گفتگوی جذاب و خواندنی با اکبر گلپایگانی

اکبر گلپایگانی

10 بهمن سالروز تولد اکبر گلپایگانی، از خوانندگان موسیقی سنتی و پاپ ایرانی بود. او در فروردین سال 1338 وقت شعر «در خرابات مغان نور خدا می بینم» را بدون ساز خواند، به عنوان خواننده ناشناس و جوان معرفی شد. با این حال، وقتی به فاصله چند روز بعد در برنامه گلها آواز «مست مستم ساقیا دستم بگیر» را در مثنوی شور با شعر بیژن ترقی و آهنگ مرتضی خان محجوبی و پرویز یاحقی اجرا کرد، با استقبال بی سابقه مردم عامه مواجه شد.

گلپا در سال 1340 به همراه استاد فرهنگ شریف در دانشگاه USLE به تدریس موسیقی ایرانی Building Music پرداخت و در همان سال کنسرت هایی را در هلند و لندن اجرا کرد. در رزومه او آلبوم هایی همچون موی سپید، عقیق، روی برگی بنویس عشق و چرا عاشق نباشیم، قرار دارد.

اکبر گلپایگانی

برای بهمن امسال چه برنامه ای دارید؟

–    گروهی از خوانندگان و بازیگران سینما قرار است به منزل ما بیایند تا از قطعه جدیدم به نام «دروغ» رونمایی کنیم. «دروغ نگو آینه که من هنوز جوونم/ واسه دل های خسته بازم می خوام بخونم». تو این طون می مونم چون به مردمم مدیونم، وگرونه ما هم مثل بعضی ها راه می افتادیم این طرف و آن طرف برای پول در آوردن؛ ما ماندیم که در خدمت جوانان باشیم.

در قطعه دروغ آمده است: «خدا، خدای دل ها، نذار که خاموش بشم/ تو این همه هیاهو، نذار فراموش بشم/ مرگ برام شیرینه، اگر بناست نخونم/ تو خلوت خاموشی، چه فایده که بمونم» آقای پازوکی شعر زیبایی گفته است، من هم با اینکه بیمار بودم این قطعه را در منزل ضبط کردم.

اکبر گلپایگانی

از خاطرات دوران کودکی تان بگویید؟

–    من بچه تکیه زرگرها هستم، آنجا به دنیا آمدم و همانجا هم مادرم را از دست دادم. دبستان مان «فرهنگ» نام داشت. کلاس چهارم که بودم به خیابان شهباز نقل مکان کردیم و در آنجا در مدرسه اقبال ثبت نام کردم، بعد از آن هم دبیرستان «بدر» در سرچشمه و رفتن به مدرسه نظام و دانشکده افسری و دانشکده نقشه برداری.

شغل تان در جوانی چه بود؟

–    کارشناس بانک رهنی.

سرگرمی تان در دوره نوجوانی چه بود؟

–    من در دبیرستان با شاپور قریب، کوروس سرهنگ زاده و… رفیق بودم. آنها بیشتر دنبال کار سینما و خواندن بودند، ولی من طرف فوتبال رفتم و عضو باشگاه تهران جوان شدم، بعد از آن هم به باشگاه دارایی رفتم.

اکبر گلپایگانی

جوانان امروزی در عرصه خوانندگی چه تفاوتی با دوره شما دارند، بسیاری از کارشناسان می گویند که آنها در دام تقلید افتاده اند؟

–    من دو کلاس موسیقی دارم، علاوه بر آن از جوانان در منزلم استقبال می کنم. برخی از آنها آدم های موفقی شده اند و در تالار وحدت کنسرت داده اند. با این حال عده ای هم هستند که پاپ و جاز می خوانند اما درست آن را اجرا نمی کنند.

در پاسخ به سوال شما باید بگویم که موسیقی ما، این روزها قالبی شده است، یعنی همه شبیه هم می خوانند، در حالی که باید به جوانان گفت: خودتان باشید. در دوره ما بنان برای خودش می خواند، فاخته ای، فاخته ای بود. هرکدام روش خاص خودشان را داشتند، حسن کسایی، خسروخان محجوبی، جلیل شهناز، پرویز یاحقی و… سبک و سیاق جدا از هم را دنبال می کردند.
پرویز یاحقی اگر 10تا شور زده است همه آنها با هم تفاوت دارد.

خود من زمانی که وارد عرصه خوانندگی شدم سعی کردم آواز را پشت و رو کنم که حاصل آن «مست مستم ساقیا، دستم بگیر» شد که مردم آن را روی دوچرخه و در خیابان زمزمه می کردند، پس باید به جوانان یادآور شد که سراغ کار قالبی نروند. آن چیزی که باعث ترقی آدمی می شود نوآوری و ابتکار است. قدیم وقتی می خواستند کسی را محک بزنند او را در عرصه بداهه نوازی و بداهه خوانی آزمایش می کردند. تقلید نوعی بیماری است که اتفاقا مسری هم است.

اکبر گلپایگانی

آواز خوب دارای چه ویژگی هایی است؟

–    آواز باید دارای تحریر باشد و با چَه چَه همراه شود. وقتی قناری و بلبل می خواند شما لذت می برید، اما هیچگاه به قارقار کلاغ گوش نمی سپارید. «گو به زاغ زین چین برچین بساط  خویش را/ که این گلستان آشیان زاغ بدآهنگ نیست».

ما قدیم ها که آواز کار می کردیم، برخی شب ها به گلندوک می رفتیم و در منزل یکی از دوستان تا نیمه شب با ضبط صوت های دستی صدای بلبل ها را ضبط می کریم. «مست مستم ساقیا، دستم بگیر» در مثنوی شور بود اما در اجرا کار به صورتی درآمد که عامه هم از آن استقبال کردند، هنوز هم وقتی برخی مرا این طرف و آن طرف می بینند می گویند «مست مستم ساقیا، دستم بگیر» را برای ما بخوان

اکبر گلپایگانی

چه پیشنهادی برای سی امین جشنواره موسیقی فجر دارید که در بهمن ما برگزار می شود؟

–    این جشنواره بهترین عرصه برای معرفی استعدادهای جوان است که بیایند و خودشان را به مردم عرضه کنند. تا کی ما باید در قطعاتی امثال «مرغ سحر» بمانیم و متوقف شویم.

هفته گذشته آقایان مرادخانی، چکناواریان، شاهین فرهت و محمد سریر به منزل ما آمدند. در صحبتی که با هم داشتیم من متوجه شدم که همه در عرصه موسیقی دنبال نوآوری هستند.

همایون خرم از 14 سالگی در رادیو خود را مطرح کرد. او در گوشه خاوران که گوشه مرده ای است کارهای نو و بکری خلق می کرد. جوانان ما باید با پیروی از چنین الگوهایی، موسیقی ایران را روح و جان تازه ای بخشند.

مشاهده بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

دکمه بازگشت به بالا