گفتگوی خودمانی با رضا شفیعی جم

گفتگوی خودمانی با رضا شفیعی جم

مگر می شود رضا شفیعی جم را از یاد برد؟ مگر می شود توانایی های او را در خلق تیپ های مختلف کمدی به خاطر نیاورد؟ مگر می شود بازی درخشان او را در ارتفاع پست ابراهیم حاتمی کیا ندیده گرفت؟ چطور می توان شخصیت های تیپیک او در سریال های طنز مهران مدیری را فراموش کرد؟ گل مراد یا شوخی های پلیسی او با کاراگاه درک؟ به هر حال رضا شفیعی جم حتی اگر امروز مثل گذشته در تلویزیون ما پرکار نباشد، جایگاه خود را دارد!

او یکی از پایه های ثابت نود شبی های مهران مدیری بوده اگر حتی امروز به همکاری اخیرشان در سریال «شوخی کردم» نقدهایی داشته باشد. شفیعی جم خیلی اهل مصاحبه نیست، این گفت و گو بارها تکرار شد تا کسی از صحبت های او نرنجد. با وسواس بسیار می خواست که دوست ندارد هیچ همکار، مسئول یا ارگانی از صحبت هایش برنجد. او می گوید حتی اگر حقم را نگیرم هم، نمی خواهم ناراحتی دوستانم را ببینم. شفیعی جم که احتمالاً به پروژه «معمای شاه» محمد رضا ورزی خواهد پیوست، در این گفت و گو از خودش و این روزهایش می گوید:

*آقای شفیعی جم خیلی خبری از شما نداریم؛ کجائید؟ چه می کنید؟

ـ راستش را بخواهی بیشتر این روزها مشغول «شام ایرانی» هستم. شاید بهتر بگویم شام ایرانی خیلی وقت مرا نگرفته است و بیشتر وقتم را دارم غصه می خورم!

*چرا؟

ـ (می خندد) دارم غصه سالها زحمتی که در این عرصه کشیدم و نتیجه اش آن طور که باید نبود را می‌خورم. در این چند سال اخیر خیلی راضی نبودم. اکثر کارها و فیلمنامه‌ها ضعیف بود و از سوی دیگر دستمزدهایی که می‌دادند هم پایین بوده و همان را هم به موقع نمی‌ دهند. گاهی با وکیل مجبور بودی بروی و حق و حقوقت را بگیری. این اواخر هم سریال «شوخی کردم» بود و من خیلی به آن امید داشتم که متاسفانه این شکلی شد!

*چه شکلی؟

ـ من خیلی از «شوخی کردم» راضی نبودم. همیشه این حرفه را ما به عنوان یک هنر و یک حرفه تیم ورک (Team work) قلمداد می‌ کردیم. معمولاً بچه ها در این نوع کار خودشان می نوشتند، اتود می‌زدند، تمرین می‌کردند بعد جلوی دوربین می‌رفتند. در این سریال دوستان دیگر می‌ نوشتند و ما کار می‌کردیم. من برای این دوستان عزیز احترام بسیاری قائل هستم، ولی از سر دلسوزی می‌گویم که متن‌ها به شدت تکراری بودند و اصولاً تاریخ مصرف این نوع طنز گذشته است. در مورد دستمزدم هم باید بگویم بی عدالتی شده است.

*مگر هنوز با پروژه تسویه حساب نکردید؟

ـ دوست ندارم از پیش قضاوت کنم و ندانسته به قاضی بروم. شاید اسپانسرها پول دوستان را ندادند که من هنوز دستمزدم را نگرفته ام. جالب است که من بی‌دستمزد بازی کرده ام و از سویی اسپانسرها بارها و بارها از عکس من استفاده کرده‌اند. در حالیکه در قرارداد ما تنها ذکر شده بود که اسپانسرکار فقط گلرنگ است، امّا رگباری پشت سر هم عکس مرا کنار دیگر اسپانسرها زده بودند. متاسفانه برخی از دوستان تنها به فکر منافع شخصی خودشان بودند و هرگز به این فکر نبودند که برای ما هم چتر حمایتی باشند.

*با توجه به سبقه چند همکاری مشترک شما و مهران مدیری، این تصور وجود دارد که شما می توانید در  همکاری به یک Team work به قول خودتان برسید. این تعامل وجود نداشت؟

ـ واقعیت این است که هیچ گاه با مهران مدیری رفیق نبودم و معمولاً به عنوان یک همکار در کنار ایشان بوده ام. شاید باور نکنید من هنوز نمی‌ دانم خانه ایشان کجاست و شماره تلفنش چند است.

*چرا؟

ـ نمی دانم. هرکسی یک خصوصیت اخلاقی دارد. شاید این مسئله هم برگردد به خصوصیات اخلاقی خود مهران که اینگونه بیشتر می‌پسندد. من این مسئله را یک رفتار نادرست نمی‌دانم. مدل او اینگونه است که به نظر من خیلی هم بد نیست. مقصود اینکه ما بیشتر همکار یکدیگر هستیم. در دو ـ سه کار برای او بازی کردم، امّا فکر می کنم در چند کار دیگر با وساطت مدیر شبکه این اتفاق رخ داده است.

*یعنی معتقدی حضور تو در سریال های مدیری نظر و دعوت خودش نبوده؟

ـ نمی دانم! واقعاً نمی دانم. حس می کنم حضور من در کارهای ایشان به وساطت مدیران شبکه هم مرتبط بوده است.

*اجازه می دهی اینجا با تو مخالفت کنم؟

ـ (می خندد)

*با خصوصیات رفتاری و اخلاقی که همگان از مهران مدیری سراغ دارند، به خصوص در بحث حرفه ای، قابل باور نیست که او براساس سفارش بازیگری را به پروژه اش اضافه کند؟ ضمن اینکه در چند کاری که تو با مهران مدیری کار کردی جزو محورهای اصلی آثارش بودی.

ـ نمی دانم. شاید تو درست بگویی!

*خیلی از کارهای ماندگار تو در آثار مدیری بوده و حتی نقطه عطف شخصیت ها یا بهتر بگویم تیپ سازی های تو در این مجموعه ها اتفاق افتاده است؟

ـ در مورد این قضیه نظری ندارم و قضاوت نمی کنم. امّا در دو ـ سه کار قبلی هم که تهیه کننده جای دیگری بود، من پس از شش ـ هفت ماه دستمزد گرفتم. در مورد این مسئله خیلی ناراحتم. شاید اگر من جای مهران مدیری بودم سعی می کردم اول پول بچه ها را بدهم، بعد پول خودم را بگیرم. من از این اوضاع راضی نبودم. نمی گویم چه کسی مقصر است، چون واقعاً مطلع نیستم. دوست ندارم دوستان همکار من که خیلی برایم عزیز هستند از من ناراحت شوند. شاید اسپانسرها مقصر باشند، امّا رفتار نادرست در پرداخت مطالبات باعث شده که من تا حدودی بی‌ انگیزه شوم. متاسفانه برخی از دوستان که نمی خواهم از آنها نام ببرم، در این کار تنها به وجوه اقتصادی فکر می کنند. نمونه اش افرادی که با آنها برای شبکه نمایش خانگی تله فیلم کار کردم. ابتدا تنها برای یک روز کار دعوت می‌کردند، من هم می‌دانستم که فقط به اندازه یک روز کار و بازی دارم. بعد می رفتم و می دیدم عکس مرا بزرگ روی جلد زده اند و… واقعاً آدم از هر چه بدش می آید، سرش می آید.

من نمی دانم این چه مُد اشتباهی است که چون یک فیلم، تم کمدی و طنز دارد، باید عکس بازیگر را با کله بزرگ و تن و بدن کوچک روی پوسترها و جلو CD بیاورند! من واقعاً از این کار بدم می آید. این نشان دهنده اندازه شعور فرهنگی و هنری افرادی است که این کاره نیستند و وارد این حرفه شده اند. این آقایان چون از اهالی هنر نیستند و اصلاً جنبه های هنری این کار را نمی دانند تنها می خواهند با زشت و اغراق آمیز کشیدن صورت هنرمندان به سود دست پیدا کنند. به نظرم تیتراژ سریال آقای مدیری هم خیلی ضعیف بود. با ابتدایی‌ترین نرم افزارها صورت ما را اغراق شده در آوردند و با یک موسیقی بی ربط که به جنس کار ما هیچ ارتباطی نداشت، آن را تدوین کردند. باور کن من دلم می‌ سوزد که می‌گویم. از گروه حرفه‌ای و کاربلد طنز و کمدی، توقع بالاتر از این حرف هاست.

واقعاً بی‌انگیزه ام. من از آن دست بازیگران و کمدی‌کاران هستم که همیشه دنبال خلاقیت و نوآوری در کارم بوده ام، ولی الان اینگونه نیستم.

*خیلی ها تو را به عنوان یک بازیگر کمدی مولف که پر از ایده و پیشنهاد فانتزی و… در کار است می شناسند. چرا خودت سر کار مدیری دست به قلم نشدی؟

ـ باور کن من در کل با ایده پردازی در این ژانر، وارد حرفه نویسندگی شدم و این ماجرا برای من چیزی جدا از بازیگری نبود. نه تنها من بلکه نصرا… رادش، سعید آقاخانی، نادر سلیمانی و… ما همزمان می نوشتیم، اتود می زدیم و کار می کردیم. امّا این اتفاق رخ نداد. شرایط در سریال آقای مدیری برای اینگونه کار کردن مهیا نبود. من امروز فهمیده‌ام که مسیرهای لازم را خوب نمی‌شناسم. فکر می کنم باید یا به عنوان هنرمند و بازیگر بروم کار خودم را انجام بدهم و یا بروم مسیرهایی را که پشت دوربین وجود دارد تا به مقصد برسی را یاد بگیرم. من این مسیرها را بلد نیستم. شما اگر استاد هنری باشی و در کار خودت بسیار حرفه‌ ای و کاربلد باشی، مطمئن باش اگر بروکراسی اداری را نشناسی و مسیر را بلد نباشی، نمی توانی به نتیجه برسی!

متاسفانه ما فقط بلدیم ایراد را به گردن مسوولان بیندازیم. من دوست ندارم نگاه منفی داشته باشیم. مشخصاً بدون رابطه آدم به جایی نمی رسد. من هزاران قصه نوشته و کلی تیپ بازی کرده ام، نقش های کمدی خلق کرده ام، از هزینه شخصی خودم آیتم های طنز ساخته ام امّا میدانی برای من وجود ندارد. نباید در عالم هنر رابطه بازی باشد. هنرمند باید در راس هرم هنر، خلاقیت به خرج بدهد، کاری را راه بیندازد و تعدادی زیاد از افراد جامعه به خصوص هنرمندان را سر سفره بیاورد. ما هنرمندان بسیار خوبی در کشورمان داریم که متاسفانه میدانی برای فعالیت ندارند. متاسفانه می بینیم افرادی که اصلاً به هنر هیچ ربطی ندارند، به زور برای خودشان جایگاهی را راه انداخته اند. ما هنرمندان گمنام بسیاری داریم که پر از خلاقیت و توان هستند، ولی هرگز وارد بازی نمی شوند، هرگز میدانی برای دیده شدن و نمایش خلاقیت ندارند.

*آن کار آیتمی که خودت نوشتی و ساختی به کجا کشید؟ الان در چه مرحله ای است؟

ـ کار را تدوین کردم و گذاشتم گوشه خونه! (می خندد)

*چرا از ابتدا با هیچ شبکه یا نهادی صحبت نکرده بودی تا کار به این آخر و عاقبت دچار نشود؟

ـ واقعیت را بخواهی یک ذره این کار را برای دل خودم ساختم. من در این دو ـ سه سال اخیر دو سه فیلمنامه این طرف و آن طرف بردم، ولی احساس کردم زیرآبم را می زنند و نمی گذارند کار کنم. غیرمستقیم هم می شنیدم که می گفتند فلانی بیاید کار کند ما چه کنیم؟! سالهای سال است که من دارم ایده و طرح های خودم را لو می دهم و اصلاً با همین شرط، کار بازیگری می کنم. یکسری متن بی مزه را می دهند دست بچه ها (حالا نه من) به عنوان بداهه کار و می گویند بداهه برو! یعنی چه؟! ما اصلاً بداهه کار نداریم! شما یا باید بازیگر باشی و عین متن را بگویی یا اینکه بازیگر مولف باشی و بتوانی در لحظه خلق کنی!

در واقع باید نویسنده، بازیگر، کارگردان باشی تا در لحظه خودت روی بازی و کار خودت بر مبنای فضای کار مدیریت کنی! باور کن اگر برای من سالنی باشد، می توانم هر روز خودم بروم بنویسم، کارگردانی کنم، اجرا کنم و دستمزد بگیرم! متاسفانه شرایط مهیا نیست. متاسفانه شرایط طوری شده که کنار یک اثر هنری و هنرش، هزاران نفر هستند که باید پول بگیرند! به اعتقاد من نباید در هنر، این حرف ها وجود داشته باشد، هنر بسیار مقدس است. اگر هنر و کار هنری به دست هنرمند سپرده شود، حتی در بحث بیزینس هم بهره ای منطقی به وجود آید. شما در تمام دنیا می بینید که در این امر پیشرفت کرده اند و از ما جلوتر هستند، فکر می کنید علت چیست؟! علت این است مدیریت هنری برعهده هنرمند است. مخاطب هنر بچه های ما هستند. اگر همه جا آلوده باشد، نباید محیط هنر ما عفونی باشد، چرا که نتیجه اش به همه سرایت می کند.

*یکی از مدیران رده بالای شبکه نسیم که هفته گذشته با ما یک گفت و گوی نیمه کاره داشت، خبر از این داد که از همه طنزکاران و کمدین ها برای حضور و فعالیت در این شبکه دعوت کرده ایم. سراغ شما آمدند یا خیر؟!

ـ فکر می کنم برای افتتاح یک نمایشگاه نقاشی ابتدا باید آثار چیده شود، طراحی شود، پیش‌ بینی‌ها بشود و بعد از مدعوین دعوت کنند. من در طول هفته تلفن های بسیاری دارم که همه می گویند بیا! می گویم بیا یعنی چه! دستمزد من چیست!؟ می گویند یا شام در خدمت باشیم یا از یک دستمزد خنده دار یا غیرمنطقی حرف می زنند! خیلی ها شاید برای مراسم های خیریه دعوت می کنند! دوستان می آیند و از نام ما استفاده تبلیغاتی می کنند، ولی در عمل واقعیت این نیست! شبکه نسیم از من برای برنامه ای دعوت کرد که اصلاً ارتباطی به من و توانایی و استعداد من نداشت. گفتند بیا داور برنامه استعدادیابی بچه ها در یک برنامه باش! گفتم یعنی چه!؟ کار من چیز دیگری است! کار من فرهنگ و  هنر است. اینکه فلان بچه استعداد ژیمناستیک دارد یا نه که کار من نیست! گفتم از من در حد و اندازه توانایی خودم کار بخواهید.

*چرا کار آماده ات را به شبکه نسیم نبردی؟ شبکه نسیم الان برای پرکردن آنتن دست به دامن همه استان ها و حتی آثار پخش شده و تکراری می شود. حتماً کار تو می توانست از خیلی آثار در حال پخش آن بهتر باشد؟

ـ من کارم را پیشنهاد دادم. حس می کنم دوستان اهمیت ندادند و سراغ افراد دیگری رفتند که به نظرم ربطی به هنر ندارند.

*تا به حال شبکه نسیم را دیده ای؟

ـ (کمی مکث می کند) نه…

*مگر می شود؟

ـ تنها در این حد که برخی از دوستان هنرمند آمده اند و می گویند بیائید شبکه نسیم را ببینید! فکر می کنم این اشتباه است. پیشنهاد می کنم شما اول انجام بدهید، مردم می بینند. همان بحث نمایشگاه نقاشی… به نظرم ما باید اول تولید کنیم، کار را به جایی برسانیم که قابلیت دیدن و تماشا داشته باشد بعد بگوییم بیایید شبکه ما را ببینید! واقعاً شرم آور است که ما این همه هنرمند و شبکه فعال داریم، باز مردم بیننده برخی شبکه های ماهواره ای هستند! این خیلی دردآور است که ما با این همه پتانسیل نتوانستیم با 5 جوان با یکی ـ دو شبکه ماهواره ای رقابت کنیم!

من می گویم فرهنگ و هنر جای هنرمند است، جای شاعر است، جای نویسنده است، جای اهالی فرهنگ است. من نمی گویم نروید پول در بیاورید، من می گویم اجازه بدهید هنرمندان هم کارشان را انجام دهند. ما هنرمندان بزرگ و بسیار خوبی داریم که می توانند الگو باشند و کارهای خوب بسازند. البته من همه را نقد نمی کنم. ما هنرمندان بسیار خوبی را هم داریم که امروز فعال هستند. اصلاً قصدم جسارت نیست. اصلاً اهل حرف زدن و مصاحبه کردن نیستم، خودت می دانی! ولی واقعاً دلم می سوزد وقتی می بینم خیلی از هنرمندان ما خانه نشسته اند بیکار!

وقتی که می بینم بسیاری از هنرمندان ما متن هایشان، نوشته هایشان، نقاشی هایشان بی استفاده کنار خانه افتاده است، دلم درد می گیرد. شک نکنید در نهایت خود ما از این ماجرا آسیب می بینیم.

*آسیب از این بیشتر که نمودارهای حقیقی آمار نشان از آن دارد که ما مدام در حال از دست دادن مخاطب مان هستیم؟

ـ یکی از رؤسای نیروی انتظامی بسیار خوب و فرهنگ شناس معتقد بود هر چه آثار تولید تلویزیون خوب و جذاب باشد به خصوص در عرصه طنز، آمار جرم و جنایت و خلاف در کشور پایین می آید. خب چرا ما از این فرمول استفاده درست نمی کنیم، من نمی دانم. ای کاش مدیران و مسوولان فرهنگی ما چاره ای بیندیشند. مطمئنم آنها هم علاقه مند هستند مخاطب آثار وطنی هر روز بیش از دیروز باشد. پس باید کار را به هنرمند کاردان سپرد. من می گویم ما نباید همه چیز را گردن مسوولان و ارشاد و… بیندازیم و گاهی خودمان مقصر هستیم.

*توضیح بیشتر بده!

ـ همین کافی است!

*سریال های طنز نود شبی و پنجاه شبی ما همیشه بسیار پرمخاطب و جذاب بود و حتی اواخر که کیفیت کلی خودش را از دست داده بود و یک جور آب بستن در آن محسوس بود باز مخاطب داشت. به نظر شما چرا تولید و پخش آن جنس کار ادامه پیدا نکرد؟

ـ بعد از اینکه آن جنس کار موفق شد، همه افراد بی جهت حمله کردند تا با آن شکل و شمایل کار بسازند، نه این کار را بلد بودند و نه حاضر بودند از کسانی که بلد هستند مشورت بگیرند. مثل صف شیر و نون و گوشت بی جهت وارد صف می شوند. همه می خواهند کار نود شبی بسازند. کار به جایی می رسد که آن فرد مشخصی را که این جنس کار را در تلویزیون افتتاح کرده می اندازند بیرون، خودشان هم که بلد نیستند بسازند. شما الان برو از افرادی که مدام کار می سازند و مدام مجوز تولید کار از تلویزیون و ارشاد می گیرند سوال کن چه کاری بلدی؟! کدام یک از کارهای شما ماندگار است؟ در کدامیک از آثار شما جای پای یک هنرمند حس می شود!؟ من دوست ندارم به روابط نادرست اخذ مجوز که همه می گویند اشاره کنم، چون اصلاً آن را باور ندارم و حرف و حدیث های موجود را نمی پذیرم. من محیط هنر و هنرمندان را پاک می دانم. مسوولان را هم مقصر نمی دانم. به نظر من مقصر افرادی هستند که به اشتباه وارد این عرصه شده اند و کارشان این نیست.

*از کار آیتمی خودت که الان گوشه خانه خاک می خورد هم بگو.

ـ این کار 18 آیتم و البته قابل گسترش است. خودم کار کردم و صحبت هایی هم داشته ام…

*با کجا؟

ـ اجازه بده الان صحبتی نکنم! نمی دانم چه می شود!

*یعنی ممکن است آنرا به یکی از شبکه های سراسری بدهی؟

ـ مطمئناً به هر جایی نمی دهم. به جایی می دهم که قدرش را بدانند. حاضر نیستم به هر قیمتی کارهایی را که برای شان از تمام دارایی هایم خرج کردم، از دست بدهم. الان 4 حلقه DVD آن آمده است و حدود 18 حلقه DVD هم نوشته ام که شرایط تولید دارد.

*اگر حرفی در پایان مانده…

ـ در این مصاحبه انگشت اشاره من به سمت هیچ یک از دوستان عزیز همکار و مسوولان محترم نبود. هیچ یک از نظر من متهم نیستند چون اصلاً من اینگونه فکر نمی کنم. هر چه می گویم از سر دلسوزی است. می گویم اگر میدان را به کسانی بدهیم که بالفعل هنرمند هستند، سود آن را خودمان می بریم، بچه های ما منتفع می شوند. امیدوارم حرف هایم به کسی بر نخورده باشد، درد دل بود در حد یک گله کوچک از کسانی که دوستشان دارم. از طریق «بانی فیلم» گفتم که غیبت شان نباشد. واقعاً از طرف من مجدداً بنویسید که همه دوستان همکارم را از صمیم قلب دوست دارم و اصلاً نمی خواهم که کسی از دستم ناراحت شود. این یک درد دل بود.

بانی فیلم

مشاهده بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

دکمه بازگشت به بالا