گفتگو با شهرام مکری کارگردان فیلم “ماهی و گربه”

شهرام مکری

موفقیت های جهانی و متعدد «ماهی و گربه» را حالا دیگر همه می دانند، شاید به همین دلیل است که سالن های نمایش دهنده فیلم در تهران اغلب اوقات با ظرفیت تکمیل شده فیلم را روی پرده می آورند. در مورد این تجربه متفاوت شهرام مکری نظرات مثبت و منفی زیادی وجود دارد، اما نباید فراموش کرد او در ایران اولین کسی است که یک فیلم بلند سینمایی با فرم سکانس-پلان ساخته و در جشنواره های متعدد جهانی خوش درخشیده است. با او گفت و گویی داشتیم که پیش روی شماست:

اینکه «ماهی و گربه» در گروه هنر و تجربه اکران می شود و نه گروه اصلی، برای شما خوشایند است؟

فکر می کنم گروه هنر و تجربه یک جور پیشنهاد جدید در مورد اکران مطرح کرده است، پیشنهادی که می تواند برای کل سینمای ایران راهگشا باشد و نه صرفا فیلم های تجربه گرا یا به قولی خاص. اکرانی که بیشتر در جهت نمایش دارای جدول بندی و شناور پیش می رود، به سینمای دنیا نزدیک تر است. اتفاق جالبی که در کشورهای دیگر در این رابطه رخ می دهد این است که فیلم ها ابتدا در چند سینمای معدود به نمایش در می آیند و بعد با توجه به استقبالی که از آنها صورت می گیرد، تعداد سالن های بیشتری را به خود اختصاص می دهند.

در سینمای ایران این مسیر تقریبا برعکس طی می شود. یعنی فیلم ها ابتدا نمایش عمومی خود را با سالن های زیادی شروع می کنند و خیلی سریع هم به یک کف فروش می رسند و کم کم به اکران خود پایان می دهند. در کشورهای دیگر برای تماشای یک فیلم در سینما حتما باید به یک منبع اینترنتی مراجعه کرد و به جدول نمایشی آن سالن سینما دست پیدا کرد و پس از آگاهی از اطلاعات کامل در مورد آن، به خرید بلیت اقدام کرد. در ایران اما هیچ وقت با برنامه ریزی کاملی به سراغ سراغ نمایش فیلم نرفته ایم.

فیلم شما نشان داد اکران هنر و تجربه می تواند یک اکران مهجور نباشد. شنیده ام در سینما آزادی پس از پایان سانس، مخاطبان فیلم را تشویق می کنند.

من در راستای حمایت از اکران گروه هنر و تجربه صحبت می کنم. شیوه برنامه ریزی و مراجعه کردن به جدول در همین گروه نشان دهنده آن است که تماشاچی اگر بخواهد فیلمی را ببیند می تواند با استفاده از این شیوه با آگاهی بیشتری انتخابش را انجام بدهد. این تماشاچی با یک پیشنهاد استاندارد برای سینما رفتن روبرو شده است.

به همین دلیل است که من فکر می کنم چقدر خوب می شود اگر شیوه ای را که گروه هنر و تجربه به کار گرفته در سیستم اکران اصلی سینمای ایران هم پیاده کنیم. از قرار گرفتن فیلمم در گروه هنر و تجربه خیلی خوشحالم، چون می دانم تماشاچی فیلم من پس از یک تفکر و انتخاب به سالن نمایش فیلم آمده است؛ مثل یک مشتری که با تحقیقات کامل در مورد جنس قدم به فروشگاه می گذارد؛ او در مقایسه با خریداری که مثل یک هندوانه سربسته با جنس موردنیازش برخورد می کند، بسیار موفق تر است.

به همین ترتیب در سینما هم می تواند چنین نسبت هایی در مواجهه با فیلم وجود داشته باشد. بنابراین تماشاگر فیلم «ماهی و گربه» یک تماشاگر آگاه است، چون سیستم اکران هنر و تجربه بر اساس اعطای این آگاهی به او طراحی شده است.

چه کسانی مخاطب «ماهی و گربه» هستند؟

در حال حاضر اکثریت تماشاگران «ماهی و گربه» را قشر دانشجو تشکیل می دهد. این تماشاگران همان کسانی هستند که خودم هم دوست داشتم کارم را ببینند، چون به آنان احساس نزدیکی دارم و فکر می کنم فیلمم برایشان جذاب باشد.

برخی منتقدان به شما خرده می گیرند که پس از طراحی فرم تان بدون توجه به محتوا یک داستان فاقد جذابیت های لازم را انتخاب کرده اید. در این باره چه صحبتی دارید؟

بله من ابتدا فرم را انتخاب کردم و بعد برای آن داستان طراحی کردم. در تاریخ مکتوب سینما هیچ وقت قانونی مبنی بر اینکه فیلمساز حتما باید نخست داستانی داشته باشد و بعد برای آن فرمی جست و جو کند، نداشته ایم. این مسیری که من برای «ماهی و گربه» طی کردم نیز می تواند یک مسیر صحیح باشد. من قبل از ساخت فیلم حتی در این مورد هم اندیشیدم که ما در هنرهای دیگری غیر از فیلمسازی، چطور از این مسیر عبور کردیم.

در نقاشی و موسیقی هم از جایی به بعد این اتفاق افتاد که در قدم اول به فرم فکر کنیم و محتوا و داستان، قدم بعدی مان باشد. در سینما به این دلیل که این هنر نسبت به هنرهای دیگر سن کمتری دارد هنوز در این مرحله هستیم که فکر می کنیم حتما یکی از دو عنصر فرم و محتوا باید بر دیگری مقدم باشد، در حالیکه هیچ بایدی وجود ندارد. توجه کنید در مواجهه با هنرهای دیگر خیلی وقت است که ما دیگر از خودمان سوال نمی کنیم اول فرم وجود داشته و بعد محتوا یا اینکه حالت برعکس آن حاکم بوده است؟

ذهن مخاطب در مواجهه با هر فیلمی در پی مرتب کردن داستان است. در فیلم شما علاوه بر اینکه داستان، داستانی خطی نبود، فرم هم به شیوه درهمی پیش می رفت. شاید به این دلیل است که برخی با «ماهی و گربه» ارتباط نگرفته اند.

اصلا یکی از خصوصیات «ماهی و گربه» این است که مخاطبش نمی تواند فرم و محتوا را به یک صورت خطی و مرتب در ذهنش بچیند. وقتی با یک روایت تو در تو طرف می شویم، مخاطب پس از کمی دقت موفق می شود روایت را به حالت خطی برای خودش در بیاورد و من در «ماهی و گربه» همه تلاشم را به خرج دادم تا این توانایی از ذهن گرفته شود و تغییر پرسپکتیو در زمان طوری اتفاق بیفتد که بشود آن را در یک گردش بی نهایت از یک نقطه ابتدا به انتها و از انتها به ابتدا دید.

برای ساخت «ماهی و گربه» از چه فیلم هایی تأثیر گرفتید؟

از خیلی فیلم ها. از فیلم «طناب» هیچکاک گرفته تا «تایم کد» مایک فیکیس، «فیل» گاس ون سنت یا آثار اسلشری مثل «تپه ها چشم دارند». حتی یک نمونه ژاپنی مثل «افسانه دو خواهر». از فیلم «9زندگی» وردریگو گارسیا هم می توانم اسم ببرم.

در کل فیلم های زیادی وجود دارند که فیلم من تحت تأثیر آنهاست. در مواردی این تأثیرپذیری ها آگاهانه بوده و در مواردی ناخودآگاه. همچنین دیالوگ ها، کاراکترها یا پلان هایی وجود داشته که من تعمدا خواسته ام مخاطب با تماشای آنها به یاد یک اثر خارجی بیفتد، چون می خواهم تأکید کنم «ماهی و گربه» تنها فیلمی نیست که در تاریخ سینما به این شیوه ساخته شده باشد.

این امکان وجود داشت که فرم مورد استفاده شما در «ماهی و گربه» یک داستان دیگر را تعریف کند؟ هر داستانی غیر از یک داستان ژانر وحشت.

بله ممکن بود. یکی از خاصیت های فرم همین است که مثل ماکت عمل می کند و داستان ها و ایده های مختلفی می تواند در آن ریخته شود. اگر فرم داستانی که از آخر به اول تعریف می شود را در نظر بگیرید. فیلم های «پنج ضرب در دو» یا «بازگشت ناپذیر» از فیلم هایی هستند که با همین ایده فرمی کار کرده اند. به جای داستان «ماهی و گربه» می توان داستانی را در این فرم گنجاند که در جنگ می گذرد یا حتی در یک بیمارستان.

شما در فیلم تان فکر می کنم برای اولین بار در سینمای ایران دژاوو را مطرح کرده اید.

بله. ایده مرکزی یکی از سکانس های اصلی فیلم همان دژاوو است که در دقیقه 30 فیلم طراحی شده است و دارد جهان کلی فیلم را توضیح می دهد. این ایده که شمل تصویری را همین الان و در زندگی واقعی تان می بینید که به نظرتان تکراری می آید، همان مبنای کلی فیلم است که در سکانسی با بازی دختری با چشمانی دو رنگ، مطرح می شود.

و حرف آخر؟

فیلم هایی از این دست احتیاج به یک پخش داخلی دارند و نباید نقش پخش کننده را نادید گرفت چون باعث دیده شدن فیلم در بازار جهانی می شود. به همین دلیل از پخش کننده بین المللی فیلمم تشکر کنم.

بانی فیلم

مشاهده بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

دکمه بازگشت به بالا