گفتگو با تورج نصر دوبلور «شیپورچی» و «جینبو»

 تورج نصر

تورج نصر، موی سپیده‌کرده دوبله ایران و یکی از عاشقان این رشته است. صدایی است که بسیاری از ما او را به واسطه دوبله انیمیشن‌های موفق به خاطر داریم. بچه‌های دیروز هنوز هم با گویندگی «شیپورچی» و «جینبو» به خاطر می‌آورندش. اما تمام هنر نصر به دوبله و گویندگی ختم نمی‌شود. او ازجمله دوبلورهایی است که مدیوم تصویر را هم تجربه کرده و چند تجربه سینمایی و تلویزیونی را از خود به یادگار گذاشته. این روزها فیلم  «پنج تاپنج» با بازی او در اکران سینما‌هاست و نصر در این فیلم، یکی از نقش‌های محوری را مقابل دوربین برده. بازی در این فیلم بهانه‌ای شد تا از سال‌های ابتدایی ورودش به دوبله بگوید؛ از حرفه‌ای که این روزها رنگ باخته، از فیلم‌های خاطره‌انگیزی که دوبله کرده و از «قیصرِ» مسعود کیمیایی به عنوان اولین فیلم فارسی که ردی از صدای او در آن پیداست.

در تمام این سال‌ها علاوه بر دوبله، در سینما و تلویزیون هم به عنوان بازیگر فعال بودید. اما هیچ‌گاه بازیگری شغل اول شما نبوده. اساسا خودتان به بازیگری خیلی علاقه‌مند نیستید یا دوبله فرصتی برای کار دیگر باقی نگذاشته است؟

شاید برای شما جالب باشد که اصلا علاقه اول من به موسیقی بود. قبل از اینکه وارد دوبله شوم، درام و جاز می‌زدم و با آقای فریبرز لاچینی کار می‌کردم. زمانی به کار دوبله علاقه‌مند شدم که صدای زنده‌یاد محمود نوربخش را شنیدم که به جای مارلون براندو در «پدرخوانده» صحبت می‌کرد. آن زمان ١٨سالم بود و با خودم عهد کردم هرطور شده باید پایم به دوبله باز شود. همین‌طور هم شد، اما سختی‌های خاص خودش را داشت. خاطرم هست قبل از ورودم به دوبله هر روز چند ساعت پشت در استودیو می‌ایستادم که اجازه ورود دهند. اما هیچ‌وقت فکر نمی‌کردم پایم به دوبله باز و گویندگی آثار طنز به من سپرده شود. البته ناگفته نماند من اساسا از بچگی از دیوار راست بالا می‌رفتم و چندباری به همین دلیل از دبستان بیرونم کردند. اما آرزوی ورود به دوبله را داشتم و عاشقش بوده و هستم.

اتفاقا شما از آن‌دست دوبلورهایی هستید که چند نسل با شما خاطره دارند؛ هم به واسطه دوبله کارتون‌های کودکی ما و هم دوبله فیلم‌های مطرح تاریخ سینمای جهان… .

بله، لطف مردم همیشه شامل حال من شده است. گاهی با افرادی برخورد می‌کنم که دوبله فیلمی را از من به خاطر دارند که خودم فراموش کرده‌ام و همیشه قدردان مردم کشورم هستم.

این روزها زیاد می‌شنویم که دوبله ایران در سراشیبی قرار دارد. متأسفانه وقتی دوبلور پیش‌کسوتی را از دست می‌دهیم، یقین داریم جایگزینی برای او نخواهد بود؛ در حالی که آنچه باعث تمایز نسل شما با نسل حال حاضر دوبله می‌شود، عشق بی‌حدوحصر شما به این هنر بود… .

دقیقا، به نکته خوبی اشاره کردید. نسل ما به معنی واقعی عاشق کارش بوده و هست. این عشق و علاقه در نسل کنونی بسیار کمتر شده. ما با تمام مشکلات و کاستی‌های دوبله کنار آمدیم و کار کردیم. خاطرم هست گاهی ٢۵ نفردر اتاق برای دوبله یک فیلم جمع می‌شدیم و تنها یک میکروفن وجود داشت. امکانات حال‌حاضر دوبله ما به‌مراتب بسیار بهتر از سابق شده است. یکی از اتفاقاتی که دوبله فیلم را امروز راحت‌تر از گذشته کرده، استفاده از سیستم دیجیتال است. در گذشته برای دوبله یک فیلم با آپارات برای ما پخش می‌شد، وقتی هم اشتباهی رخ می‌داد یا نیاز بود از ابتدا دوباره فیلم دوبله شود، فیلم باید از ابتدا نمایش داده می‌شد و زمان زیادی از ما می‌گرفت. طبعا دیجیتال خیلی از مشکلات را حل کرده است علاوه بر اینکه در گذشته ما باید یک یا دو بار فیلم را می‌دیدیم و بعد با آگاهی نسبی نسبت به نقش، آن را دوبله می‌کردیم در حالی که این روزها، چنین چیزهایی مرسوم نیست. بی‌دلیل نیست که کیفیت دوبله روزبه‌روز شرایط بدتری را تجربه می‌کند.

تصور می‌کنم بی‌انگیزه‌شدن نسل جوان نسبت به کارشان تا حدی تابع شرایط اقتصادی بد دوبله باشد؛ شرایطی که همه همکاران شما نسبت به آن گله می‌کنند و هر روز پیچیده‌تر از روز قبل می‌شود… .

بله، البته بی‌تأثیر نیست. فکر می‌کنم میزان دستمزد ما از تمامی کارهای هنری پایین‌تر است. دوبلورهایی که برای گویندگی رُل اول انتخاب می‌شوند و از صبح تا شب وقت می‌گذارند و گاهی دو روز برای کارشان زمان می‌گذارند، چیزی نزدیک به ١۵٠ هزار تومان دستمزد می‌گیرند که بسیار کم است و حالا گویندگی رل دوم و حتی کمتر از آن‌که به‌مراتب دستمزدهای پایین‌تری دارد که حتی خرج رفت‌وآمدشان هم نمی‌شود. اما چون علاقه‌مند به این کار هستند، برای آن زمان می‌گذارند. در گذشته شرایط دوبله بهتر بود، اما درحال‌حاضر هیچ‌یک از ما تأمین نیستم. سال‌ها است که من بیشتر در عرصه گویندگی انیمیشن فعالم و طبعا گویندگی این آثار سخت‌تر است، چون مدام باید تیپ‌سازی شود و شاهد هستید که بسیاری از بازیگران مطرح دنیا گویندگی انیمیشن را هم انجام داده‌اند و گاهی در مصاحبه‌هایشان اعلام می‌کنند دستمزدشان از گویندگی بهتر از بازیگری است. اما متأسفانه در کشور ما بر عکس است. باید فکری به حال نسل بعدی دوبله ایران کرد چراکه آنها قرار است این هنر را زنده نگه دارند و با این شرایط، قطعا انگیزه‌ای برای کار نخواهند داشت.

تا به‌حال شده از کار خسته شوید و فکر کنید دیگر نیازی نیست مثل سابق تمام‌وقت برای دوبله وقت بگذارید؟

بارها شده که صبح از خواب بیدار شده‌ام و فکر کردم سر کار نروم. مدام با خودم کلنجار می‌روم و در آخر تسلیم همان علاقه همیشگی می‌شوم.

آقای نصر، دقیقا از چه سالی وارد کار دوبله شدید؟

از سال ۴٧ رسما کار دوبله را آغاز کردم.

اولین نقشی که دوبله کردید را به‌خاطر دارید؟

اولین نقشی که دوبله کردم، با مدیریت دوبلاژ آقای خسروشاهی بود. فیلم دیوید کاپرفیلد را دوبله کردم و تنها سه خط دیالوگ داشتم. اما اولین فیلم فارسی که دوبله کردم، «قیصر» بود. خاطره دوبله این فیلم همیشه در ذهنم هست. نقشم بسیار کوتاه بود، جایی که بهمن مفید به قهوه‌خانه می‌آید و شروع می‌کند به خالی‌بستن، می‌گوید: احمد چطوری؟ منم می‌گویم: عزادار داداشتم. دقیقا سه‌روز از صبح تا شب برای دوبله این فیلم به استودیو رفتم. آقای کیمیایی هم نسبت به فیلمش حساسیت زیادی داشت، اما این فیلم همیشه برایم خاطره است.

تورج نصر

بعد از «قیصر» فیلم‌های ایرانی دیگری را هم دوبله کرده‌اید؟

بله، من فیلم‌های فارسی بسیاری را دوبله کرده‌ام؛ خصوصا فیلم‌هایی که شخصیت کمیک داشت، نقش من بیشتر بود.

بهترین مدیر دوبلاژی که در طول این سال‌ها با هم تجربه همکاری داشته‌اید، چه کسی است؟

سعید مظفری و خسرو خسروشاهی، بدون اغراق بی‌نظیر‌ترین افرادی بودند که با آنها کار کرده‌ام. شاید بسیاری با وظایف مدیر دوبلاژ آشنایی نداشته باشند. طبعا تمامی هنر مدیر دوبلاژ این نیست که چینش درستی از دوبلورها برای یک فیلم داشته باشد. یکی از وظایفش این است که دیالوگ‌های بازیگران را به‌اصطلاح اندازه دهان دوبلورها کند، مثلا فیلم‌های کره‌ای از آن‌دست فیلم‌هایی است که دوبله آنها به‌شدت سخت است آن‌هم به دلیل زبان خاصی که دارند، ممکن است یک جمله آنها یک خط در زبان فارسی شود اینکه این دیالوگ‌ها در دوبله درست ادا شوند، در ابتدا وظیفه مدیر دوبلاژ و بعد گوینده است. انتخاب گوینده عنصر بسیار مهمی در وظایف مدیر دوبلاژ است، در گذشته چینش گویندگان به این صورت بود که برای یک فیلم سینمایی یا سریال، گویندگان با وسواس زیادی انتخاب می‌شدند و مثلا اگر تورج نصر نمی‌توانست سر کار حاضر شود، قطعا انتخاب دوم یا سوم از کسانی بود که بتوانند کیفیت کار را به همان میزان حفظ کنند، اما درحال‌حاضر این وسواس خیلی وجود ندارد.

متأسفانه فیلم‌های کره‌ای هم که این روزها بازار داغی در رسانه ملی پیدا کرده است… .

متأسفم که مخاطب ما به‌ناچار باید چنین سریال‌هایی تماشا کند. طبعا اگر خوراک خوب به مخاطب داده شود، سطح سلیقه هم رشد خواهد کرد. همه ما می‌دانیم که اساسا چین و ژاپن قدمتی در سریال‌سازی یا فیلم‌سازی ندارند، اما به‌ناچار باید چنین سریال‌هایی از رسانه ملی پخش شود. معتقدم اتفاقا گویندگان قدیمی می‌توانند انتخاب‌های بهتری برای خرید فیلم داشته باشند، چراکه حقیقتا فیلم‌شناسان خوبی هستند. متأسفانه گاهی پیش می‌آید افرادی که به هیچ‌وجه از این هنر سررشته ندارند، مسئول خرید سریال‌ها و فیلم‌ها برای رسانه ملی می‌شوند و بعد از خرید متوجه می‌شوند اصلا قابلیت پخش ندارد. تصور می‌کنم اگر هنوز هم فیلم‌ها و سریال‌های خوب از تلویزیون پخش شود، مردم هرچه بیشتر جذب رسانه ملی خواهند شد. البته این اتفاق منوط به این است که ما هم کارمان را خوب و درست انجام دهیم و دوبله خوبی از فیلم‌ها داشته باشیم.

این روزها در فیلم روی پرده «پنج تا پنج»، یکی از نقش‌های محوری را ایفا می‌کنید. چه شد برای بازی در این فیلم دعوت شدید؟

ظاهرا دوستان در ابتدا به دنبال فرم متفاوتی از چیدمان بازیگران برای این فیلم سینمایی بودند. با من تماس گرفتند و طبق روال، فیلم‌نامه را برای مطالعه در اختیارم گذاشتند. فیلم‌نامه اقتباسی از نمایش‌نامه «پنچری» فردریش دورنمات است که خط اصلی داستان از این نمایشنامه گرفته شده و بسیاری از اتفاقات داستان تابع شرایط روز جامعه ماست. خوشحالم که افتخار حضور در این فیلم و بازی در کنار دوستان خوبم رضا کیانیان عزیز، محمدعلی دیباج همکار ۴٠ساله‌ام در دوبله، شمس‌‌لنگرودی و علی‌اصغر شهبازی را داشتم. خوشبختانه این فیلم پشت صحنه بسیار خوبی داشت و تارا اوتادی که به‌نوعی نخستین اثر بلند سینمایی‌اش را تجربه کرد، با آرامش و تسلط بسیار از عهده کارش برآمد. تنها خاطره تلخی که از این فیلم به‌خاطر دارم، این است که متأسفانه در حین فیلم‌برداری کمی ناخوش‌احوال شدم و دکتر به من گفت یکی از رگ‌های قلبم بسته شده است و باید به‌شدت مراقب سلامتی‌ام باشم. سعی کردم این اتفاق را به گروه منتقل نکنم، اما شرایط جسمی‌ام به‌گونه‌ای بود که نباید خودم را خسته می‌کردم. به‌ناچار آنها هم در جریان بیماری من قرار گرفتند و مدام نگران سلامتی من بودند، حتی یک روز آن‌قدر حالم بد بود که چند ساعتی کار را تعطیل کردند. یکی از ویژگی‌های شخصیتی که من ایفا می‌کنم، دیالوگ گفتن زیاد است و اساسا این فیلم دیالوگ زیادی دارد که گاهی به‌زحمت آنها را بیان می‌کردم اما با خودم قرار گذاشتم حتی اگر تا پای مرگ هم رفتم، به تعهدم بابت حضور در این فیلم عمل کنم و آن را به پایان برسانم. خوشبختانه خداوند یاری‌ام کرد و تا پایان فیلم‌برداری پیش رفتیم و بلافاصله بعد از پایان کار، عمل کردم و خوشبختانه بهبودی حاصل شد. «پنج تا پنج» فیلم بسیار خاص و ویژه‌ای است و از حاصل کار بسیار راضی‌ام و امیدوارم مردم هم از تماشای آن لذت ببرند.

خاطرم هست مستندی از زندگی شما نیز در حال ساخت بود. ساخت این مستند به کجا رسید؟

«تنها صدا است که می‌ماند» عنوان این مستند است که تقریبا سه سال صرف فیلم‌برداری آن شده. موضوع این فیلم هم جالب است. به این صورت که هم‌زمان با شرایط جسمی بد من و راهی‌شدن به بیمارستان، بسیاری از شخصیت‌های کارتونی که من به جای آنها صحبت کردم، با من همراه می‌شوند. طولانی‌شدن این فیلم، بیشتر به دلیل ساخت مراحل انیمیشن آن بوده و بناست به‌زودی اکران شود.

روزنامه شرق

مشاهده بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

دکمه بازگشت به بالا