گفتگو با مهدی سلطانی بازیگر هفت سنگ و مدینه

مهدی سلطانی

 مهدی سلطانی بازیگری است که با هر سریال یک اسم جدید پیدا کرده است! بعد از سریال در مسیر زاینده‌رود او را با نام حاج بهزاد می‌شناختیم و بعد که سریال دیوار به نمایش درآمد، سلطانی دیگر حاج بهزاد نبود، او را جمیل صدا می‌زدیم و تا قبل از ماه رمضان او هنوز همان اردلان تمجید سریال مادرانه بود.

اما حالا مهدی سلطانی را با نام عبدی می‌شناسیم؛ ضد قهرمان پلید، بی‌رحم، آشفته و نابوده شده در سریال مدینه که با همه این ویژگی‌ها به شکل عجیبی به دل می‌نشست. این ماجرا در مورد مهدی سلطانی بیش از هر چیز حاصل سال‌های متمادی تحصیل در رشته نمایش و تجربه‌اندوزی در دنیای تئاتر است که او را به انتخاب نقش‌های چند بعدی توانا ​ و در تحلیل و اجرای چنین نقش‌هایی موفق کرده است. نقش‌هایی که سلطانی در تئاتر بازی کرده، نه به لحاظ تنوع و نه تعداد قابل مقایسه با آثار تلویزیونی او نیست اما از آنجا که تعداد مخاطبانی که او را در تلویزیون دیده‌اند بسیار بیشتر از آنهایی است که بازی او را روی صحنه تئاتر تماشا کرده‌اند، مهدی سلطانی نام‌های متعدد، محبوبیت بسیار و کارنامه‌ای ارزشمند در حرفه دشوار بازیگری دارد. البته این شب‌ها او را در سریال هفت‌سنگ و در نقش محسن پدیده هم می‌بینیم که تصویری متفاوت با همه نقش‌های قبلی این بازیگر به نمایش می‌گذارد. اگرچه سلطانی تا امروز هنوز به نام محسن پدیده در میان مردم شهره نشده است، اما نمی‌توان منکر هنرنمایی او در این نقش شد. در این گفت‌وگو مهدی سلطانی درباره نقش عبدی و محسن پدیده صحبت کرده و مانند همیشه در کسوت یک استاد و چنان‌که گویی درس بازیگری ارائه می‌کند به پرسش​ها پاسخ داده است.

تا امروز در انتخاب نقش‌هایتان بسیار وسواس به خرج داده و گزینشی عمل کرده‌اید. آیا انتخاب نقش عبدی که فرصت زیادی برای ارائه در اختیارتان نمی‌گذاشت و نقش کمدی محسن پدیده هم با همان وسواس‌ها انجام شده است؟

برای من خیلی مهم است کاری که در آن به عنوان بازیگر همکاری دارم، برای مخاطبان مفید باشد و معتقدم سریال​هایی مانند مدینه یاهفت‌سنگ کارهای مفیدی است که می‌تواند در ارتقای فرهنگ و سطح روابط بین خانواده‌ها و دوستان و در مناسبات اجتماعی افراد بسیار کمک‌کننده باشد.

به‌عنوان بازیگر و به لحاظ شخصیت‌پردازی این دو نقش چه جذابیت‌هایی برای شما داشت؟

عبدی در سریال مدینه با این‌که نقش کوتاهی بود، اما توانست جای خودش را در سریال باز کند. من پیش از این چنین نقشی را بازی نکرده بودم. از نظر من این شخصیت در راستای بن اندیشه سعید نعمت‌الله، نویسنده سریال مدینه و در فضایی که سیروس مقدم به‌عنوان کارگردان می‌خواست ارائه کند، یک ضد قهرمان مهم تلقی می‌شود.

انتخاب نقش محسن پدیده هم به دلیل تفاوت‌های اساسی و بنیادی این نقش با دیگر نقش‌هایی که در تلویزیون بازی کرده‌ام، صورت گرفته است. معتقدم بازیگر اگر به راستی بازیگر باشد باید تجربه‌های متعددی داشته باشد و بتواند نقش‌های متفاوت بازی کند. یک نجار اگر فقط میز بسازد، دیگر اسمش نجار نیست. نجار باید بتواند صندلی هم بسازد و گرنه باید اسمش را گذاشت میزساز.

ما در معنای آکادمیک تعریفی از بازیگر داریم که می‌گوید بازیگر کسی است که بتواند هر شخصیتی را تجربه و آن را طوری ارائه کند که برای مخاطب قابل قبول باشد. بازی در نقش محسن پدیده در سریال هفت سنگ به دلیل
​تفاوت‌های اساسی با دیگر نقش‌هایی که بازی کرده بودم، فرصت ارائه این تعریف از بازیگری را برای من پدید می‌آورد.

در مورد نقش عبدی چه اطلاعاتی داشتید؛ از آنجا که در آغاز تصویربرداری سریال مدینه، فیلمنامه هنوز کامل نبود، می‌دانستید نقش عبدی اینقدر کوتاه است؟

بله، می‌دانستم شخصیت عبدی کجای این سریال است، محدوده این نقش چقدر است، از کجا شروع می‌کند، کجا تمام می‌شود و چقدر حضورش طول می‌کشد و می‌دانستم در قسمت پنجم کشته خواهد شد. در واقع، اولین سکانسی که در اولین روز تصویربرداری جلوی دوربین رفتم آخرین سکانس عبدی بود؛ یعنی سکانس مرگش.

به‌عنوان کسی که درام را خوب می‌شناسد، فکر نمی‌کنید این ضدقهرمان را خیلی زود از دست دادیم؟ مخاطب به محض این‌که با او ارتباط گرفت، از دستش داد!

از بدو امر قرار بود جدال این سریال بین دو زن اتفاق بیفتد و آقای نعمت‌الله به همین دلیل دست به نابودی عبدی زد.

بخش اعظمی از قوت و جذابیت این ضد قهرمان به بازی شما برمی‌گردد و بخشی دیگر به طراحی ویژگی‌های درونی یا شخصیت‌پردازی خوب و ویژگی‌های ظاهری عبدی و گریم او. چقدر در شکل‌گیری این ویژگی‌ها سهم داشته‌اید؟

بازیگر، ویترین یک اثر است و برای این‌که شخصیت​پردازی خوب صورت بگیرد و ذهنیتی به عینیت بدل شود، به تعامل بین سه عنصر خیلی مهم نیاز است؛ بازیگر، کارگردان و نویسنده. شخصیت عبدی را آقای سعید نعمت‌الله نوشته و چیزی که من بازیگر به آن اضافه کرده‌ام در واقع نانوشته‌هایی است که درام اجازه نمی‌دهد نوشته شود. شاید در رمان، نویسنده بتواند بسیاری از جزئیات را شرح بدهد، چون محدودیت زمانی و مکانی ندارد. یک رمان‌نویس می‌تواند هزاران صفحه درباره یک شخصیت و جزئیات آن بنویسد، اما محدودیت نوشتاری دارد؛ پس بازیگر و عوامل دیگر اجرایی خلأ ناشی از نانوشته‌های نویسنده را با درک و دریافت خود از اثر پر می‌کنند. این طبیعت درام است. در واقع، اجرایی‌شدن یک درام محصول تجمیع خلاقیت‌های چند​ هنرمند است. نقشی که نویسنده درام نوشته به وسیله گروه هنرمندان تکمیل می‌شود و نقش، شکل تکامل‌یافته‌تری به خود می‌گیرد.

در نهایت، کارگردان همه اینها را با میزانسن‌هایی که طراحی می‌کند، دکوپاژ و سمت و سویی که به شخصیت و فضا می‌دهد، به مسیری هدایت می‌کند که شخصیت در راستای بن اندیشه یک اثر، روند طبیعی خودش را طی کند.

طبیعی است شخصیت عبدی هم به همین ترتیب شکل گرفته، بخش‌های زیادی از آن را نویسنده نوشته است، گفت‌وگوهای بین نویسنده و کارگردان و بازیگر و پیشنهادهایی که هر کدام برای نقش دارند، در روند شکل‌گیری کاراکتر بسیار مهم است. آنچه در مورد نقش عبدی رخ داده مانند سریال‌های دیگری است که با آقای نعمت‌الله و سیروس مقدم کار کرده‌ام و خوشبختانه به مرور تعاملات بین ما شکل گرفته و نتیجه داده است.

برویم سراغ محسن پدیده. این اولین بار است که شما را در تلویزیون با یک نقش کمدی می‌بینیم. درک و تحلیل این شخصیت چطور انجام شد و برای رسیدن به شکل اجرایی آن چه کردید؛ چون کمدی دشواری خودش را دارد و برای شما با آن کارنامه پر از نقش‌های جدی موفق، نوعی خطر کردن به حساب می‌آمد؟

برای من جهان‌بینی شخصیت و نوع نگاه به دنیای پیرامونش خیلی اهمیت دارد. محسن پدیده برای من پدری است بسیار مهربان که خانواده‌اش را دوست دارد و کودکیِ قدرتمندی دارد. دوست دارد همسر بالیاقتی برای لیلا و پدر خوبی برای فرزندانش باشد. او می‌خواهد برای خانواده‌اش یک قهرمان باشد. این دریافت‌ها از جها‌ن‌بینی محسن پدیده، شکل کلی شخصیت او را برایم روشن کرده بود. بعد از آن نوبت به فرم اجرایی رسید و این‌که چطور این شخصیت را بازی کنم؛ این‌که محسن پدیده چطور حرکت می‌کند، لحن صدایش چگونه است، چطور راه می‌رود، چطور می‌خندد، ریتم کلامش، ریتم حرکتش و اشارات جسمانی‌اش چگونه است و بسیاری نکات دیگر که کمک کرد عناصر بیرونی این شخصیت را طراحی کنم.

درباره ویژگی‌های روانی این شخصیت هم به این فکر کردم که او چگونه آدمی است، آیا حسود است، وسواس دارد، بی‌خیال، چرب‌زبان، شاد، جدی یا غمگین است؟ وقتی همه اینها را با کمک نویسنده و کارگردان مشخص کردم و نتیجه را با دریافت‌هایم از ظاهر این شخصیت در هاون کوبیدم، محصولش چیزی شد که به نام محسن پدیده در هفت‌سنگ می‌بینید.

شما معتقدید یک بازیگر باید تکنیک‌های بازیگری را خوب بشناسد و از آنها برای ارائه نقش‌های متفاوت بهره بگیرد. در مورد محسن پدیده که یک شخصیت کمیک است، سراغ چه نوع تکنیک‌هایی رفتید؟

بازیگر از تکنیک برای این‌که ذهنیت خودش را به عینیت بدل کند یا از محتوا یک فرم بسازد، استفاده می‌کند. در واقع بازیگر برای اجرای یک نقش به سه عنصر خیلی مهم توجه دارد؛ اولی​​عناصر بیرونی مثل فیزیک، حرکت و ویژگی‌ها و اشارات جسمانی که کالبد نقش را شکل می‌دهد، دومی​ ویژگی‌های درونی است که خصوصیات روحی ـ روانی یک شخصیت را شامل می‌شود؛ چیزهایی مثل وسواس، تکبر، حسادت و صفاتی از این نوع و ​سومی عنصر ویژگی‌های محیطی است؛ این‌که شخصیت در چه اجتماعی زندگی کرده، در چه خانواده‌ای رشد کرده ​، چه مذهبی دارد، چه فرهنگی بر او تاثیر گذاشته، در چه جغرافیایی زندگی می‌کند، چه شغلی دارد و همه اینها دست به دست هم می‌دهد تا یک شخصیت شکل بگیرد. من هم از تکنیک‌های بازیگری برای نمایش این سه عنصر مهم بهره بردم تا این شخصیت را طوری ارائه کنم که سوای این‌که به لودگی کشیده نشود، قابل باور باشد و در ساختاری که از سوی نویسنده و کارگردان برایش در نظر گرفته شده، بگنجد و راکورد شخصیتی‌اش تداوم داشته باشد.

از میان سه عنصری که به آنها اشاره کردید، فیزیک و اشارات جسمانی اهمیت ویژه‌ای در اجرای نقش‌های کمدی دارد؛ چون این نقش‌ها بیرونی‌تر به نمایش درمی‌آید و از این منظر بازی در نقش محسن پدیده مثل راه‌رفتن روی لبه تیغ است. برای آن که تناسب و تعادل را حفظ کنید و از آن سوی بام نیفتید، چه کردید؟

همان‌طور که گفتم به جهان‌بینی شخصیت توجه می‌کنم و نگاهی که او به پیرامونش دارد.

این توجه بر اندازه حرکات شما هم تاثیر دارد؟

معتقدم اگر جهان‌بینی یک نقش توسط بازیگر بخوبی درک شود، حتی می‌تواند روی روان و حتی فیزیک نقش هم تاثیر بگذارد. این‌که ما چه شغلی داریم، چه اعتقاداتی داریم و چگونه زندگی می‌کنیم، قطعا هم روی روان و هم روی حرکاتمان تاثیر می‌گذارد.

در مورد این نقش من بیشتر به جها‌ن‌بینی محسن پدیده فکر کردم و این‌که قرار نیست تقلیدی از شخصیت‌هایی باشد که در سریال‌های طنز دیده‌ایم. محتوایی که خودم به دست آورده‌ام و برداشت‌ها و دریافت‌های من از چیزی که در فیلمنامه هست و ایده کارگردان در کنار هم کمک کرد خودم را طوری تنظیم کنم که این شخصیت سوای این‌که به وجود بیاید، نظم بگیرد.

نظم شخصیت باعث می‌شود باری به هر جهت و آشفته نشود. معتقدم اگر این نظم در ریتم، رفتارها، اشارات جسمانی، میمیک صورت و تکیه کلام‌ها وجود داشته باشد، به شکلی که نه افراطی باشد نه تفریطی، می‌تواند با تماشاگر ارتباط برقرار کند.

سعی ما بر این بود که به لودگی کشیده نشویم، از رفتارهای غیراخلاقی برای خنداندن مخاطبان استفاده نکنیم و بیشتر به سمت کمدی شخصیت، کمدی رفتار یا کمدی موقعیت پیش برویم. کمدی رفتار به این معنا نیست که رفتارهایمان به لودگی کشیده شود یا رفتارهای غیرفرهنگی یا غیراخلاقی داشته باشیم. در واقع هرگز تلاش نکرده‌ایم مخاطب را به زور قلقلک بدهیم و بخندانیم. به همین دلیل سریال هفت سنگ یک سریال شیرین است.

همان طور که گفتید بخشی از جهان‌بینی هر کس برآمده از خاستگاه اجتماعی او و حرفه‌اش است. در مورد محسن پدیده ما با شخصیتی روبه‌رو هستیم که گویی از حرفه‌اش تاثیر نگرفته است. کسانی که در دفاتر مشاور املاک مشغول به کار هستند، بسیار مشغله دارند، وقت زیادی برای خانواده ندارند و مدام با تلفن صحبت می‌کنند، ولی محسن پدیده عمدتا توی خانه است و ما خیلی به​ندرت درگیری‌های حرفه‌ای او را می‌بینیم. فکر نمی‌کنید در شخصیت‌پردازی او بی‌دقتی صورت گرفته است؟

نه، این‌طور نیست. دنیا پر از تناقض است و قرار نیست همه معلم‌ها شبیه ​هم باشند، همه پزشک‌ها یا همه پدرها. یکی از ویژگی‌های شخصیت‌پردازی این است که از تیپ‌سازی تک‌بعدی فاصله می‌گیرد. گاهی ممکن است یک قصاب سبیل نداشته یا روح لطیفی داشته باشد. همین استثناها و تناقض‌ها یک شخصیت را جذاب می‌کند.

قرار نیست زیاد روابط کاری شخصیت‌های سریال هفت‌سنگ را ببینیم؛ هفت سنگ قصد دارد بیشتر آنها را در محیط خانواده نشان بدهد تا ما شاهد روابط خانوادگی آنها باشیم؛ یعنی تمرکز نویسندگان سریال بیشتر بر روابط خانوادگی شخصیت‌ها بوده است که در اصطلاح به آن روابط دومستیک می‌گویند.

در مورد محسن هم گاهی می‌بینیم تلفن‌هایی به او می‌شود و زبان‌بازی‌هایی دارد که شاید از ملزومات حرفه‌اش باشد. البته ما در شخصیت او و در ارتباطات خانوادگی هم شاهد این ویژگی‌‌ هستیم. قانع کردن همسر یا فرزندان با زبان از ویژگی‌های اوست یا همین طور تلاش برای موجه بودن که می‌تواند متاثر از حرفه‌اش باشد.

وقتی یک سریال تلاش دارد فضایی شیرین خلق کند، نه می‌توان گفت یک سریال کمدی است و نه یک اثر جدی. چنین اثری با پذیرش کمتری از سوی مخاطبان روبه‌رو می‌شود، چون انگار مردم ما دوست دارند تکلیفشان با یک سریال روشن باشد و بدانند قرار است بخندند یا نه. بنابراین وقتی محسن پدیده واکنش جسمانی خاصی نشان می‌دهد که بر اساس تعریف شما از این شخصیت و جهان‌بینی او درست و بجاست از نظر مخاطب پذیرفته نمی‌شود، چون مخاطب به خودش می‌گوید الان من باید به این حرکت بخندم؟ و اگر نتواند بخندد آن را لوس و غیرمنطقی می‌داند. به این مساله فکر کرده بودید و این کار شما را دشوار نمی‌کرد؟

همیشه در چنین شرایطی باید به زندگی واقعی رجوع کنیم. در زندگی واقعی از این جور اتفاق‌ها زیاد می‌بینیم. آدم‌ها در موقعیت‌های مختلف واکنش‌های متفاوتی بروز می‌دهند، مثلا یک آدم شوخ و شنگ ممکن است در موقعیتی قرار بگیرد که به گریه بیفتد و فضایش دراماتیک شود. گاهی هم آدم‌های بدعنق در شرایط و موقعیت‌های ویژه‌، رفتارهایی از خود بروز می‌دهند که در مقایسه با شرایط همیشگی و معمول خودشان، غیرمتعارف است.

هیچ چیزی در دنیای واقعی یکنواخت نیست. برای همین شخصیت‌های آثار رئالیستی تناقض‌های زیادی در خود دارند. اگر در بهترین رمان‌ها، فیلم‌های سینمایی و درام‌های دنیا کنکاش کنید، تمام شخصیت‌پردازی‌های خوب براساس تناقض‌ها شکل گرفته و تناقض، اساس جذابیت را بنا کرده، چون این خاصیت دنیای واقعی است.

سریال هفت‌سنگ بیش از هرچیز بر نوع رفتار والدین با فرزندان تمرکز کرده است و ابتدای مصاحبه گفتید بازی در این سریال‌ها را پذیرفتید چون فکر می‌کردید سریال‌های مفیدی هستند. فکر می‌کنید این دیدگاه و دلیل حضورتان در سریال هفت سنگ چقدر با این‌که به تازگی پدر شده‌اید، ارتباط دارد؟

دوستی تعریف می‌کرد مهمان یکی از دوستان خانوادگی‌شان بوده و فرزند کوچک خانواده احساس کرده بین پدر و مادرش کمی تنش ایجاد شده و دارد یک دعوای کوچک خانوادگی شکل می‌گیرد، بنابراین به پدر و مادرش گفته​ ما همه با هم رفیقیم.

این شعار محسن پدیده و اعضای خانواده او در سریال هفت‌سنگ است و شنیدنش از زبان یک کودک به معنی تاثیرگذاری سریال بر مخاطب و ارتقای سطح روابط بین فرزندان و والدین است. در روابط خانوادگی و ارتباط بین والدین و فرزندان چیزهای مهم زیادی هست که ما به آنها واقف هستیم، اما گاهی فراموششان می‌کنیم. این چیزها به ظاهر بی‌اهمیت است و تکرار بی‌توجهی‌های ما به این نکات می‌تواند به وقوع فاجعه در خانواده منجر شود. سریال هفت سنگ سعی دارد این نکات و مسائل کوچک را در قالب یک درام شیرین به خانواده‌ها نشان ‌دهد تا اهمیت این چیزهای به ظاهر بی‌اهمیت برای خانواده‌ها یادآوری شود.

هفت‌سنگ برای شما به عنوان یک پدر آموزنده است؟

صددرصد. نه‌تنها به عنوان یک پدر، بلکه به عنوان یک شهروند که دارد در یک شهر، در یک خانواده و در یک جامعه زندگی می‌کند و روابط اجتماعی متعددی دارد، بسیار مفید است؛ شک نکنید.

از «مسیر زاینده‌رود» تا «هفت‌سنگ»

مهدی سلطانی سروستانی، سال 1350 در شیراز متولد شد​ و بعد از اخذ لیسانس بازیگری از دانشکده هنرهای زیبای تهران و فوق‌لیسانس کارگردانی از دانشکده سینما و تئاتر دانشگاه هنر، تحصیلاتش را تا مقطع دکترا در دانشگاه آوینیون فرانسه ادامه داد.

سلطانی بازیگری است که عموم تجربه‌هایش را در تئاتر اندوخته و با نمایش‌های متعددی از جمله رمولوس کبیر، خانه، روزهای زرد، تیغ کهنه، مضحکه شبیه قتل، چیستا، پچ‌پچه‌های پشت خط نبرد، والس مرده‌شوران، سعادت لرزان مردمان تیره روز، دختر گلفروش و بسیاری آثار دیگر روی صحنه رفته است.

تعداد آثار سینمایی این بازیگر به چند فیلم خاص محدود است. فیلم‌هایی که هر کدام از زاویه‌ای جزو آثار متفاوت سینمای ایرانی هستند؛ فیلم سینمایی «چ» به کارگردانی ابراهیم حاتمی‌کیا و «ملکه» به کارگردانی محمدعلی باشه آهنگر ازجمله این آثار است.

بازی در تله‌فیلم‌هایی چون جنایت و مکافات و تله‌تئاترهایی چون تاجر ونیزی و منطقه جنگی نیز از دیگر فعالیت‌های مهدی سلطانی است.

این بازیگر که مخاطبان تلویزیون بعد از سریال در مسیر زاینده‌رود و دیوار او را بیشتر به خاطر دارند در آثار دیگری چون روزهای به‌یادماندنی، محاکمه، یکی یه دونه، حنانه، حقیقت در آینه، کارآگاه و پیش از همه اینها در جنگ تلویزیونی نوروز 73 نیز بازی کرده است.

آذر مهاجر/ گروه رادیو و تلویزیون

مشاهده بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

دکمه بازگشت به بالا