فرصت های مغتنم حضور در نقشهای متفاوت را از دست ندهد. نقش هایی از جنس مادر نگران و دلسوز در فیلم «خون بازی» بنی اعتماد و نقش متفاوتش در «خاک آشنا»ی فرمان آرا در هیبت زنی مدرن و امروزی که درک دستی از جامعه پیرامونش دارد. گفت و گویی با بیتا فرهی انجام داده ایم که متن آن را پیش رو دارید:

 

| اگر به گذشته تان برگردید چه تصویری از یک جوان علاقمند به هنر به خاطر می آورید؟

ـ من در خانواده ای با فرهنگ رشد کردم. بستگانم همگی اهل کتاب و شعر بوده و از طبع لطیفی برخوردار بودند. به همین خاطر وقتی برای تحصیل به آمریکا رفتم با علاقه شخصی خودم در رشته هنر یک مرکز معتبر تحصیل کردم تا سال 1361 که مجدداً به ایران برگشتم و با مادر و تنها دخترم زندگی کردم.

 

| می دانم مادرتان به تازگی فوت کردند و غم از دست دادن ایشان برایتان بسیار ناگوار بوده. هم دردی من را هم بپذیرید. گویا سفر اخیرتان به فرانسه هم برای تسکین این درد بوده؟

ـ تابستان امسال مادرم فوت کرد و من دوست و همراهم را از دست دادم. بله، چند ماه برای دیدن مهسا دخترم و خانواده اش به فرانسه رفته بودم و به تازگی برگشتم، اما جای خالی مادرم خیلی برایم آزار دهنده است.

 

| از توضیحی که راجع به سبقه خانوادگی تان دادید اینطور بر می آید که گذشته و خاستگاهتان تاثیر به سزایی در انتخاب هنر و مسیر زندگی تان داشته.

ـ بله، قطعاً.

 

| شما بازیگر صاحب نامی هستید که فیلم متوسط هم در کارنامه تان دارید. چرا انتخاب های شما به لحاظ کیفیت تا این حد تفاوت چشمگیری با هم دارند؟

ـ زمانی که به قول شما و بعضی دیگر من فیلم متوسط بازی کردم، زمانی بوده که فاصله زیادی بین کارهایم افتاده. چه کار باید می کردم؟ همیشه که نمی شود در خانه منتظر پیشنهاد کارگردان های برجسته نشست! البته در انتخاب هایم سختگیری می کنم و دوره های طولانی هم بیکار مانده ام، اما چقدر کار نکنم؟ دوست داشتم حداقل 1 یا 2 سال یکدفعه کاری داشته باشم چون همیشه شرایط برای ارائه یک نقش مطلوب مهیا نیست، اما همیشه سعی ام بر این بوده که نقش موجه و قابل قبولی را بازی کنم.

 

| بله. کارنامه شما نمایانگر کم کاری یا گزیده کاری تان هست. به عنوان یک بازیگر گزیده کار فکر می کنید یک هنرمند چه کار باید انجام دهد تا جایگاهش متزلزل نشود؟

ـ سوال ظریف و موشکافانه ای کردید. به نظرم زندگی خصوصی آدم ها (هنجارها یا ناهنجاری هایشان) بر رفتار و مناسبات کاری و اجتماعی شان تاثیر می گذارد. به همین دلیل اگر هنرمند می خواهد جایگاهش را در این حیطه محکم حفظ کند باید از شیطنت های روزمره کناره گیری نماید.

 

| حالا علت کم کاری این سالهای شما چیست؟ به جالب نبودن نقش ها و فیلمنامه ها بر می گردد یا دلایل دیگری دارد؟

ـ 50 الی 60 درصد به کیفیت نامطلوب فیلمنامه ها بر می گردد. متاسفانه انگار فیلمنامه نویسان ما انگیزه کافی برای نوشتن فیلمنامه ای محکم را ندارند و البته از آنطرف دست شان هم آنجور که باید برای نوشتن باز نیست.

 

| معمولاً با چه معیاری پیشنهاد بازی در فیلم ها را قبول می کنید؟

ـ برای من تیم کار و کارگردان اهمیت ویژه ای دارد. به این خاطر که معتقدم کارگردان حرفه ای تمام اجزای یک فیلم را به درستی کنار هم می نشاند. در اینصورت حتی اگر نقشی به من محول شود که 20 ـ 15 سال هم از خودم بزرگتر باشد، حساسیتی روی آن به خرج نمی دهم که حالا چرا من؟! چون تیم کار، فیلمنامه و… برایم در اولویت است.

 

| با توجه به ورود گسترده جوان ها به عرصه سینمای ایران همچنان علاقمند به همکاری با کارگردانان شاخص و به قول خودتان حرفه ای هستید؟ به یک کارگردان فیلم اولی چقدر می توانید اعتماد کنید؟

ـ صد در صد می توانم به یک کارگردان فیلم اولی اعتماد کنم و بسیار هم علاقمندم که چنین تجربه ای داشته باشم. به این خاطر که جوان ها ذهن های خلاقی دارند. در کل نسل جوان مان را دوست می دارم و برایشان احترام زیادی قائلم.

 

| نقطه عطف مهم کارنامه حرفه ای شما همان فیلم اول تان «هامون» است. چطور شد که یک شبه ستاره شدید؟

ـ ناصر چشم آذر از دوستان دایی ام بودند. ایشان در یک مهمانی عکس هایی از من گرفتند و آن ها را به آقای مهرجویی نشان دادند. مهرجویی هم بلافاصله از من برای نقش مهشید دعوت کرد.

 

| یعنی عطش به دست آوردن یک موقعیت نبود که شما را جذب کرد.

ـ به هیچ وجه. تا پیش از آن هیچ برنامه ای برای بازیگری نداشتم و کاملاً اتفاقی در این مسیر قرار گرفتم، بدون هیچ تجربه ای. اصلا فکر می کنم بازیگری به نوعی غریزی است.

 

| پس برای شما کدام جنبه از بازیگری جذاب بود؟

ـ خاطرم است که نگران بودم و به مهرجویی گفتم در بازیگری هیچ پیشینه ای ندارم، اما ایشان به من اطمینان خاطر دادند که تو از پس این کار بر می آیی. ضمن اینکه در «هامون» جلسه دورخوانی و تمرین هم نداشتیم و مهرجویی با راهنمایی های دقیق و مدبرانه اش به نوعی خودم را جلوی دوربین برد. من آن زمان به خوبی قدر کار با ایشان را می دانستم.

 

| تقریباً همه می دانیم که سکانس سیلی زدن هامون به مهشید واقعی است و مهرجویی از آنجایی که می خواسته این صحنه تا حد امکان واقعی باشد این قضیه را به شما نمی گوید تا موقع کشیده خوردن غافلگیر شوید. می خواهم بدانم بعد از کات آن سکانس عکس العمل شما چه بود؟

ـ در آن لحظه که شوک شدم و بعد از کات چون گوشه لب ام شکافته شده بود و خون می آمد، همکاران یخ می آورند که کنار لب ام بگذارم. بعد از آنهم مهرجویی عذرخواهی کرد که قبلاً به من نگفته قرار است سیلی بخورم.

 

| پس مرحوم شکیبایی ضرب دست محکمی داشتند.

ـ (می خندد) بله، خدا رحمتش کند.

 

| بعد از «هامون» بلافاصله «بانو» را بازی کردید. «بانو» تا جایی که اطلاع دارم اقتباسی از «ویریدیانا» لوئیس بونوئل و از طرفی هم می گویند فیلمنامه بر اساس شخصیت واقعی خودتان نوشته شده بود؟

ـ بله. مهرجویی بارها گفته که فیلمنامه «بانو» را بر اساس شخصیت خودم طراحی کرده و در عین حال لحظاتی از «ویریدیانا» هم در فیلمنامه لحاظ کرده

 

| که توصیفی بود از دنیای درون و خلوت غم انگیز و دلگیر یک زن.

ـ درست است. به خواست مهرجویی نقش اصلی را خودم بازی کردم، اما متاسفانه فیلم 7 سال توقیف شد.

 

| قطعاً توقیف «بانو» آنهم در ابتدای فعالیت حرفه ای تان آزار دهنده بوده. فکر می کنید اگر این فیلم در زمان خودش 7 سال توقیف نمی شد، در حال حاضر جایگاهتان به عنوان بازیگر تغییر می کرد؟

ـ من 2 سال بعد از توقیف «بانو» از بازیگری کناره گیری کردم. انگار انگیزه هایم را از دست داده بودم و نمی توانستم بپذیرم که تلاش هایم نادیده گرفته شده. اگر آن زمان این اتفاق برای «بانو» نمی افتاد الان (حتی با وجود سنجیده و گزیده کاری ام) پرکارتر بودم.

 

| دلیل مشخص و موضع رسمی مسوولان برای توقیف فیلم چه بود؟

ـ اطلاعی در این مورد ندارم. فقط خاطرم است به دلیل اکران نشدن «بانو» مدتی افسرده بودم تا توسط یکی از دوستانم خانم پروانه پرتو به پروژه «کیمیا» دعوت شدم.

 

| بعد از این دیگر هیچ زمان با مهرجویی کار نکردید. به نظرتان مهرجویی این روزها چه تغییری نسبت به مهرجویی آن روزها کرده؟

ـ فیلم های مهرجویی تغییرات اساسی به لحاظ کیفیت فیلمنامه، ساختار فیلم و… کرده. آخرین بار دو، سه سال پیش دیدمشان و مدت هاست خبری از او ندارم. شاید برایتان جالب باشد که بدانید من از نوجوانی کتاب خوان بودم و گاهی هم زمان یکی- دوکتاب را با هم می خواندم، اما مهرجویی نوع جدیدی از کتابخوانی را به من آموخت و سبب شد تا دایره مطالعاتم را گسترده تر کنم.

 

| البته خیلی ها اعتقاد دارند سینمای ما نسبت به اواخر دهه شصت و دهه هفتاد افت کرده. یکی از جلوه های این مسئله هم در بازیگری نمود دارد. فکر می کنید علت این مسئله چیست؟

ـ سینمای ما در حال حاضر بیشتر از محتوا به گیشه بها می دهد. یعنی هم به لحاظ فیلمنامه و هم به لحاظ بازیگری بیشتر رونق در گیشه را در نظر می گیرد و این به اعتقاد من مهمترین عامل در تنزل فیلم هاست. البته دغدغه و رویه زندگی مردم هم تغییر کرده. مردم دیگر تمرکز و حوصله کافی برای دیدن یک فیلم هنری ندارند و بیشتر ترجیح می دهند به تماشای فیلمی مفرح بنشینند که از دغدغه های زندگی روزمره فاصله بگیرند.

 

| چطور می شود ذائقه، نگرش و دغدغه فرهنگی جامعه (یا لااقل بخشی وسیعی از جامعه) را تغییر داد؟

ـ مردم ما در حال حاضر بیشتر دغدغه معیشت دارند تا فرهنگ. البته باید فضایی مناسبی هم فراهم آورد تا جوان ها راغب به نوشتن و خوب نوشتن شوند. باید دست شان را باز گذاشت و ممیزی های بی دلیل را حذف کرد. در اینصورت قطعاً می توان به رشد فکری و فرهنگی جامعه امیدوار بود.

 

| گفتید بعد از توقیف «بانو» 2 سال از بازیگری کناره گیری کردید تا احمدرضا درویش فیلمنامه «کیمیا» را به شما پیشنهاد داد. برای آغازی دوباره بازی در آن پلان سکانس های طولانی مربوط به جبهه دشوار نبود؟

ـ بسیار دشوار بود. خاطرم است در سکانس مرداب، من برای خودم گوشه ای نشسته بودم و دیدم کانال را از دو طرف مسدود کردند. اصلاً فکر نمی کردم باید داخل آن کانال شوم و آب مرداب تا زیر گلویم بالا بیاید. از آقای درویش پرسیدم که من باید داخل این مرداب شوم؟ خندیدند و گفتند چیزی نیست. بالاخره با لباس ضد آب وارد مرداب شدم و آن سکانس گرفته شد. در کل «کیمیا» سکانس های سخت زیاد داشت.

 

| پس چه عاملی باعث شد بازی در آن را بپذیرید؟

ـ آقای درویش، فیلمنامه و تیم کار. در نتیجه هم «کیمیا» فیلم فوق العاده ای شد و خوشحالم که نقش دکتر شکوه را پذیرفتم.

 

| نقش ماندگاری هم شد. شما تا قبل از «اعتراض» در نقش زنان روشنفکر و متکی به خودی ظاهر می شدید که با اعتماد به نفس سعی در ساخت زندگی مطلوب شان داشتند، اما در «اعتراض» چرخش بزرگی کردید و در نقش مجدیه زنی جنوب شهری ظاهر شدید که از نظر لحن صحبت، راه رفتن و... تفاوت های اساسی با کاراکترهای قبلی تان داشت. چطور شد که چنین ریسکی را پذیرفتید؟

ـ کار با کیمیایی برایم جذابیت داشت و همیشه دلم می خواست در یکی از آثارشان بازی کنم. اصولا کیمیایی برای هر بازیگری بستر مناسبی را فراهم می آورد تا استعدادها و توانایی هایش را بروز دهد. مجدیه کاملاً با نقش هایی که قبل از آن بازی کرده بودم متفاوت بود و من نمی خواستم در قالب زنان متمول و روشنفکر فرو بروم. این نقش را بسیار دوست دارم و تجربه بسیار خوشایندی در کارنامه ام محسوب می شود.

 

| از آن جهت گفتم که ظاهر شما بیشتر تداعی کننده زنانی سانتی مانتالیزم با دغدغه های فلسفی است و شما از آن دست بازیگرانی هستید که بیشتر به خصوصیات ذاتی خودتان متکی هستید. قطعاً مجدیه با آن شمایل بسیار دور از فیزیک و نوع رفتار خود شما بود.

ـ اتفاقا کیمیایی همان اول هم به من گفتند می خواهم شمایل «بانو» را در تو بشکنم. البته مجدیه هم زنی متکی به خود بود و با تمام ظاهر و کلام زمخت اش وقتی عاشق امیر شد لحظات زیبایی را بوجود آورد. ما صلابت و زنی ات یک زن واقعی را کاملاً می توانیم در مجدیه ببینیم.

 

| به نظر من هم پذیرش این نقش هوشمندی شما را می رساند چون اجازه ندادید در یک پرسونای خاص تثبیت شوید و سینمای ما شما را مثل خیلی های دیگر با تکرار و کلیشه در خود حل کند.

ـ متاسفانه اغلب نقش های خاص به من پیشنهاد می شود و این مسئله همیشه ناراحتم می کند. من دوست دارم در نقش های متفاوت و مشکل توانایی هایم را به چالش بکشم. یک بازیگر باید بتواند که هر نقش را هر چقدر هم که دور از خود باشد به درستی بازی کند. مسلماً از معدود فرصت های متفاوت بودن با کمال میل استقبال می کنم. دلم نمی خواهد در یک قالب کلیشه شوم.

 

| نقش مجدیه کوتاه و البته موثر بود، درست مثل 2 سکانسی که در نقش سر پرستار «خانه ای روی آب» بازی کردید. کلاً حجم نقش خیلی برایتان مهم نبود یا اعتبار کیمیایی و فرمان آرا دلیل کافی بود برای همکاری؟

ـ قطعاً اعتبار فیلمسازانی مانند کیمیایی و فرمان آرا برایم کافی بود چون معتقدم کارگردان شاخص در نهایت می تواند تمام اجزای فیلم را جمع کند و به سرانجام برساند. ضمن اینکه به نظرم این خود بازیگر است که با توانمندی هایش نقش را بزرگ می کند و به آن جهت می دهد. برای من ذات نقش مهم است. بعضی ها 90 دقیقه در فیلمی بازی می کنند، اما خیلی زود از ذهن مردم پاک می شوند چون بدون اینکه نقش را حس کنند فقط آن را با فیزیک شان بازی می کنند. مهم نوع بازی است نه متراژ نقش. در خارج از ایران هم بازیگران سرشناس بسیاری در نقش های کوتاه بازی می کنند و حتی به خاطر آنها برنده جوایزی از فستیوال های مختلف می شوند.

 

| در بازی نظر کارگردان بیشتر برایتان مهم است یا نگاه خودتان؟

ـ تلفیقی از هر دو برایم مهم است. برداشت خودم از نقش همراه با راهنمایی های کارگردان. مسلماً راهنمایی کارگردان نقش موثری در به ثمر رسیدن فرم و ترکیب دلخواه دارد.

 

| در ابتدای گفت و گو به من گفتید که علاقمندید با یک کارگردان فیلم اولی کار کنید. وقتی پیشینه ای از چگونگی هدایت یک کارگردان ندارید چطور می توانید به او اعتماد کنید و در اولین فیلمش حضور یابید.

ـ ببینید من تجربه همکاری با یک کارگردان جوان را در تله فیلمی به نام «خراش» دارم و از اعتمادی که به محمد حمزه ای کردم راضی ام. به هر حال گاهی هم ریسک لازم است.

 

| برسیم به همکاری تان با رخشان بنی اعتماد. بازی در نقش مادر یک دختر معتاد تا چه اندازه نتیجه طراحی و اجرای خودتان بود؟

ـ بسیار مفتخرم که با خانم بنی اعتماد کار کردم. ایشان کارگردان بسیار نکته سنجی هستند که حتی روی کوچکترین دیالوگ ها یا کوچکترین حرکات فیزیکی بدن حساس اند و آنقدر یک سکانس را تکرار می کنند تا به نتیجه دلخواهشان برسند. خاطرم است که جلسات تمرین و دورخوانی متعددی با باران و خانم بنی اعتماد داشتیم و تمام آنچه که شما از سیمای «خون بازی» دیدید حاصل دقت نظر و کار خانم بنی اعتماد است.

 

| شما در نقش یک مادر دردمند به شایستگی توانستید هم زمان حس نگرانی و وحشت و در عین حال خویشتن داری و اعتماد به نفس را به مخاطب برسانید.

ـ این فیلمنامه حاصل نگاهی بود که رخشان بنی اعتماد به اعتیاد داشت. او با تمام وجود می خواست که رابطه یک فرزند معتاد و مادرش به درستی به تصویر در آید که خوشبختانه این اتفاق هم افتاد.

 

| «قصه ها» و سرنوشت سارای «خون بازی» را دیده اید؟

ـ نه متاسفانه. ایام جشنواره ایران نبودم و فقط شنیده ام که فیلم بسیار خوبی شده. رخشان بی نظیر است.

 

| معمولاً برای بازی در نقش های حسی و درونی هر بازیگر روش خاص به خودش را دارد. بعضی اساس کارشان را بر شیوه های کلاسیک می گذارند و بعضی دیگر روش های شخصی. شما از بازیگرانی هستید که طی زمان بازی در یک نقش کاملاً در حس و حال آن غرق می شوید؟

ـ بله، کاملاً و این ویژگی های تا مدتی روی من و زندگی ام تأثیر می گذارد.

 

| خودتان «پارک وی» و «شیش و بش» را در کارنامه بیتا فرهی چطور تعریف می کنید؟

ـ اینها هم 2 کار در کارنامه ام بودند و نمی توانم بگویم از بازی در آنها پشیمانم چون شاید در آن زمان ایجاب می کرده که آن نقش ها را بپذیرم.

 

| کارنامه شما بیانگر نمودار پر فراز و نشیبی است.

ـ بله، مثل کارنامه اکثر هنرمندان دیگر. من در عین گزیده کاری ام همواره تلاش کرده ام که به کیفیت و تنوع کارهایم اهمیت دهم.

 

| همکاری دوم تان با بهمن فرمان آرا در «خاک آشنا» بود که اگر چه بازی کوتاهی داشتید، اما به خوبی توانستید از پس نقش مادری خوشگذران بر آیید.

ـ از کار با آقای فرمان آرا همیشه استقبال کردم. نمی دانم شاید به نوعی نقش ام در این فیلم با وجوه ظاهری کاراکترهایی که سابقاً نقش شان را بازی می کردم هماهنگی داشت.

 

| بازی در «بشارت به یک شهروند هزاره سوم» چطور پیش آمد؟

ـ آقای دکتر کریمی نقش یک روانکاو را به من پیشنهاد دادند. در ابتدا کمی بابت کوتاهی نقش جا خوردم، اما در نهایت آن را پذیرفتم و الان از کاری که کردم اصلاً راضی نیستم. فیلم کمی پراکندگی داشت و مخاطبان اکثراً درک نمی کردند چه اتفاقاتی در طول فیلم می افتد. همچنین گریم های فیلم هم بسیار بد بود.

 

| با توجه به اینکه سالها در آمریکا زندگی کردید و زندگی افراد فرقه های شیطان پرست در آنجا نمود بیشتری دارد، با مدل زندگی این افراد هم آشنا بودید؟

ـ در آمریکا در یک فضای کاملاً فرهنگی بودم و اصلاً سبک زندگی این افراد را ندیدم.

 

| شما تجربه های تلویزیونی ماندگاری مثل «ولایت عشق»، «سرزمین سبز»، «طلسم شدگان» واین اواخر هم «سرزمین کهن» را دارید. هر چند که بعضی ها انتظار بازی در سریال های تلویزیونی را از شما نداشتند، اما شما با نوع انتخاب هایتان فرصت ویژه دیده شدن در رسانه فراگیرتری مثل تلویزیون را از دست ندادید.

ـ من عاشقانه مردم را دوست دارم و تلویزیون مخاطب وسیع تری نسبت به سینما دارد. بنابراین از دلایل اصلی که پیشنهادهای تلویزیونی را پذیرفتم ارتباط بیشتر و گسترده تر با مردم بود. دوست داشتم تمام طبقه ها و اقشار مردم با من ارتباط داشته باشند. ضمن اینکه در این انتخاب ها هم سعی کردم در درجه اول به کارگردان نگاه کنم و کیفیت فیلمنامه را بسنجم،اما همانطور که گفتم در این چند سال اخیر فیلمنامه ها و فیلم ها افت زیادی کرده. نمی دانم چقدر در این مدیوم موفق بودم، این را دیگر مردم باید بگویند.

 

| مردم هم شما را دوست دارند خانم فرهی. از نقطه اوج در بازیگری چه تصوری دارید؟

ـ نقطه اوج بازیگری آنجاست که محبوب مردم باشی. در دل مردم جا داشته باشی و به مرور زمان از ذهن شان پاک نشوی.

 

| تفاوت مناسبات حرفه ای سینمای امروز ایران در حوزه بازیگری را با گذشته چطور ارزیابی می کنید؟

ـ مناسبات حرفه ای سینمای امروز ایران در حوزه بازیگری و چه بسا حوزه های دیگر از هر جهت با گذشته تفاوت دارد. نمی خواهم زیاد وارد جزئیات این مباحث شوم. در تمام این سالها رویه ام این بوده که وارد حاشیه هایی از این نوع نشوم و آرام زندگی خودم را بکنم.

 

| نظرتان راجع به فعالیت بازیگران خانم سینمای امروز ایران چیست؟

ـ به نظرم جوان ترها انگیزه زیادی برای کار دارند و من دوست شان دارم. پیشکسوت هایمان هم به هر حال خصوصیات خاص به خودشان را دارند.

 

| بیتا فرهی بعد از 25 سال فعالیت حرفه ای چقدر از کارنامه اش رضایت دارد؟

ـ در کل از کارنامه ام راضی ام. به این دلیل که پر حاشیه نبودم و هیچ وقت راضی نشدم به هر قیمتی در این عرصه حضور داشته باشم.

 

| به عنوان آخرین سوال اینکه ماندگارترین پلانی که بازی کردید از نظر خودتان چه بوده؟

ـ پلان های ماندگار زیادی در ذهن ام دارم، اما به دلیل اینکه مادرم و دخترم را عاشقانه دوست دارم همیشه یک پلان از «خون بازی» در ذهنم می درخشد. آنهم جایی که روی کاپوت ماشین مرد رهگذر می کوبم و فریاد می زنم که بچه ام را پیاده کند. بارها و بارها این سکانس تکرار شد و من هر بار با درماندگی بیشتری بازی می کردم تا در نهایت به اوج استیصال رسیدم و آن سکانس گرفته شد.

بانی فیلم:ساناز قنبری

مشاهده بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

دکمه بازگشت به بالا