بیوگرافی متین ستوده و همسرش+داستان عاشقی و اسامی فیلمها

بیوگرافی متین ستوده بازیگر با عکس های جنجالی و داستان زندگی شخصی و همسرش تا ازدواج و دادگاه او را در بیوگرافی‌ها‌دات‌کام می خوانید

بیوگرافی متین ستوده همراه با جدیدترین تصاویر اینستاگرام

متین ستوده متولد 22 اردیبهشت 1364(35ساله) در تهران، بازیگر زن ایرانیست  دانشجوی انصرافی رشته مدیریت بازرگانی می باشد، اولین بار با حمایت پدر جلوی دوربین رفت و با سریال لیسانسه ها به شهرت رسید، او خود را پایبند به اصول می داند بیوگرافی متین ستوده در بیوگرافیها از کاملترین بیوگرافی این بازیگر دوست داشتنی در سراسر اینترنت است با ما همراه باشید

خانواده با اصالت

پدرش سید حسین ستوده از کارمندان بازنشسته صدا و سیما و مادرش هم معلم بازنشسته می باشد، یک برادر بزرگتر بنام مانی و یک خواهر بزرگتر بنام مریم دارد اصالتا اهل خرم آباده و از قوم لر می باشد البته هرکس هرجایگاهی که دارد به راستی برایش زحمت کشیده

متین ستوده و مادرش

در 7 سالگی اولین تجربه را به دست آورد

اولین بار از طریق پدرش در سال 1371 وقتی 7 ساله بود در سریال بازنشستگی جلوی دوربین رفت سپس در سال 1374 هم در سریال این خانه دور نیست حضور داشت بعد از این دو تجربه پدر بخاطر عقب افتادن درس با حضور او در این عرصه مخالفت کرد

پدرم دیگر کمکم نکرد

بعد از پایان نصفه و نیمه تحصیلات وارد کارگاه بازیگری امین تارخ شد اما دیگر رانت پدر بود چون او و هم نسلانش دیگر بازنشسته شده بودند خودش می گوید بعد از شروع دوباره، از هیچ حمایت و واسطه‌ ای بدلی عوض شدن تمام عوامل و رفقای پدرم بهره نبردم و تنها سرمایه‌ هایم خدا و تلاش خودم بود

بیوگرافی متین ستوده
بیوگرافی متین ستوده

تجربه سینما

از سال 1388 که 24 ساله شد با سریال عملیات 125 به تلویزیون بازگشت و با فیلم خانه دیگری در سال 94 وارد پرده سینما شد با سریال یادآوری در سال 1392 که از آن بعنوان نقطه عطف زندگی هنری اش یاد می کند شناخته شده و در سال 95 با سریال لیسانسه ها به شهرت رسید

وقتی شکست عشقی خورد

در بیوگرافی متین ستوده غم انگیزترین نکته این است که وی شکست عشقی خورده است یک نفر مرا صادقانه دوست داشت ولی من قدر احساسش را ندانستم و بی ‎‌رحمانه با او صحبت کردم، بعد که برگشتم، پذیرفته نشدم، جایم پر شده بود، من دیر برگشته بودم

خدا کنار من است

من از ابتدا از خدا خواستم اگر چیزی به صلاح من است برایم اتفاق بیافتد خداوند همیشه هوای من را داشت اکنون نیز فکر می‌ کنم خدا همراهم است و از من محافظت می‌ کند، اگر امدادهای خدا نبود هرگز به اینجا نمی‌ رسیدم

خودمو نمیگیرم

زیباترین صحبتی که در بیوگرافی متین ستوده برام جالب بود این بود کهاز بازیگری یاد گرفتم هر جا و مرتبه و جایگاهی که هستم، مغرور نشوم غرور، سهم مهلک این حرفه است به راحتی به عرش می بردت اما یکدفعه به خودت می آیی و می بینی چنان به فرش کوبیده شدی که هیچی ازت باقی نمونده است

حامی گلشیفته

آزاده نامداری را بهترین دوست خود می داند و معتقد است او بدشناسی آورده، و گلشیفته فرهانی رو هم نابغه می داند چون استاد پیانو است و به چند زبان زنده دنیا مسلط می باشدمی گوید : گلشیفته فراهانی با کارگردانایی کار کرده است که 99 درصد بازیگران ایرانی حتی این کارگردان ها رو از نزدیک ندیده اند

ماجرای تیپ جنجالی متین ستوده

خانم ستوده به دنبال مدل لباس و آرایش جنجالی خود در اکران فیلم مسخره باز در مهر ماه 98 به دادسرای ارشاد تهران احضار شد خودش معتقد بود پوشش اش فقط آراسته بود، اما در نهایت مجبور شد در شبکه اجتماعی خود با نوشتن متنی از خانواده شهدا عذرخواهی کند

به بچه ها عشق میورزم

بچه ها را هم خیلی دوست دارم، چون معتقدم فرشته هایی هستند مهربون و راستی در بند بند وجودشون خلاصه شده، عین آب زلال و مثل بهار زیبا و خواستنی اند البته جای دارد در بیوگرافی متین ستوده برای ایشان آرزوی یک فرزند سالم و سلامت بنماییم

یه اردیبهشتی احساساتی

یه اردیبهشتی احساساتی و خالص که بی نهایت به خانواده ام وابسته ام

حیوانات را خیلی دوست دارم، گل و طبیعت را خیلی دوست دارم، خیلی بیش از حد حساسم اما بیشتر سعی می کنم که با منطقم جلو برم

عاشق خرم آبادم

تا جایی که فرصت داشته باشم به لرستان سفر می کنم چرا که علاقه زیادی به زادگاه پدری ام، خرم آباد دارم، تاکنون آبشار نوژیان و مخملکوه را در این شهر دیدم !

فیلمها

در بیوگرافی متین ستوده اسامی فیلمهای ایشون در اختیارتونه

تلویزیون

  1. 1370–1374این خانه دور استمسعود رسام
  2. 1388عملیات 125محمدرضا آهنج
  3. 1389–1390سه دونگ، سه دونگشاهد احمدلو
  4. 1391زمانهحسن فتحی
  5. 1392یادآوریحجت قاسم زاده اصل
  6. 1392پروانهجلیل سامان
  7. 1393میکائیلسیروس مقدم
  8. 1393فاختهمحمودمعظمی
  9. 1394غیرعلنیمهرداد خوشبخت
  10. 1395لیسانسه هاسروش صحت
  11. 1395در قصه ها زندگی می کنندداود بیدل
  12. 1396لیسانسه ها 2سروش صحت
  13. 1396گلنازمحمود معظمی
  14. 1397سر دلبرانمحمد حسین لطیفی
  15. -چمدانخسرو ملکان

 سینما

  1. زرد (مصطفی تقی زاده1395)
  2. نرگس مست (جلال الدین دری1395)
  3. خانه دیگری (بهنوش صادقی1394)
  4. ترمینال غرب (قربانعلی طاهر فر1396)

شبکه های اجتماعی

اینستاگرامویکیپدیا

مصاحبه با متین ستوده

برسیم به سریال یادآوری و نقش شیوا! چطور شد تو از این سریال سر در آوری؟

بخشی از این اتفاق خوش شانسی من بود، خُب مثل هر کار دیگه ای با من تماس گرفته شد و من به دفتر آقای حجت قاسم زاده رفتم. از اونجایی که نقش شیوا به شدت خاص بود و آقای قاسم زاده روی این نقش حساس بودند از من تست گرفتن و من یکی دو تا مونولوگ و صحنه را براشون بازی کردم، چند روز بعد دوباره به دفترشون رفتم و مونولوگ هایی را که برام ایمیل کردند را براشون بازی کردم و همون روز برای نقش شیوا انتخاب شدم و فیلمنامه به دستم رسید و قرارداد کار را بستم و از اواخر شهریور و مهر سال گذشته، کار را شروع کردیم.

جذاب ترین نکته ای که تو را ترغیب کرد تا در این کار با این مضمون خاصش بازی کنی؟

وقتی که قرارداد بستم برای نقش شیوا اول به خاطر اسم خودِ آقای قاسم زاده بود، مگه می شه اسم حجت قاسم زاده اصل را در تلویزیون ایران نادیده گرفت؟ ایشون آنقدر برای من قابل احترام بودند و هستند که اصلاً به چیز دیگه ای فکر نکردم! همین که می دونستم پشت کار نام حجت قاسم زاده قرار داره ترغیب شدم که در این کار بازی کنم حتی اگه قرار بود یه نقش کوچیک را هم بازی می کردم! من با جون و دلم این نقش را بازی کردم چون اعتماد آقای قاسم زاده را احساس کردم که قرار بود نقش اصلی دختر کارش را به من بسپُره و این برای من موضوعی بود که نمی دونستم اون را نادیده بگیرم.

همین حالایی که روبروی هم نشستیم و سریال یادآوری به پایان رسیده از بازی در این کار پشیمان نیستی؟

نه! من اگه 10 بار دیگه هم به عقب برگردم و اگه باز هم این پیشنهاد به من بشه هر کاری که روی زمین دارم را تعطیل می کنم تا در این کار بازی کنم چون مطمئنم که این کار قشنگ ترین اتفاقی بود که در زندگی کاری من افتاد. چهار سال انتظار کشیدم تا چنین نقشی را بازی کنم و این چیزی نیست که از یاد و خاطره متین حالا حالا بیرون بره.

بهترین سکانس و دیالوگی که در این کار خودت بازی کردی و از دیگران شنیدی؟

تمام فیلمنامه این کار خاص بود! اصلاً نمی تونی دیالوگی را پیدا کنی که همین جوری نوشته شده باشه یا باری به هر جهت بوده باشه. این سَبک ادبیات در کارهای قاسم زاده یکی از شاخصه های کارهای ایشونه که از زبان زندگی حرف می زنه. «یادآوری» پر از دیالوگ هایی است که می تونه یه مسیر تازه را برات بسازه چون از حاشیه زندگی حرف نمی زنه، از خود زندگی می گه! چند تا دیالوگ را من خیلی دوست داشتم، یکی دیالوگی بود که سهیلا به مادرش می گه که «ای کاش شَرم صاعقه می شد و به من می زد و از روی زمین محو می شدم» یا دو تا دیالوگ که مادر علی می گه که «هیچکس هیچ جا منتظر یه مادر نیست، این مادران که همیشه منتظرن» و «مادر اگه مادر نباشه که نگران نیست، کسی هم که نگران نباشه مادر نیست!» جادویی است این نوع دیالوگ نویسی.

درباره خود شیوا، هم دیالوگ های خوبی داشتم و هم سکانس های خوبی، سکانس دریا و غرق شدن شیدا(خواهرم) سخت ترین سکانسی بود که بازی کردم. سکانسی که با عکس شیدا درد و دل می کردم و سکانس بهشت زهرا و خاکسپاری هم سکانس هایی بود که من از جون براشون مایه گذاشتم چون تا مدت ها حالم خوب نبود و به شدت تحت تاثیر قرار گرفتم.

رابطه ات با مطبوعات و گفتگوهایی که بهت پیشنهاد می شه چطوریه؟ چون بهم ثابت کردی که دغدغه جلد را نداری؟

نه! واقعاً دغدغه جلد ندارم، وقتی شما عکس این فرشته های کوچک و زیبا را چاپ می کنید که پر از حس زیبای زندگی هستند من چرا بگم جلد؟ نه حالا حتی قبل تر از این هم دغدغه جلد را نداشتم چون اصلاً دغدغه دیده شدن را ندارم. من همه تلاشم را گذاشتم برای کاری که دوستش دارم تا اون کار و نقش را به بهترین شکل و به نحو احسن انجام بدم. ترس کوچکی از مطبوعات داشتم اما حالا نه، چون ازشون صداقت دیدم پس منم با صداقت باهاشون برخورد می کنم.

از شیوا سعادت چیزی در متین ستوده رسوخ کرده، برعکسش هم سوالم هست از متین ستوده چیزی در شیوا سعادت رسوخ کرده؟

در طول کار سعی کردم خیلی از شیوا یاد بگیرم، یه جاهایی شیوا از متین آموخت. شیوا سعادت بودن خیلی خوبه چون مبارزه کردن را در اون می بینی، چون باورش می کنی که توی این سن کم چطور با همه مشکلات زندگی دست و پنجه نرم می کنه و روز به روزم صیقل می خوره و آب دیده می شه. اینکه چطور تلاش می کنه برای زندگی کردن درست! من شیوا را شبیه همون الماسی می دونم که در شرایطی سخت تبدیل می شه به گرانبهاترین جواهر دنیا! می فهمه که باید بپذیره که الان خودشه و خودش و یه تنهایی که قراره اون را تحمل کنه، نه خواهری هست و نه پدر و مادری. این حس زندگی شیوا برای من به شدت قابل ستایش بود. شیوا از مرگ نمی ترسه از تنهایی می ترسه به خاطر همین خدا کمکش می کنه و علی را سر راهش قرار می ده تا زندگی تازه ای را در کنار اون تجربه کنه!

اما معلوم بود که شیوا تنها نمی مونه؟

آره به خاطر همینه که شیوا می گه «تنها هستم اما دیگه تنها نمی مونم». حرفت را کاملاً قبول دارم هم نکاتی از من در شیوا رسوخ کرده و هم از شیوا در متین به یادگار ماند. بعضی از نقش ها فقط یه نقش نیستند که تو اونها را بازی کنی و بری و بگی گذشت این هم یه نقش بود مثل بقیه نقش ها. من نزدیک به یک سال و خورده ای از روزی که اولین تلفن به من شد تا همین چند شبی که مانده به انتهای کار با شیوا زندگی کردم. با لبخندش لبخند زدم، با غمش غمگین شدم، با مریض شدنش تب کردم، من با شیوا بزرگ شدم! این را نمی توانم نادیده بگیرم. شیوا سهمی از من و زندگی من بود که راحت به دستم نرسید و راحت هم از دستم نمی ره

بهترین درسی که از زندگی گرفتی؟

هیچ کس به اندازه پدر و مادرم از خوشحالی من خوشحال نمی شه. این را به همه خوانندگان مجله می گم، چون دیگه منم شدم یه بخشی از «راه زندگی». مطمئن باش هیچ آدمی به اندازه پدر و مادرت از خوشحالی تو خوشحال نمی شن و به همون اندازه هم پدر و مادرت به اندازه غمگین بودن تو غصه نمی خورن، این را از متین ستوده همیشه به یادگار یه گوشه از قبلت بنویس.

خودت متین ستوده را چطوری تعریف می کنی اون هم در زندگی شخصی اش؟

یه اردیبهشتی احساساتی و خالص که بی نهایت به خانواده ام وابسته ام، حیوانات را خیلی دوست دارم، گل و طبیعت را خیلی دوست دارم، خیلی بیش از حد حساسم اما بیشتر سعی می کنم که با منطقم جلو برم. جوری که احساساتم به منطقم غلبه نکنه. بچه ها را خیلی دوست دارم چون معتقدم فرشته هایی هستند که مهربونی و راستی در بند بند وجودشون خلاصه شده، عین آب زلالند و مثل بهار زیبا و خواستنی. هر جوری که نگاهشون کنی خودِ خودِ زندگی هستند.

اگه قرار باشه متین ستوده فارغ از دنیای بازیگری کتاب زندگی اش را بنویسه درباره چی می نوشت، اسم کتاب را چی می ذاشت؟

امیدوارم که بابا حسین به این موضوع حسادت نکنه اما اگه بخوام کتابی بنویسم حتماً تقدیمش می کنم به مادرم و حتماً درباره او می نویسم و اسمش را می ذارم «هر چه که دارم برای مادرم». چون واقعاً هر چی که دارم و هر چی که ندارم به خاطر دعاهای مادرمه. اگه روزهای خوبی دارم به خاطر مهربونی اونه و اگه غم و غصه ای هم ندارم خدا را شکر باز هم به خاطر دعاهای اونه. پس حتماً درباره او و مهربونی هاش می نوشتم. وقتی همه چیزت را برای بچه هات می ذاری و همه وجودت را به خاطر بچه هایت فدا می کنی و خم به ابرو نمی یاری، هیچی ندارم بهت بگم که یک هزارم خوبی هات را جبران کنه جز اینکه بگم منو ببخش به خاطر همه مهربونی هات. دوستت دارم مامان مژگان خوبم.

بیوگرافی متین ستوده | بیوگرافی‌ها‌دات‌کام

 

مشاهده بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

دکمه بازگشت به بالا